۱۳۹۷ مهر ۶, جمعه

تأملی در افکار هفتگانه ی همنوعی (۳)

 
باشد که همنوا باشیم 
بدون تصرف اندیشه یکدیگر
 
همنوایی
(کنفرمیته)
هم‌ نوایی، هنجارطلبی یا هم‌ شکلی یک رفتار اجتماعی است
 که وقتی بین اهداف و امکانات یا نیازهای تولیدشده در فرهنگ و جامعه و ارضای آن نیازها، 
هماهنگی و تعادل وجود داشته باشد،
 به وجود می‌ آید. 
به کسانی که رفتار هم‌ نوایانه دارند، 
«هم‌ نوا» 
گفته می‌ شود
هم‌نوایان افرادی هستند که ارزش‌های عموماً پذیرفته‌ شده و وسایل رسمی تلاش برای تحقق آن‌ها را می‌ پذیرند و به موفقیت رسیدن یا نرسیدن آنها 
تأثیری در پذیرش اجتماعی ایشان ندارد. 
هم‌ نوایی در بیشتر موارد با پذیرش تمام هنجارها همراه است
 می‌ تواند از طرف یک فرد یا یک گروه اجتماعی باشد. 
ترس از مجازات، احساس محرومیت یا درونی شدن ارزش‌ ها 
از عواملی اند که باعث افزایش میزان هم‌ن وایی در افراد یا گروه‌ها می‌ شود.
 
  داشتن اختلاف نظر
مغایر با هم نوایی است.
 
 از
ویکی پارسی
 
 ۱
باشد که همنوا باشیم 
بدون تصرف اندیشه یکدیگر
 
همنوایی
به معنی قبول دربست هنجارهای معتبر در جامعه است.

هنجارهایی
که
در تحلیل نهایی
هنجارهای طبقه حاکمه
 اند.

حریف می خواهد که با حبیب همنوا باشد.

یعنی
هر دو به طبقه حاکمه تمکین کنند.

همین مطالبه 
به معنی سلب استقلال فکری و عملی و رفتاری
از
حبیب 
است.

از همین مطالبه حریف
کنسرواتیسم
(محافظه کاری، ضد انقلابیت، ارتجاعیت)
می تراود.

حتی
می توان گفت
که
حریف
حبیب
را
به
 تسلیم در مقابل طبقه حاکمه دعوت می کند.

کسی 
که
در 
مطالبه اولش
  به 
همبایی عاری از تصاحب متقابل 
دعوت کرده بود،
اکنون
حبیب
را
سلب استقلال نظری و عملی و رفتاری می کند.

یعنی
به موجودی مشابه با خود تبدیل می کند
که
فرمی از تصاحب است.

این مطالبه
بدان می ماند
که
کسی در ته چاهی باشد
و
حبیبش
برای همنوایی به پایین کشد.
 
 ۲
باشد که همنوا باشیم 
بدون تصرف اندیشه یکدیگر
 
طنز قضیه آنجا ست
که
  از
 تصرف اندیشه همدیگر 
نهی می کند.
 
دعوت به رقصیدن مشترک به ساز طبقه حاکمه
مگر
فرمی از سلب استقلال فکری حبیب نیست؟
 
اگر چنین است،
مگر
به معنی تصرف اندیشه او نیست؟
 
چون
پیش شرط سقوط به چاه طبقه حاکمه،
قبول پیشاپیش ایده ئولوژی طبقه حاکمه 
است.
 
این
یعنی
جایگزین سازی ایده ئولوژی طبقاتی خویش
با
ایده ئولوژی  طبقاتی طبقه حاکمه.
 
اگرچه
به لحاظ زمانی
حریف 
جلوتر از حبیب
ایده ئولوژی  خود
را
با ایده ئولوژی طبقه حاکمه جایگزین ساخته است.
 
اکنون
ضمن دم زدن عدم تصرف اندیشه همدیگر
حبیب
را
به
صرفنظر از اندیشه خود دعوت می کند.
 
یعنی 
اندیشه حبیب
را
به نیابت از طرف طبقه حاکمه
تصرف می کند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر