۱۳۹۶ آذر ۱۲, یکشنبه

سیری در شعری از معینی کرمانشاهی (۸)

 
رحیم معینی کرمانشاهی
(۱۳۰۱ ـ ۱۳۹۴) 
  نقاش، روزنامه‌ نگار، نویسنده، شاعر و تصنیف سرا
 
ویاریش و تحلیل
از
میمحا نجار
 
۱
تکیه بر کار پدر کرده و بیکاره شدیم
خرّم از فاتحۀ اهل قبوریم
هنوز

معنی تحت اللفظی:
با اتکاء بر ثروت موروثی 
علافی پیشه کرده ایم.
از فاتحه مردگان شادمانیم.
 
وقتی گفته می شود 
که
 شعر سراینده شاعر است و نه، شاعر، سراینده ی شعر،
به همین دلیل است.
 
این دو مصراع شعر،
همانقدر به هم ربط دارند که لولهنگ به کرگدن ربط دارد.
 
انتقاد شاعر از بچه متمولین
علافی آنها ست.
 
البته
علافی و یا بیکارگی متمولین و یا بچه متمولین
می تواند
ظاهری باشد.

بسیاری از اشراف فئودال
 اصلا 
از پای منقل تریاک بلند نمی شوند.
 
ولی
در همان رخوت منقلی
توسط عوامل و عمال خود
املاک و مستغلات خود
را
اجاره می دهند
و
سود کلانی به کیسه می کنند.
 
بسیای از بچه متمولین بورس بازی می کنند
و
چه
 بسا میلیونر می شوند.
 
۲
دوزخی تا نبود،
سوی عبادت نرویم
چه توان کرد، که ما عاشق زوریم
 
معنی تحت اللفظی:
ما از ترس دوزخ
عبادت می کنیم.
 
برای اینکه عاشق زور هستیم.
 
 
این بیت شعر
عاری از ایراد نیست.
اگرچه زیبا ترین بیت این شعر است:
 
۳
دوزخی تا نبود،
سوی عبادت نرویم
چه توان کرد، که ما عاشق زوریم
هنوز

ایراد اول این بیت شعر 
این است،
که
دوزخ همیشه با ضد دیالک تیکی اش، یعنی بهشت،
همراه است.
 
کسی
که
عبادت می کند،
فقط از ترس دوزخ، عبادت نمی کند.
 
بلکه
ضمنا
به طمع بهشت و نعمات بهشتی عبادت می کند.
 
۴
دوزخی تا نبود،
سوی عبادت نرویم
چه توان کرد، که ما عاشق زوریم
هنوز
 
ایراد دوم این بیت شعر 
این است،
که
کسی
(اگر بیمار روانی  نباشد)
(مازوخیسم)
عاشق زور و زجر و آزار نمی شود.
 
۵
ایراد سوم این بیت شعر 
این است،
که
عبادت
در اجبار خلاصه می شود.
 
عبادت
دلایل متنوعی دارد و ساده کردن آن ساده لوحانه است:

عبادت
پل پیوند میان انسان و خدا ست.

عبادت
چه بسا
 حوایج روحی و روانی انسان ها 
را
برآورده می سازد.
 
عبادت
بی اعتنا به واقعیت و علمیت وجود خدا،
اعضای جامعه
را
از 
تنهایی و بیکسی و بی پناهی
 نجات می دهد.
 
مذهب
را 
اصولا
نباید دستکم گرفت.
 
مذهب
فقط
مجموعه افکار و خرافات و تخیلات و نظرات نیست.
 
مذهب
ایده ئولوژی 
 است.
 
ایده ئولوژی
 حبل المتین طبقاتی است.
 
ایده ئولوژی
به 
فرد مربوطه 
هویت، اطمینان خاطر، صلابت و شخصیت 
می بخشد.
 
ایده ئولوژی
به
تشکیل همبود (اجتماع ایده ئولوژیکی) منجر می شود.
 
آدم
فقط با آب و نان زنده نیست.
بلکه
به روح هم نیاز وافر دارد.
(عیسی مسیح)
 
منظور عیسی مسیح از روح،
ایده ئولوژی
است.
 
مذهب
ضمنا
یک نیاز اجتماعی است.
 
مذهب
فرمی از شعور است.
 
ایراد مذهب
نه
در شعوریت آن،
بلکه
در وارونگی آن است.
 
مذهب
شعور وارونه و پا در هوا ست.
 
در تفکر مذهبی
همه چیز وارونه است:
خالق،
 در واقع،
 مخلوق
 است.
 
مخلوق
 در واقع، 
خالق 
است.
 
شعور وارونه
(مذهب)
اما
هزاران بار بهتر از بی شعوری
(آته ئیسم)
است.
 
مذهب
را
فقط و فقط
از موضع ایده ئولوژی پرولتاریا می توان نقد کرد.
 
از آن خود کردن  ایده ئولوژی پرولتاریا
اما 
بی قید و شرط و آسان نیست.
 
ادامه دارد.

۱ نظر: