فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
(۱۳۳۶)
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
از
مسعود بهبودی
سلسبیل
نام چشمه ای است در بهشت
در کنار چشمه های سلسبیل تو
ما نمی خواهیم آن خواب طلایی را
سایه های سدر و طوبی ز آن خوبان باد
بر تو بخشیدیم این لطف خدایی را
معنی تحت اللفظی:
ما
برای خواب در کنار چشمه های زلال بهشتی
و
در زیر سایه درختان سدر و طوبی
تره حتی خرد نمی کنیم.
همه الطاف تو
ارزانی پارسایان باد.
۱
در کنار چشمه های سلسبیل تو
ما نمی خواهیم آن خواب طلایی را
سایه های سدر و طوبی ز آن خوبان باد
بر تو بخشیدیم این لطف خدایی را
فروغ
در این بخش از شعر عصیان
به
نعمات بهشتی موعود طبقه حاکمه ـ خدا
می پردازد.
در بخش قبلی شعر
به
ذلت های دوزخ موعود
پرداخته بود.
یکی از نعمات بهشت موعود
همان نعمت آسایش در کنار چشمه ای زیر سایه سدر و طوبایی
در گرمای سوزان عربستان
در صحاری بی آب و علف
است.
وقتی گفته می شود
که
روح
انعکاس ماده است
منظور همین است.
اگر رسول اکرم
در
اروپا
ظهور کرده بود،
بهشت موعود
نعمات دیگری می داشت.
اروپاییان
سالانه
میلیون ها دلار صرف فرار از چشمه های سلسبیل و سایه سدر و طوبی می کنند
تا
روی خسجته خورشید
را
سیر دل ببینند
عرق کافی بریزند
و
از
امراض پوستی در امان باشند.
۲
حافظ،
آن پیری که دریا بود و دنیا بود
بر جوی بفروخت این باغ بهشتی را
من که باشم تا به جامی نگذرم از آن
تو بزن بر نام شومم داغ زشتی را
معنی تحت اللفظی:
حافظ پیر و دریاوش و دنیاوش
باغ بهشت را به جوئی فروخت
چرا من به جامی از آن صرفنظر نکنم.
تو
اگر قصد بدنام سازی مرا داری،
داشته باش.
عظمت هنری فروغ
در همین بند شعر آشکار می گردد:
خواجه شیراز
خود
را
با
آدم ابوالبشر
مورد مقایسه قرار می دهد:
پدرم
روضه رضوان
به دو گندم بفروخت
ناخلف
باشم
اگر
من
به جوئی
نفروشم.
معنی تحت اللفظی
پدرم
دو دانه گندم
را
بر بهشت برین
ترجیح داد.
اگر
من
دانه ای جو
را
بر
بهشت برین
ترجیح ندهم،
پسر پدرم نیستم.
زنا زاده ام.
خواجه
خود را افراطی تر و رادیکال تر از پدر خود قلمداد می کند.
۳
حافظ،
آن پیری که دریا بود و دنیا بود
بر جوی بفروخت این باغ بهشتی را
من که باشم تا به جامی نگذرم از آن
تو بزن بر نام شومم داغ زشتی را
فروغ
اما
حافظ نیست.
اهل هارت و پورت نیست.
فروغ
سرخ ترین سرخگل جهان حقیر و فقیر ما ست:
فروغ
هم
در سنت خواجه
خود
را
با
خواجه
مورد مقایسه قرار می دهد.
ولی
خود
را
به مراتب کمتر از خواجه محسوب می دارد:
خواجه
را
دریا و دنیا
تصور و تصویر می کند.
فروغ
هم
بی اعتنا به بهشت موعود است.
ولی
جامی مملو از شراب
را
بر
بهشت موعود
ترجیح می دهد
و
نه
عدسی و یا خردلی
را.
اتیک (اخلاق) توده ای
همین است که فروغ نمایندگی می کند.
اگوسانتریسم و اگو سانترالیسم
(خود محوری و خود محوری گرایی)
کسب و کار فروغ توده ای نیست.
۴
حافظ،
آن پیری که دریا بود و دنیا بود
بر جوی بفروخت این باغ بهشتی را
من که باشم تا به جامی نگذرم از آن
تو بزن بر نام شومم داغ زشتی را
ضمنا
در
چیز دیگری است:
در
مصراع زیر است:
تو بزن بر نام شومم داغ زشتی را
فروغ در این مصراع شعر عصیان
دیالک تیک فرم و محتوا
را
پدیده و ماهیت
را
نمود و بود
را
ظاهر و ذات
را
به شکل دیالک تیک نام و جام بسط و تعمیم می دهد
تا
نشان دهد
که
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک
از آن محتوا و ماهیت و بود و ذات و جام است
و
نه
از آن فرم و پدیده و نمود و ظاهر و نام.
وقتی ازحکمت فروغ سخن می رود
به همین دلایل است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر