محمدعلی عمویی
مستند سیمرغ
(ناگفته های حزب توده)
قسمت اول
تحلیلی
از
گاف سنگزاد
متن کامل مصاحبه خسرو شمیرانی با محمدعلی عمویی
شهروند
٢۸ فروردین ١٣۸٣
محمدعلی عمویی
مصاحبهگر:
خسرو شميرانی
بخشی از ما كه ١۷ بهمن دستگير شده
بوديم
در اين دوره شاهد فشارهای بی حد و مرزی بوديم.
هدف اين فشارها آن بود
كه ما را به پذيرش اتهامات بی پايه و اساس بازجويان وادارند.
نتيجه
سه ماه اعمال فشارهای جسمی و روانی
شوهای تلويزيونی بودند
كه
شايد شاهدان
آنها به اين امر واقف نباشند
كه
اين
شوها
تحت چه شرايطی توليد شده بودند.
اينها حتی شامل قسمت هايی بودند كه خود آقايان نيز از نمايش آنها خودداری
كردند
شايد روزی نظير آنچه امروز توسط سازمان اسناد ملی چاپ و منتشر شده و
مربوط به زندان های رژيم گذشته است،
منتشر شود كه وضعيت دوران زندان ما بعد
از انقلاب (عنگلاب) را نشان دهد.
اين اسناد نشان خواهند داد
كه
چه فشارهايی بر ما
وارد شد تا به جرم هايی كه مرتكب نشده بوديم
اعتراف كنيم.
آنچه
به رخدادهای درون زندان بازمي گردد
شامل سه ماه ضرب و جرح و انواع و اقسام
فشار فيزيكی و روانی مي شود
كه به ما وارد شد.
در اينجا شايد اشاره به يك
نكته ضروری باشد
كه
انگيزه شكنجه نيز بر دو نوع است:
الف
گاه يك وقت بازجو فكر
مي كند، مي داند و يا حس مي كند كه متهم چيزی را پنهان مي كند كه اگر به آن
اعتراف كند موضوع اتهام روشن تر مي شود.
ب
اما يك وقت بازجو مي داند كه هدفش نه
عيان كردن حقايق پنهان در ذهن متهم
بلكه پذيرفتن آن چيزی است كه در ذهن
بازجو مي گذرد.
در نوع اول
گاه فشار به آنجا مي رسد كه اگر متهم چيزی برای
پنهان كردن دارد
آن را عيان مي كند.
اما در نوع دوم
كه
شامل حال ما مي شد
بايد به آنچه مورد علاقه بازجو بود
اعتراف مي كرديم
و
آن بدترين اتهاماتی
بود كه به هيچ وجه نمي توانست در مورداعضای حزب ما مطرح باشد.
در
رابطه با رخدادهای خارج از زندان بايد اين نكته را اضافه كنم
كه
به باور
من
اگرچه دوستان ما در خارج از زندان شلاق نمي خوردند و با دستبند قپانی از
سقف آويزان نمي شدند
اما آنها شبانه روز در چنان دلهره و اضطرابی به سر
مي بردند
كه
از
بودن در زندان و سلول دست كمی نداشت.
من
تصور نمي كنم
كه
بيان جزئيات ضرورتی داشته باشد،
تنها به همين اكتفا مي كنم
كه
شدت و انواع فشار بدانگونه بود كه قربانی شكنجه هر آنچه را كه بازجو طلب
مي كرد
به ناچار مي پذيرفت.
شكنجه ها تركيبی بودند از فشارهای جسمی و روحی و
استفاده از داروهای روان گردان كه سرانجام قربانی را برای پذيرش هرگونه
پيشنهادی از سوی بازجو آماده مي ساخت.
برای تهيه هر صحنه از آنچه در تلويزيون پخش شد
ما
يك بار راهی
شكنجه گاه شده و از آنجا خارج مي شديم.
به عنوان مثال از من خواستند كه شوی
تلويزيونی را من اداره كنم،
گفتم:
«من كه همه چيز را در بازجويی ها گفته ام
ديگر چيزی برای گفتن ندارم.»
گفتند:
« تو پلونوم ١۷ را اداره كرده ای
پس بايد
اين «ميزگرد» را نيز تو اداره كني.»
فكر نمي كنم لازم به توضيح باشد
كه
پذيرفتن اين امر به آسانی صورت نگرفت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر