پروفسور دکتر وینفرید شرودر
پروفسور
کارل هاینتس بارک
برگردان
شین میم شین
II
روشنگری فرانسه
ادامه
(بخش
ششم)
2
دوره دوم روشنگری فرانسه
·
دوره دوم روشنگری فرانسه در سال 1750 شروع می شود.
1
اتین
گابریل موره لی (1717 ـ 1778)
فیلسوف
روشنگری
سوسیالیست
اوتوپیکی
آثار:
سوسیالیست
های بزرگ
کد
طبیعت
·
با انتشار کتاب موره لی
تحت عنوان «قانون نامه جامعه طبیعی» (1755) و با ورود ژان ژاک روسو
به صحنه تاریخ و انتشار آثار مهم او در سال 1750 اقشار
پائینی طبقه متوسط که هنوز بطور بی واسطه در تشکیل فلسفه روشنگری شرکت نداشته اند، با تمایلات خویش وارد صحنه می
شوند و نقش تعیین کننده ای در توسعه روشنگری فرانسه
به عهده می گیرند.
2
ژان ژاک روسو (1712 ـ 1778)
نویسنده، فیلسوف، پداگوگ، طبیعت پژوه و کمپونیست
از تدارک بینندگان معنوی انقلاب فرانسه
·
ژان ژاک روسو با آثار خود تحت عناوین «بررسی هائی راجع به علم و هنر» (1750)، «بررسی
هائی در زمینه منشاء و مبانی نابرابری میان انسان ها» (1754)، «هلوئیزه
نوین» (1756 ـ 1758)، «امیل» (1762) و با آثار سیاسی اش از جمله «قرارداد اجتماعی» (1762) و با نوشته های دیگرش بیانگر گرایشات خلقی
اقشار خرده بورژوائی در دوره قهرمانی انقلابی آنها بوده است، که هستی شان
هم با قدرت یابی بورژوازی و هم با تشدید استثمار توسط نیروهای فئودالی حاکم در
معرض خطر قرار داشته است.
3
·
ژان ژاک روسو نه تنها مرزهای ایدئولوژی بورژوازی ترقی طلب را
عیان می سازد، بلکه علاوه بر آن بر مبارزه پیگیر اقشار پائینی طبقه متوسط بر ضد
نظام فئودالی ـ استبدادی حاکم حقانیت تئوریکی می
بخشد.
4
·
ژان ژاک روسو اعلام می دارد که توسعه بشریت از وضع طبیعی تا وضع اجتماعی فعلی دلالت بر آن دارد که تنها جامعه ای که در آن نه فقیر و نه غنی، نه حاکم و نه
محکوم وجود داشته باشد و شالوده قدرت سیاسی تنها بر خواست و ارده مردم استوار
باشد، می تواند برای همه انسان ها رفاه و سعادت تضمین کند.
5
·
کنسرواتیسم (محافظه کاری) اقتصادی
و اجتماعی تئوری روسو (ایدئال روسو عبارت است از «سوسیالیسم» خرده بورژواها و نه
سوسیالیسم تولید بزرگ اجتماعی شده) که بویژه در
مساوات طلبی مبتنی بر ریاضت او و در انتقاد قسمی از نظریه پیشرفت ایدئولوگ های
بورژوازی ترقی طلب نمودار می گردد و موجب بی دورنمائی استنتاجات پسیمیستی (مبتنی بر بدبینی) او می شود، غیرقابل انکار است.
6
·
اما بخش عمده آموزش روسو
را تمایلات انقلابی و اوپتیمیستی (مبتنی بر خوش
بینی) تشکیل می دهند.
·
این امر خود را در این نکته نشان می دهد که روسو زوال جامعه را تا حد معینی بمثابه مرحله ضرور تاریخی، بمثابه پیش شرط برقراری نظام اجتماعی و دولتی مورد نظر خود تلقی می کند.
7
گئورگی والینتینوویچ پله خانوف
(1856 ـ 1918)
ژورنالیست و فیلسوف روس
او تجارب جنبش سوسیال ـ انقلابی (نارودنیکی) را با مارکسیسم
پیوند داد.
لنین پله خانوف را پدر و یار تئوریکی خویش می دانست
پله خانوف و اکسلرود اولین کسانی بودند که به انتقاد از
اکونومیسم برخاستند:
«ما مخالف تبلیغ و ترویج با انگیزه های اقتصادی نیستیم.
ما مخالف تبیلیغ و ترویجی هستیم که رویاروئی اقتصادی میان
کارگران و سرمایه داران را برای توسعه شعور سیاسی پرولتاریا درک نمی کند.»
پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 به فینلند رفت و در اثر
بیماری سل جهان را وداع گفت.
آثار:
چرنیشفسکی
آنارشیسم و سوسیالیسم
اشاراتی به تاریخ ماتریالیسم
1917 میان انقلاب و دموکراسی (مجموعه مقالات)
تاریخ از دیدگاه مونیستی
حقایق منطقی
اهمیت مطالعه تاریخ از نقطه نظر تحولات فکری
نقش شخصیت در تاریخ
مسائل اساسی مارکسیسم
·
به قول پله خانوف، «بنظر روسو
توانائی بشریت به پیشرفت هرگز نمی تواند به خودی
خود توسعه یابد.
·
این توانائی به تکانه های مدام از خارج نیاز دارد.
·
این نکته ـ در مقایسه با نگرش متافیزیکی ـ یکی از
مهمترین خودویژگی های نگرش دیالک تیکی روسو در رابطه با پیشرفت
معنوی بوده است.»
·
(پله خانوف، «درک تاریخ»، ص 111)
8
·
در حالیکه روشنگران فرانسه (مثلا هولباخ و ولتر) که به بورژوازی
ترقی طلب نزدیکی داشته اند، تعالیم روسو
را به دلیل کنسرواتیسم اقتصادی و آماجگذاری اجتماعی خودشان، مورد مزمت قرار می دهند،
در آلمان کانت، فیشته و هگل گرایشات دیالک تیکی و
آینده نگر آثار او را عمده می کنند.
9
·
وقتی که پرولتاریا و ژاکوبین ها در انقلاب فرانسه به نظرات روسو
استناد می ورزند، اهمیت ترقی طلبانه و در ضمن محدودیت آنها نمایان می گردد.
10
·
انگلس بعدها خاطرنشان
می شود که روسو سهم مهمی در کشف قانون نفی نفی داشته است:
·
«حتی شیوه تصور روسو از تاریخ،
یعنی مساوات آغازین، فساد به سبب نابرابری و برقراری مساوات در مرحله بالاتر، به
معنی نفی نفی است.
·
ما در آثار روسو نه
تنها به شیوه تفکری بر می خوریم که با شیوه تفکر مارکس
در کاپیتال مو به مو همانند است، بلکه علاوه بر آن، به سلسله ای از اصطلاحات بر می
خوریم، که مارکس مورد استفاده قرار داده است.»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 20، ص 584، 103)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر