جمعبندی از
مسعود بهبودی
رفتی از برابر نگاهم
ای درخت شعله ها
و باز
چشم دارمت
کز کنار و گوشه ای، شبی زبانه آوری
بی تو،
چشم دارمت
کز کنار و گوشه ای، شبی زبانه آوری
بی تو،
می کشد زمانه ام
می شود که با من،
می شود که با من،
ای امید تهمتن
همدلی کنی، هجوم بر زمانه آوری؟
حقیقت عینی است.
1
درست به همین دلیل واحد است و نه بیشمار.
2
درست به همین دلیل
به این و آن ربطی ندارد.
3
2 ضربدر 2 مساوی با 4 است و بس.
4
مارکسیسم ـ لنینیسم به عنوان ایده ئولوژی پرولتاریا
نماینده و پاسدار حقیقت عینی است.
5
جفنگیات طبقات اجتماعی دیگر را نمی توان حقیقی تلقی کرد.
6
پرولتاریا نه خود را، بلکه نیروی کار جسمی و فکری خود را می فروشد.
7
این لومپن پرولتاریا ست که خود را و همه چیز مادی و معنوی خود را می فروشد و لجن واره می شود.
8
عدم تمیز پرولتاریا از لومپن پرولتاریا
نشانه بیگانگی با خرد اندیشنده است.
اگر عمدی نباشد.
اگر مبتنی بر خردستیزی نباشد.
9
جنده و جاکش را نمی توان سوبژکت تاریخ جا زد
و دست به خودفریبی و یا عوامفریبی نزد.
10
جنده و جاکش فقط می توانند بولدوزر راه فاشیسم و فوندامنتالیسم باشند.
رلاتیویسم (نسبیت گرائی)
به موضع معرفتی ـ نظری ئی (تئوری شناخت) اطلاق می شود که بنا بر آن، تنها روابط و مناسباتی که اشیاء نسبت به همدیگر دارند، قابل شناسائی اند.
1
از منظر رلاتیویسم
موضوع واقعی شناخت (وجود درخود) اما غیرقابل شناسائی است.
2
و لذا رلاتیویسم به این نتیجه می رسد
که حقیقت عینی مستقل از سوبژکت شناسنده وجود ندارد.
3
این بدان معنی است که نه حقیقت اوبژکتیو (عینی)،
بلکه فقط حقیقت سوبژکتیو وجود دارد.
4
بر همین اساس ادعا می شود
که هر کس حقیقت خود را دارد.
هرکس حقیقت سودآور خود را دارد.
مراجعه کنید به فیلم ژاپنی و بعد هالی وودی
موسوم به «حقیقت»
ستم بر زنان را
نمی توان با
همدلی کنی، هجوم بر زمانه آوری؟
حقیقت عینی است.
1
درست به همین دلیل واحد است و نه بیشمار.
2
درست به همین دلیل
به این و آن ربطی ندارد.
3
2 ضربدر 2 مساوی با 4 است و بس.
4
مارکسیسم ـ لنینیسم به عنوان ایده ئولوژی پرولتاریا
نماینده و پاسدار حقیقت عینی است.
5
جفنگیات طبقات اجتماعی دیگر را نمی توان حقیقی تلقی کرد.
6
پرولتاریا نه خود را، بلکه نیروی کار جسمی و فکری خود را می فروشد.
7
این لومپن پرولتاریا ست که خود را و همه چیز مادی و معنوی خود را می فروشد و لجن واره می شود.
8
عدم تمیز پرولتاریا از لومپن پرولتاریا
نشانه بیگانگی با خرد اندیشنده است.
اگر عمدی نباشد.
اگر مبتنی بر خردستیزی نباشد.
9
جنده و جاکش را نمی توان سوبژکت تاریخ جا زد
و دست به خودفریبی و یا عوامفریبی نزد.
10
جنده و جاکش فقط می توانند بولدوزر راه فاشیسم و فوندامنتالیسم باشند.
رلاتیویسم (نسبیت گرائی)
به موضع معرفتی ـ نظری ئی (تئوری شناخت) اطلاق می شود که بنا بر آن، تنها روابط و مناسباتی که اشیاء نسبت به همدیگر دارند، قابل شناسائی اند.
1
از منظر رلاتیویسم
موضوع واقعی شناخت (وجود درخود) اما غیرقابل شناسائی است.
2
و لذا رلاتیویسم به این نتیجه می رسد
که حقیقت عینی مستقل از سوبژکت شناسنده وجود ندارد.
3
این بدان معنی است که نه حقیقت اوبژکتیو (عینی)،
بلکه فقط حقیقت سوبژکتیو وجود دارد.
4
بر همین اساس ادعا می شود
که هر کس حقیقت خود را دارد.
هرکس حقیقت سودآور خود را دارد.
مراجعه کنید به فیلم ژاپنی و بعد هالی وودی
موسوم به «حقیقت»
ستم بر زنان را
نمی توان با
تئوری امپریالیستی ـ فمینیستی مردسالاری
توضیح داد.
1
ستم بر زنان ماهیت فرماسیونی ـ طبقاتی دارد و نه جنسیتی.
2
اگرچه سوبژکت ستم چه بسا نر است.
3
مفهوم «کارگران جنسی» جفنگی امپریالیستی بیش نیست.
4
نر خودفروش و زن خودفروش نه پرولتر،
بلکه لومپن پرولتر اند.
زباله اند.
5
ضمنا
دیالک تیکی جامعه سرمایه داری
مگر مرد کالا نیست؟
6
در جامعه سرمایه داری همه چیز فرم کالا به خود می گیرد.
7
از این بابت میان زن و مرد تفاوت تعیین کننده ای وجود ندارد.
8
اما ستمی که بر زنان می رود
ابعاد دیگری دارد.
9
درک این ستم
شکنجه مهیبی است.
عذاب الیمی است
که روان آدمی را به اتش می کشد.
ادامه دارد.
توضیح داد.
1
ستم بر زنان ماهیت فرماسیونی ـ طبقاتی دارد و نه جنسیتی.
2
اگرچه سوبژکت ستم چه بسا نر است.
3
مفهوم «کارگران جنسی» جفنگی امپریالیستی بیش نیست.
4
نر خودفروش و زن خودفروش نه پرولتر،
بلکه لومپن پرولتر اند.
زباله اند.
5
ضمنا
دیالک تیکی جامعه سرمایه داری
مگر مرد کالا نیست؟
6
در جامعه سرمایه داری همه چیز فرم کالا به خود می گیرد.
7
از این بابت میان زن و مرد تفاوت تعیین کننده ای وجود ندارد.
8
اما ستمی که بر زنان می رود
ابعاد دیگری دارد.
9
درک این ستم
شکنجه مهیبی است.
عذاب الیمی است
که روان آدمی را به اتش می کشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر