سرچشمه:
صفحه فیسبوک قاسم حلاجیان
تحلیلی از میم حا نجار
ﻭﻟﻰ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻔﺘﻨﺪ،
ﻛﻪ ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻭ ﻣﺮﺩ ﻻﻳﻖ.
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ﻭﻟﻰ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻔﺘﻨﺪ،
ﻛﻪ ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻭ ﻣﺮﺩ ﻻﻳﻖ.
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
فروغ پس از مقدمه چینی سوبژکتیو (دلبخواهی، مصلحتی، مفید)، یعنی پس از مانی پولاسیون اسناد و مدارک، پس از عرضه ی سلایق و علایق تصادفی دستچین شده ی مادر و پدر، بسان واعظی به منبر می رود و کشف کشکی خود را ابلاغ می دارد:
۱
ﻭﻟﻰ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻔﺘﻨﺪ،
ﻛﻪ ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻭ ﻣﺮﺩ ﻻﻳﻖ.
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ﻛﻪ ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻭ ﻣﺮﺩ ﻻﻳﻖ.
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
عجب کشفی!
انگار مادر و پدر فروغ می بایستی حتما بر عاشق بودن زن و لایق بودن (!) مرد علنا اعتراف کنند، تا دو هزاری کج و کوله فروغ بیفتد.
برای فروغ همزیستی مادر و پدر در سلول اساسی جامعه، یعنی در خانواده و تولید چند باره مثل، دلیلی بر حبل المتین عشق محسوب نمی شود.
مادر باید بر وجود عشق خویش به همسر علنا اعتراف کند و اشعار عاشقانه ی خانمان برانداز تحویل معاشرین و مستمعین دهد، تا در محضر فروغ، عشقش به ثبت و اثبات رسد.
ایراد بینشی فروغ از چه قرار است؟
۲
ﻭﻟﻰ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻔﺘﻨﺪ،
ﻛﻪ ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻭ ﻣﺮﺩ ﻻﻳﻖ.
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ﻛﻪ ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻭ ﻣﺮﺩ ﻻﻳﻖ.
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ایراد بینشی سهمگین فروغ ـ قبل از همه ـ در وارونه سازی دیالک تیک تئوری و پراتیک (حرف و عمل) است.
فروغ برای عمل مادر تره حتی خرد نمی کند.
چون فروغ ازدواج مادر با پدر و همزیستی چندین ساله اش با او را هیچ و پوچ تصور و تصویر می کند.
عمده و تعیین کننده برای فروغ نه عمل، بلکه حرف است.
فروغ در این زمینه فرسنگ ها از شیخ شیراز عقب مانده تر است که صدها بار بر تقدم پراتیک بر تئوری و یا عمل بر حرف تأکید کرده است.
«به عمل کار برآید، به سخندانی نیست.»
اگر سعدی جفنگ فروغ را شنیده بود، حتما گفته بود:
دخترم، «به عمل کار برآید، به سخنرانی نیست.»
۳
ﻭﻟﻰ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻔﺘﻨﺪ،
ﻛﻪ ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻭ ﻣﺮﺩ ﻻﻳﻖ.
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ﻛﻪ ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻭ ﻣﺮﺩ ﻻﻳﻖ.
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ایراد بینشی دیگر فروغ این است که دیالک تیک سنتی زن و مرد را تحریف می کند:
زن در فلسفه اجتماعی فروغ باید عاشق باشد و مرد باید نه عاشق زن، بلکه لایق زن باشد.
عجب!
قاعده از دیرباز حتی در میان حشرات و خزندگان و پرندگان و دام و دد بر این بوده که نر عاشق زن باشد و نه برعکس.
قاعده بر این بوده و خواهد بود که نر برای راضی و متقاعد کردن زن به مضحک ترین تئاترها و نمایش ها و هنرنمائی ها مبادرت ورزد و نه برعکس.
قاعده بر این بوده که مرد قد و قامت و روش و رفتار و روی و موی و لب و ابروی زن را ایدئالیزه کند، به عرش اعلی ببرد و نه برعکس.
۴
اگر طرفداران حقوق زنان این جفنگ فروغ را بشنوند، قبل از هر کاری، سنگ قبرش را بسان حزب الله در هم می شکنند و به کره مریخ می فرستند و بعد جسدش را در تل کتاب هایش می سوزانند.
برای اینکه در فلسفه فروغ، بار دیگری بر بارهای در هر صورت سنگین و کمرشکن زن افزوده می شود:
در قاموس فروغ، زن باید عاشق مرد لایق باشد و برای به تور افکندن مرد لایق از روی جسد خود بگذرد.
مثلا در مبارزات عاشقانه با دیگر زنان، چاقوکشی کند.
به زندان بیفتد.
چه بسا حتی اعدام شود.
زن باید مرد لایق خود را به هر ترفندی تعریف کند و حتی ایدئالیزه کند.
حالا می توان به اسرار پشت پرده ی اشعار عاشقانه فروغ پی برد.
سؤال ولی این است که چرا فروغ این دیالک تیک دیرین عاشق و معشوق را وارونه می سازد؟
۵
نیت فروغ عملا اریستوکراتیزاسیون (اشرافی سازی) فمینیستی مناسبات زن و مرد است.
رودابه (دختر سیندخت و مهراب ـ شاه کابل) نیز در ابراز عشق به زال و در عشق بازی با زال پیشقدم می شود.
زال احتمالا از وجود و وجنات رودابه بکلی بی خبر بوده است.
زال بی تردید نمی توانست عاشق رودابه باشد.
ولی لایق رودابه بوده است.
مراجعه کنید به «حماسه داد»، اثر جوانشیر زنده یاد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۶
دلیل حتمی این وراونه سازی دیالک تیک عاشق و معشوق از سوی فروغ، تقلید فروغ از جنبش فمینیستی ـ بورژوائی اروپا بوده است.
فمینیسم بورژوائی برای دفاع سطحی و کشکی از حقوق زنان، به ابتکارات عنگلابی حیرت انگیزی متوسل می شود.
مثلا انتشار مجله مردان لخت.
پیشقدم شدن زنان در سکس.
وارونه کردن عبارات مستهجن و مبتذل مبتنی بر مردسالاری در تخت سکس.
آن سان که مثلا هنرپیشه عنگلابی زن، بسان لات و لومپنی بگوید:
«هم حساب خود حریف را در اتاق خواب رسیده و هم حساب پدر و دائی و عمویش را در کاراژ خانه و لب دریا و رختکنی تنیس و غیره»
آنچه فروغ ناگفته می گذارد، لیاقت زن است.
عشق زن به نر برای فروغ کافی است.
زن در قاموس فروغ نباید لیاقت جسمی، فکری، فرهنگی و روحی لازم را برای مرد داشته باشد.
انتظار چنین لیاقتی از زن ممنوع است.
در قاموس فمینیسم بورژوائی، زن می تواند از سر تا پا، خر باشد.
شرط الشروط فمینیستی ـ بورژوائی در «عشق» زن به نر خلاصه می شود.
کسی نیست از فروغ و فمینیسم بورژوائی بپرسد که پیش شرط عشق چیست؟
چون پیش شرط عشق شناخت و شعور است.
خر هرگز نمی تواند عاشق نری و یا ماده ای باشد، چه رسد به کشف لیاقت نر.
فروغ آخرین کسی است که از این حقیقت امر غافل باشد.
۸
دلیل اینکه فروغ جوان این حقیقت عینی را مسکوت می گذارد، یکسان تلقی کردن عشق با سکس است.
فروغ در مراحل بعدی توسعه فکری خود موضع بکلی دیگر خواهد داشت.
آنگاه به تحقیر سکس و آلت تناسلی نر خواهد پرداخت و از «تبار خونی گل ها و خیلی چیزهای ارجمند دیگر» سخن خواهد گفت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر