رَشک یا حسادت
احساسی است
که
هنگام کمبود نسبت به ویژگی، دستاورد یا داشته های برتر فردی
دیگر
روی می دهد
و
فرد حسود
یا
میخواهد که آن را داشته باشد
یا
آنکه
می خواهد دیگری آن را نداشته باشد.
ویکی پیدیا
مرزبندی منفی دیگر حریف
با
حسود
است.
حسادت
به چه معنی است؟
احساس نیاز به چیزی،
علاقه به داشتن و یا از آن خود کردن چیزی،
امری طبیعی و منطقی
است.
ولی
آرزوی اینکه همنوعی چیزی را نداشته باشد،
نوعی بیماری روانی
است.
سؤال
این است که حسادت به این معنا
تحت چه شرایطی می تواند تشکیل شود؟
۲
مهمترین شرط برای تشکیل احساس حسادت
احتمالا
سطح توسعه بغایت نازل نیروهای مولده است.
چون تولید نعمات مادی و معنوی
دشوار است،
چون به اندازه احتیاج اعضای جامعه
نعمات مادی و معنوی تولید نمی شود،
حسرت به داشتن چیزی
در دل فقرا
تشکیل می شود.
اکنون بطلان مرزبندی حریف با حسود آشکار می گردد:
این ادعا که اگر او دنیا را به حسود دهد،
به چه معنی است؟
احساس نیاز به چیزی،
علاقه به داشتن و یا از آن خود کردن چیزی،
امری طبیعی و منطقی
است.
ولی
آرزوی اینکه همنوعی چیزی را نداشته باشد،
نوعی بیماری روانی
است.
سؤال
این است که حسادت به این معنا
تحت چه شرایطی می تواند تشکیل شود؟
۲
فرد حسود
یا
میخواهد که آن را داشته باشد
یا
آنکه
می خواهد دیگری آن را نداشته باشد.
مهمترین شرط برای تشکیل احساس حسادت
احتمالا
سطح توسعه بغایت نازل نیروهای مولده است.
چون تولید نعمات مادی و معنوی
دشوار است،
چون به اندازه احتیاج اعضای جامعه
نعمات مادی و معنوی تولید نمی شود،
حسرت به داشتن چیزی
در دل فقرا
تشکیل می شود.
اکنون بطلان مرزبندی حریف با حسود آشکار می گردد:
این ادعا که اگر او دنیا را به حسود دهد،
باز هم حسود از او بیزار خواهد بود،
بی پایه است:
حسود حسرت داشتن چیزی را داشته است
و
اگر حریف در اختیارش قرار دهد،
مسئله حل می شود.
اولا دنیا را حریف پر مدعا ندارد تا به حسود ارزانی دارد.
ثانیا
حسود
فقط
حسرت داشتن چیز معینی را می خورد.
حسادت
از مفاهیم عهد بوق است
که
قحطی نعمات مادی و فکری و هنری حاکم بوده است.
حالا
نعمات مادی و فکری و هنری
به وفور تولید می شوند
و
کسی حسرت داشتن چیزی را نمی خورد،
بلکه می کوشد که به نحوی از انحاء به دست آورد.
اگر هم احیانا میسرش نشد،
آرزو نمی کند که همنوع دیگر آن را نداشته باشد،
مگر اینکه روانی باشد.
گاهی آنچه که حسادت و یا رشک نامیده می شود،
در واقع چیز دیگری است.
مثال
اگر کسی عاشق همنوعی باشد،
حس طبیعی ـ غریزی تصاحب نسبت به او
و
کوتاهی دست رقیب از او
در دلش پدید می آید.
خلایق ساده لوح
آن
را
حسادت
قلمداد می کنند.
این حس طبیعی ـ غریزی نسبت به معشوق
ربطی به حسادت ندارد.
حتی جانوران در این زمینه خط و نشان می کشند
و
با رقبا به نبرد حیاتی ـ ممانی خطر می کنند.
اینجا
طبیعت
است
که
می خواهد تا بهترین جانور نر با جانوران ماده جفتگیری کند
تا حفظ و توسعه و تحکیم و تکثیر نوع معینی از جانوران
امکان پذیر گردد.
این حس که اصلا دست خود جانور و انسان نیست.
این
حسی عینی است
که
تحمیل می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر