۱۳۹۴ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

خوشبختی گرائی (اویده مونیسم) (2) (بخش آخر)


پروفسور مانفرد بور
پروفسور ورنر شوفنهاور
برگردان شین میم شین

·        در نظرات اخلاقی ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی می توان سنت پهناوری از خوشبختی گرائی (اویده مونیسم)  با سمتگیری اجتماعی یافت.

1
·         این سنت پهناور از خوشبختی گرائی (اویده مونیسم) با سمتگیری اجتماعی بادموکریت و اپیکور شروع می شود و در گذر از ماتریالیسم فرانسه (در قرن هجدهم میلادی) به فویرباخ می رسد.

2
·        خوشبختی گرائی در این خط سیر تکاملی، گشتاوری مترقی از مبارزه طبقاتی ایدئولوژیکی نمودار می سازد که البته بلحاظ تاریخی و فلسفی ـ جهان بینانه محدود است.

3
·        فلسفه ماتریالیستی ماقبل مارکسیستی خواهان تحقق آرمان های اخلاقی خود در این جهان، یعنی در جهان واقعا موجود است و نه در جهان واهی و خیالی دیگر، نه در عقبی.

4
·        اما از آنجا که ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی ـ بطور غیر تاریخی ـ طبیعت همیشه همان انسانی را ملاک قرار می دهد، دچار محدودیت فلسفی ـ جهان بینانه می گردد و نتیجتا در رابطه با جامعه و تاریخ به رواج تئوری های ایدئالیستی مجبور می شود.

·        (ماتریالیسم مکانیکی و متافیزیکی درک ایدئالیستی تاریخ را نمایندگی می کند و از درک ماتریالیستی تاریخ بی خبر است.
·        درک ماتریالیستی تاریخ را کارل مارکس کشف می کند که نقطه عطفی در تاریخ تفکر بشری محسوب می شود.
·        حریفی این کشف مارکس را همترازبا کشف آتش تلقی می کند.
·        به همین دلیل است که ماتریالیسم فویرباخ برخلاف ماتریالیسم دیالک تیکی ـ تاریخی، ماتریالیسمی منفعل و تماشاگر است و نه ماتریالیسمی رزمنده و فعال و کوشا. مترجم)

5
·        خوشبختی گرائی بنا بر محتوای اجتماعی خود، محصول جامعه طبقاتی است.

6
·        خوشبختی گرائی بنا بر فونکسیون اجتماعی خویش، نه به نشان دادن حرکات واقعی اجتماعی، نه به افشای خصلت طبقاتی جامعه، بلکه به سرپوش نهادن بر  حرکات واقعی اجتماعی و خصلت طبقاتی جامعه کمک کرده است.

7
·        علت این امر عبارت از این است که مطالبات خوشبختی گرائی در حد مطالبات انتزاعی می مانند و در رابطه با جامعه و همبود بشری در نظر گرفته نمی شوند.

8
·        خوشبختی گرائی بنا بر ماهیت خویش، بیانگر تمایلات اخلاقی اقشار اجتماعی ممتاز در جامعه طبقاتی بوده است.

9
 کارل مارکس (1818 ـ 1883)
فریدریش انگلس (1820 ـ 1894)

·        مارکس و انگلس در اثر مشترک خویش تحت عنوان «ایدئولوژی آلمانی» به کشف دوگانگی اجتماعی و محدودیت تاریخی خوشبختی گرائی نایل آمده اند:

الف
·        به قول مارکس و انگلس، «فلسفه ی لذت (خوشبختی گرائی) هرگز چیزی جز زبان محافل اجتماعی ممتاز معینی به قصد فخر فروشی معنوی نبوده است.

ب
·        علاوه بر این که محتوای لذت و نحوه لذت بردن حضرات همواره بر دوش بقیه اعضای جامعه قرار داشته و به چرک و خون تضادهای جامعه آلوده بوده، به محض اینکه این فلسفه خواسته تا خصلت عام بخود بگیرد و خود را بمثابه یک نگرش تمام ـ اجتماعی جا بزند، بیدرنگ به یاوه بدل شده است.

ت
·        فلسفه ی لذت در عصر جدید با سقوط فئودالیسم و با تبدیل اشراف فئودال دهاتی به اشراف عیاش و ولخرج دربار شاهان خودکامه اوج گرفته است.

پ
·        فلسفه ی لذت به قلم برخی از نویسندگان بورژوازی انقلابی به فلسفه واقعی مبدل شده، نویسندگانی که از سوئی در تشکیل شیوه زندگی اشراف درباری سهیم و شریک بوده اند و از سوی دیگر به طرز تفکر عامتر این طبقه که بر شرایط عامتر بورژوائی مبتنی بوده، باور داشته اند.

ث
·        از این رو بود که این فلسفه مورد قبول هر دو طبقه (اگرچه از نقطه نظرهای بکلی متفاوت) بوده است.

ج
·        با توسعه و تکامل بعدی جامعه و سرنگونی اشراف و با شروع مبارزه میان بورژوازی و پرولتاریا، اشراف به مؤمنین متظاهر و بورژوازی به طرفدار سینه چاک اخلاق و مدافع تئوری های خود بدل شده اند.
·        اگرچه اشراف در عمل هرگز به لذت چشم پوشی نکرده اند و بورژوازی به لذت حتی فرم اقتصادی رسمی بخشیده و تجمل نامیده است.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 3، ص 402)

10
·        طبیعتا زمانی که امکان انتقاد از شرایط تولید و مبادله جهان جدید پدید آمد، به قول مارکس و انگلس، پیوندهای زیر برملا شدند:

الف
·        پیوند تعالیم اخلاقی اویده مونیستی هر دوره با مناسبات طبقاتی  

ب
·        پیوند تعالیم اخلاقی اویده مونیستی هر دوره با موجدان مناسبات طبقاتی یعنی با شرایط تولید و مبادله

ت
·        پیوند هر فلسفه لذت (خوشبختی گرائی)  با لذت واقعا موجود

پ
·        عوامفریبی چنین فلسفه ای که همه افراد جامعه را به یکسان مخاطب خود قرار می داد.

11
·         یعنی زمانی که تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا موجب پیدایش نگرش های کمونیستی و سوسیالیستی شد.

12
·        و بدین طریق عصای دست هر اخلاقی، چه اخلاق مبلغ ریاضت و چه اخلاق مبلغ لذت درهم شکست.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 3، ص 402)
 
·        (مارکس و انگلس در این حکم خویش، دیالک تیک ریاضت و لذت را کشف و فرمولبندی می کنند. مترجم)

·        مراجعه کنید به هدونیسم (هوس گرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر