۱۳۹۴ اسفند ۱۶, یکشنبه

شعری از سیروس مشفقی (1)



چه بارانی 
پاییز، شعرهای تازه 
(  چاپ اول زمستان 1348)

از صفحه فیسبوک

امان صدیقی



• «چه بارانی!
• درختان بلند آسمانی دوست می دارند
• درختان جوان همواره می خواهند.
• مجال ایستادن نیست
• نباید اینهمه ـ بیهوده ـ می ماندم»
• مسافر گفت
• و در آرامش آغاز یک باران طولانی به راه افتاد.

*****

• هوا بوی رطوبت داشت
• ستون جاده، گورستان سوسن های وحشی بود
• سوارانی در آنسوی بیابانِ کفن پوشیده، می رفتند
• کسی در امتداد قتلگاه رازقی های جوان می رفت.

*****

• همیشه یک نفر در طول تاریکی گذر دارد
• همیشه یک نفر، در آفتاب سادۀ پاییز می خواند
• همیشه یک نفر را در خیابان های دورافتاده می بینی که می آید.
• مدام اینجا کسی تنها ست
• مدام اینجا کسی در قایق دریاچه ی شفاف می گرید.

*****
• «چه بارانی!
• درختان بلند آسمانی دوست می دارند
• درختان جوان همواره می خواهند. »

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر