پروفسور دکتر ولفگانگ سگت
برگردان
شین میم شین
موضوعات پژوهشی متدئولوژی مارکسیستی
· موضوعات زیر نیز به عرصه پژوهش متدئولوژی
مارکسیستی تعلق دارند:
۱
·
اصول
تشکیل متدها
۲
·
تشکیل
متدها
· منظور نه فقط تشکیل متدهای جدید، بلکه علاوه بر
آن تغییر متدهای موجود است:
· به عنوان مثال:
الف
·
تغییر
متدها به قصد وسعت بخشیدن به حوزه استعمال آنها
ب
· تغییر متدها به قصد قابل انتقال کردن آنها از
عرصه علمی به عرصه علوم دیگر.
۳
· متدئولوژی مارکسیستی باید به مسائل زیر پاسخ
دهد:
الف
·
متدها در
کدام عرصه ای از علوم قابل استفاده اند؟
ب
·
قابل
استفاده بودن متدها به چه پیش شرط هائی وابسته است.
پ
·
مثلا آیا
متدهای آزمایشی می توانند در علوم اجتماعی نیز مورد استفاده قرار گیرند؟
·
پاسخ به این
مسئله عبارت از این بوده که آری می توانند.
ت
·
آیا عرصه
استفاده از متدی محدود به علوم طبیعی است؟
۴
· متدئولوژی باید به حل و فصل نظریات مختلف نیز
بپردازد که بنا بر آن، هر متد یونیورسال می تواند برای حل هر مسئله مفروض علمی به کار
رود.
۵
· تعیین اعتبار متدها و درجه اعتماد به صحت نتایج
حاصل از بکار بستن آنها نیز از وظایف متدئولوژی اند.
۶
· از وظایف دیگر متدئولوژی علاوه بر این، یافتن
پاسخ به این مسئله است که متدها خود و به هنگام استفاده از آنها چه ساختاری دارند
و از چه بخش هائی تشکیل یافته اند؟
۷
· متدئولوژی باید رابطه متقابل متدهای مختلف را
مورد بررسی قرار دهد و به طبقه بندی متدها بپردازد.
۸
· متدئولوژی باید به سؤالات زیر پاسخ دهد:
الف
· متدها با کدام وسایل زبانی بهتر می توانند
فرمولبندی شوند؟
ب
·
آیا بهتر
است که متدها به وسیله انسان بکار بسته شوند و یا به وسیله ماشین؟
۹
· یکی از مهمترین وظایف متدئولوژی عبارت است از
بررسی متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی از
نقطه نظرهای مختلف.
۱۰
· از موضوعات دیگر متدئولوژی می توان متدیک های
علوم مختلف، یعنی سیستم متدهائی را نام برد که در علوم مختلف و بوسیله علوم مختلف
مورد استفاده قرار می گیرند.
۱۱
· همه
این وظایف نشان می دهند که متدئولوژی رشته مستقل از سایر علوم نیست، بلکه برعکس،
به همکاری متنوع با آنها و قبل از همه با برخی از آنها نیاز مبرم دارد.
۱۲
· متدئولوژی در وهله اول نیازمند شالوده مطمئنی در
فلسفه علمی یعنی در ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی است.
۱۳
·
متدئولوژی
واقعا علمی نمی تواند بدون چنین شالوده ای موفق باشد.
۱۴
·
این
واقعیت امر که متد اصول بدیهی ـ استقرائی عمدتا توسط دانشمندانی توسعه داده شده که
موضع فلسفی مارکسیستی نداشته اند و یا حتی موضع ایدئالیستی ـ ذهنی داشته اند، تنها
به ظاهر مغایر با این امر است.
۱۵
·
متد اصول
بدیهی ـ استقرائی فقط یک استثناء است:
·
این متد
یکی از متدهای نادر است که از پیش شرط های فلسفی ـ جهان بینانه نسبتا آزاد است.
۱۶
·
این امر
اما در مورد مسائل مربوط به حوزه کاربست و یا استعمال این متد، دیگر صدق نمی کند:
الف
·
عدم وجود
پیش شرط های فلسفی منجر به آن می شود که به مسئله یاد شده پاسخ های نادرست داده
شود.
ب
· این پاسخ های نادرست از «این ادعا که این متد
تنها متدی است که ما بوسیله آن به کسب معارف مطمئن نایل می آییم!» آغاز می شود.
پ
·
و بعد به
پاسخ هائی از این قبیل می رسد که گویا «این متد اصلا نمی تواند معارفی در باره
واقعیت به دنبال بیاورد!»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر