مهندس صادق انصاری
(ا. برزگر)
اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»
دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
دو جریان حاکم
ادامه
الف
در
نظریه نخست
مفاهیم و مقولات زیر کاربرد وسیعی دارند:
۱
تقلید
در اصل
به معنی پیروی و دنباله روی است
و
در شریعت اسلامی
به معنی اجرای حکمی است
که
مرجع تقلید بیان می کند.
عموماً گفته می شود تقلید در اصول دین جایز نیست و باید با تحقیق به آنها رسید،
ولی
در احکام
اغلب اوقات باید از شخص متخصص که به او مجتهد جامعالشرایط یا مرجع تقلید می گویند
تقلید نمود.
ما
برای آشنایی
با
مفهوم تقلید
با
مفهوم تقلید
در
سلسله مفاهیم جریان حاکم اول،
سلسله مفاهیم جریان حاکم اول،
همین توضیح
را
مورد تأمل قرار می دهیم:
۲
تقلید
در اصل
به معنی پیروی و دنباله روی است
جریان اول روحانیت
که
در مفهوم اول
توده
را
به
تسلیم
فراخوانده بود،
اکنون
در
مفهوم دوم
به
تقلید
فرا می خواند.
با
مفهوم تسلیم
توده،
خلع سلاح مادی و فکری
می شود.
از
مقاومت و مبارزه
از
مقاومت و مبارزه
صرفنظر می کند.
پاسیو و منفعل
می شود.
پاسیو و منفعل
می شود.
به
درجه گله ای محتاج چویان و محروم از تسلیحات فکری و عملی خاص خود
تنزل می یابد.
تنزل می یابد.
در نتیجه
چاره ای جز تقلید
یعنی
پیروی از اعضای عمامه دار طبقه حاکمه
برایش باقی نمی ماند.
یعنی
پیروی از اعضای عمامه دار طبقه حاکمه
برایش باقی نمی ماند.
این
عملا
به معنی توده ستیزی و خرپروری است.
۳
تقلید
در
شریعت اسلامی
به معنی اجرای حکمی است
که
مرجع تقلید بیان می کند.
توده
یعنی سازنده تاریخ
یعنی سازنده تاریخ
بدین طریق
به
مجری مجبور احکام مراجع تقلید
استحاله می یابد.
اینجا ست
که
مراجع تقلید
امکان گسیل توده
را
را
به
قتل های زنجیره ای،
عبور گله واره از مینزارها،
عبور گله واره از مینزارها،
کشتارگاه های جنگ
و
عملیات تروریستی
کسب می کنند.
مثلا
حکم جهاد فی سبیل الله
را
صادر می کنند.
فرزندان توده
را
به
بمب های تپنده و نفس کشنده و رونده
مبدل می سازد.
آنچه
در شرایط عادی و آرام
حل مشکل توده در زمینه شکیات و غیره
را
به عهده داشت،
با
تغییر شرایط
فرم خشن و خونینی
به خود می گیرد
به خود می گیرد
و
توده
را
چه بسا
به خاک سیاه می نشاند.
۴
عموماً گفته می شود:
«تقلید در اصول دین جایز نیست و باید با تحقیق به آنها رسید»،
«تقلید در اصول دین جایز نیست و باید با تحقیق به آنها رسید»،
ولی
در
احکام
احکام
اغلب اوقات
باید
از شخص متخصص
که
به او مجتهد جامعالشرایط یا مرجع تقلید می گویند
باید
از شخص متخصص
که
به او مجتهد جامعالشرایط یا مرجع تقلید می گویند
تقلید نمود.
تناقض دست و پاگیر تئولوژی (فقه) همینجا ست:
عموما
(بالاعم)
کسی نباید از این و آن تقلید کند.
اما
در
احکام
(بالاخص)
باید
از
لاشخورهای طبقه حاکمه
(مراجع تقلید و مجتهدین جامع الشرایط)
تقلید کرد.
کسی هم در دیدرس نیست
تا
بپرسد:
تعیین کننده
در
دیالک تیک خاص و عام
(خصوصا و عموما)
خاص است و یا عام؟
اگر فرمان عام
مبنی بر پرهیز از تقلید، خودپژوهی و کشف حقیقت عینی است،
پس
تقلید از زباله های شپشوی طبقه حاکمه
به چه دلیل است؟
۵
اکنون نوبت به دده قمر می رسد:
دده قمر
به دو نوع عقل در طویله جماران و جمکران
باور دارد:
الف
عقل نادان و ناآگاه
(عقل خر)
ب
عقل آکاه
(مثلا گربه نره، سید علی، جنتی، عردبیلی)
۶
اساسا
فونکسیون عقل
(من - زور از عقل چیست؟)
نه
اندیشیدن،
نه،
پژوهش و کنکاش و کشف حقیقت عینی،
بلکه تقلید است.
عقل
چیزی در حد میمون است.
این هنوز چیزی نیست.
۷
چیز این است
که
عقل خر
باید
خودستیز
باشد.
نافی خویشتن خویش
باشد.
عقل
باید
بسان مجانین
نارنجک در مشت خود منفجر کند.
یعنی
داوطلبانه
به نفی و حذف خود اقدام کند.
برای چی؟
برای اینکه برای عقل آگاه جا باز شود
تا
به جای عقل خر بنشیند و فتوا دهد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر