ویرایش
و تحلیل از
ربابه نون
سایر بازماندگان این جریان نیز به سه دسته بر
طبق همان حرکت پاندول تقسیم شدند:
لارودی ها و امیرخسروی ها و فرجادها و صفری ها،
در همان جایگاه طرف بورژوازی ایستادند و مکث نمودند و فسیل
شدند و
دیگر بار بسوی خرده بورژوازی یا پرولتاریا و زحمتکشان هرگز بر نگشتند
و روی
ننمودند و جایگاه واقعی خود را در مقام یک خرده بورژوای متزلزل
به یک بادمجان دور
قاپ چین واقعی و نوکر وفادار بورژوازی بسیار خوب برای استثمارگران
همراه با
شارلاتانیسم و سیاست بازی توده ای و بعضا بی هویت به خوبی یافتند.
عده ای دیگر از باز ماندگان این جریان، سرگشته و سرخورده
نظاره گر زندگی اند
و مرگ فیزیکی خود را انتظار می کشند،
«بی طرح هیچ خنده ای»
(شاملو)
·
بزعم ژیگولتر دوم، حزب توده شبیه به
پاندول، پس از تخریب و اعدام 99 در صد رهبری و کادرهای مؤمنش، نه به دو دسته، بلکه
به سه دسته تقسیم شده است:
·
سؤال این بود که چرا ژیگولتر دوم
نه به جناح راست و چپ در حزب توده، بلکه علاوه بر آن، به دار و دسته ثالثی رسیده
است؟
·
برای پاسخ به این پرسش باید این
جفنگ او را نخست تجزیه و بعد تحلیل کرد:
1
لارودی ها و امیرخسروی ها و فرجادها و صفری ها
·
این دسته بزعم ژیگولتر دوم، دسته
اول از حزب توده را تشکیل می دهند:
لارودی ها و امیرخسروی ها و فرجادها و صفری ها
·
ما از این چهار نفر فقط یکی از آنها
را کم و بیش می شناسیم:
·
حمید صفری را.
در پلنوم هجدهم،
نسل اول رهبری حزب توده ایران
– دکتر رضا رادمنش، ایرج اسکندری، اردشیر آوانسیان، اکبر شاندرمنی،
علی امیرخیزی و داوود نوروزی ـ
در کنار اعضای باقی مانده کمیته مرکزی حزب
شرکت کردند.
در پلنوم هیدت
سیاسی
محدود جدیدی معرفی شد.
ترکیب اعضای هیئت سیاسی به شرح زیرند:
علی خاوری
(دبیر اول کمیته مرکزی)،
حمید صفری
(دبیر دوم کمیته مرکزی)،
لاهرودی، نوروزی و
فروغیان
بود.
کمیته
مرکزی هم همانطور که بود باقی ماند
و هیچ کس نه حذف شد و نه اضافه
و از
مشاوران هم کسی به ترکیب اصلی کمیته مرکزی اضافه نشد.
·
حمید صفری شخصیت فوق العاده
باسوادی بوده و مؤلف آثار نظری و تحلیلی بسیار ارزشمندی است.
·
مؤلف اصلی و وزین برنامه حزب توده قبل
از پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی ـ به احتمال قوی ـ حمید صفری
بوده است.
·
حزب توده باسوادتر از او در زمینه اقتصاد
و اقتصاد سیاسی شخصیتی نداشته است.
·
حمید صفری ضمنا اثر ارزشمندی در
زمینه مقولات اقتصاد سیاسی نوشته است که اگر به دست ما برسد، حتما جزء به جزء
منتشر خواهیم کرد.
2
لارودی ها و امیرخسروی ها و فرجادها و صفری ها،
در همان جایگاه طرف بورژوازی ایستادند و مکث نمودند و فسیل
شدند
و دیگر بار به سوی خرده بورژوازی یا پرولتاریا
و زحمتکشان هرگز بر نگشتند و
روی ننمودند.
·
بنا بر این جفنگ ژیگولتر دوم، حمید
صفری نه نماینده توده های زحمتکش ایران، نه حتی نماینده خرده بورژوازی ایران، بلکه نماینده بورژوازی ایران بوده است و در همان
جایگاه (؟) اجتماعی بورژوائی مانده است و مرده است.
·
انتظار ارائه دلیل تجربی و نظری
داشتن از ژیگولتاریا و شبانتاریا بیهوده است.
·
ولی فرمایشات بعدی ژیگولتر دوم
شنیدنی اند:
3
لارودی ها و امیرخسروی ها و فرجادها و صفری ها
جایگاه واقعی خود را
در مقام یک خرده بورژوای متزلزل
به یک بادمجان دور قاپ چین واقعی و نوکر وفادار بورژوازی بسیار
خوب
برای استثمارگران همراه با شارلاتانیسم و سیاست بازی توده ای
و بعضا بی هویت به خوبی یافتند.
·
حمید صفری زیر قلم ژیگولتر دوم، خط
سیر ژیگولترنوشتی پاندولی کسب می کند:
·
او در طرفة العینی از پایگاه طبقاتی
پرولتری سقوط می کند و به قهقرای طبقاتی بورژوائی می افتد تا دوباره ارتقای طبقاتی
یابد و به پایگاه طبقاتی خرده بورژوائی برسد.
·
واژه « ژیگولترنوشتی» را به تقلید
از واژه «سرنوشتی» می سازیم.
·
حالا خواننده ای که هوشی به اندازه
موشی دارد، از خود خواهد پرسید:
·
این حمید صفری، عالم بی چون و چرای
مارکسیسم ـ لنینیسم، بالاخره در سنگر طبقاتی بورژوازی بوده و یا در سنگر طبقاتی خرده
بورژوازی؟
·
چون تعلق طبقاتی به بورژوازی چیزی
است و تعلق طبقاتی به خرده بورژوازی (دهقانان، پیشه وران، صنعتگران کوچک،
روشنفکران مترقی) چیز دیگری است.
4
به یک بادمجان دور قاپ چین واقعی و نوکر وفادار بورژوازی بسیار
خوب
برای استثمارگران همراه با شارلاتانیسم و سیاست بازی توده ای
و بعضا بی هویت به خوبی یافتند.
·
اگر حمید صفری در آن واحد، هم نماینده
و مأمور بورژوازی و هم نماینده و مأمور خرده بورژوازی بوده، پس چرا به نوکر بورژوازی
بدل شده و نه به نوکر هر دو؟
·
نکند در قاموس ژیگولتاریا، منافع
پیشه وران و دهقانان با منافع بورژوازی البته «به طور اصولی و نه غیر اصولی» منطبق
شده باشند؟
5
عده ای دیگر از باز ماندگان این جریان،
سرگشته و سرخورده نظاره گر زندگی اند
و مرگ فیزیکی خود را انتظار می کشند،
«بی طرح هیچ خنده ای»
(شاملو)
·
جل الخالق:
·
مگر قرار نبود که به سه دسته تقسیم
شوند؟
بازماندگان این جریان نیز
به سه دسته
بر طبق همان حرکت
پاندول
تقسیم شدند:
·
عده ای دیگر از بازماندگان دار و
دسته حمید صفری که جناح دیگری محسوب نمی شود.
·
ضمنا، مشتی منفعل عملا مرده ی منتظر
مرگ فیزیکی و ضمنا «سرگشته و سرخورده که نظاره گر زندگی اند»، که در سنگر بورژوازی
و خرده بورژوازی قرار نمی گیرند.
·
در هر صورت از سه دسته شدن حزب
توده، فقط دو دار و دسته باقی می مانند که
دسته اول در آن واحد هم طرفدار بورژوازی است و هم طرفدار خرده بورژوازی.
·
اما بشنویم از دار و دسته دوم در
پای منبر ژیگولتر دوم:
6
شق القمر
و بسیاری شان
در مقام دفاع از آرمان های سوسیالیستی
و در صف طبقه کارگر
با سایر جریان های کارگری قرار گرفتند
و شرافتمندانه در این راه می کوشند،
بر سر آرمان های
سوسیالیسم تبلور شرافتمندی و هدفمندی انسانی اند.
·
یا للعجب:
·
ویوا حزب توده!
·
پس در حزب توده هم می توان «مدافع آرمان
های سوسیالیستی» پیدا کرد!
·
آن هم نه یکی و نه دو تا.
·
بلکه فت و فراوان:
و بسیاری شان
·
این بسیاران منشعب از حزب توده که «در
صف سایر جریانات کارگری» قرار گرفته اند و «شرافتمندانه» می کوشند و ضمنا «تبلور
شرافتمندی و هدفمندی بر سر آرمان های سوسیالیسم» اند، کیانند؟
7
·
ای دل غافل، ما سی سال آزگار است
که در بدر دنبال یک نفر، حداقل یک نفر توده ای می گردیم و هنوز پیدا نکرده ایم.
·
در حالی که بسیاری از آنها در صف
جریانات کارگری شق القمر می کنند.
·
حالا این سؤال پیش می آید که ژیگولتر
دوم به چه ترفندی به کشف اینهمه «توده ای» ایدئال و بی عیب و نقص نایل آمده است؟
·
ضمنا او که سران دو دار و دسته
کذائی اول «لارودی ها و امیرخسروی ها و فرجادها و صفری ها» را نام برده، پس چرا از این بسیاران، نام احدی
را حتی بر لب نمی راند؟
·
علاوه بر این، منظور ژیگولتر دوم
خیلی خیلی صادق و شرافتمند و هدفمند و بی تزویر و بی ریا از «جریانات کارگری»
چیست؟
8
·
اگر ژیگولتر دوم، خودش «یک بادمجان
دور قاپ چین واقعی و نوکر وفادار بورژوازی بسیار خوب برای استثمارگران همراه با
شارلاتانیسم و سیاست بازی ژیگولتریستی و بعضا بی هویت» نیست، پس چرا نه از بسیاران
توده ای نامی می برد و نه از جریانات کارگری کذائی؟
ادامه دارد.




هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر