۱۳۹۴ فروردین ۶, پنجشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۴۱)


 نظر چند سراینده و نویسنده در مورد نظم و نثر محمد زهری
تحلیلی از
ربابه نون

 شیون نوری
 «مشت در جیب، زندگی و هنر محمد زهری»

۱
در عنوان و متن آثار زهری قرابتی خاص وجود دارد.

حالا بیایید و خورجینی مملو از فانتزی بیاورید و منظور شیون نوری را از این جمله استخراج کنید.
خودویژگی محمد زهری بنظر بعضی ها این است که میان عناوین اشعار و گفتارش با متون مربوطه قرابت خاصی وجود دارد.

این اما به چه معنی است؟

۲
این بدان معنی است که در آثار و اشعار دیگران ربط معینی میان عناوین و متون مربوطه وجود ندارد.
یعنی مثلا دیگران عنوان شعر و یا مقاله خود را «زرافه» می گذارند و متنی راجع به زعفران و زردچوبه و زنجبیل می نویسند.

۳
این علاوه بر آن حاکی از آن است که بزعم بعضی از اهالی قلم در کشور عه هورا، میان عنوان و متن سخن رابطه منطقی و معنوی وجود ندارد.
 شیون نوری به همین دلیل، با مشاهده استثنائی در بلبشوی فکری و فرهنگی، حیرت زده شیون سرمی دهد.

۴
 در واقع بیشتر بث السکوای (؟) زهری در این آثار آمده است:
طرح دردهای اجتماعی
فاصله طبقاتی
خودباختگی و ...


بث السکوا دیگر به چه معنی است؟
بث السکوا احتمالا واژه ای فرانسوی است و منظور شیون نوری ضمن افاده فرانسوی دانی فروشی، موضوعات اصلی مطروحه در شعر محمد زهری بوده است که بزعم او طرح دردهای اجتماعی، فاصله طبقاتی و خودباختگی و غیره اند.
منظور شیون نوری از این مفاهیم را در روند تحلیل سخنان او خواهیم دید:


۵

در شعر «گل قالی»، شاعر با طنز و کنایه، فاصله ی تولید کننده و مصرف کننده ی قالی 
را که ریشه در فاصله ی طبقاتی دارد، به زیبایی ترسیم کرده است.
 
گل قالی


پنجه ای برتار می بندد تن پودی
درد می ریزد ز سر انگشت خونمرده

خواب رفته پای بی اندام
در قولنج شانه، هر دم می کشد تیری

ای بسا جنبنده در آنجا 
 ولی با شکل شان ترکیب در هم رفته ی انسان
دست در کارند و اندر کارشان بی تاب

گاهگاهی
چشم ِ از سو رفته ی ناسور مردی یا زنی یا دختری یا...
باز می یابد نخ تابیده ی آبی، بنفش و ارغوانی را

گاه هم
در خم یک سر به روی چارچوب کارگاه
و سکوت دیگر یاران
می گریزد مرغک تنگ آشیان ِ روح غمناکی...
تا گل قالی شکوفد چون گل خورشید
زیر پای دیگران
زیر پای شکل شان انسان و از ما بهتران

پایان


۶

در شعر «گل قالی»، شاعر با طنز و کنایه، فاصله ی تولید کننده و مصرف کننده ی قالی 
را که ریشه در فاصله ی طبقاتی دارد، به زیبایی ترسیم کرده است.

در این شعر محمد زهری ـ بر خلاف استنباط باطل شیون نوری ـ نه از طنز اثری یافت می شود و نه از کنایه.
ضمنا نه فاصله طبقاتی میان مولد و مصرفکننده، آن سان که شیون نوری تصور می کند، بلکه تضاد دیالک تیکی بکلی دیگری مطرح می شود.

ما به تحلیل این شعر شاعر مبادرت می ورزیم:

۷
گل قالی


گل قالی عنوان این شعر است.
محتوای شعر محمد زهری همم تصور و تصویر رئالیستی تشکیل گل قالی و نهایتا خود قالی است:


۸

پنجه ای برتار می بندد تن پودی
درد می ریزد ز سر انگشت خونمرده


معنی تحت اللفظی:
دستی بر تاری، پودی می بندد و از سرانگشت خونمرده، درد بیرون می تراود.

این اولین قدم در تشکیل گل قالی است.

آنچه در این بند شعر  به خدمت گرفته می شود، از سوئی دیالک تیک تار و پود است و از سوی دیگر بسط و تعمیم دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت به شکل دیالک تیک قالی باف و قالی و یا به شکل دیالک تیک مولد و مولود است.

۹
محمد زهری ضمنا بطرز رئالیستی ستایش انگیزی از روند کار، به عبارت دیگر از روند و روال تولید کالا (نعمت مادی، مایحتاج مادی، قالی) پرده برمی دارد:
روند تولید هر نعمت مادی و هر کالائی، روندی دردناک است.

طبیعت هرگز چیزی را به رایگان در اختیار کسی قرار نمی دهد.
برای گرفتن چیزی از چنگ طبیعت، در این مورد بخصوص، برای تغییر فرم چیزی طبیعی، یعنی برای تبدیل پشم به قالی، باید با طبیعت درگیر شد و اراده خود را بر طبیعت دیکته و تحمیل کرد.

چرا و به چه دلیل؟

 
۱۰
به این دلیل که میان طبیعت و جامعه (بنی آدم) نه رابطه مبتنی بر وحدت محض، بلکه رابطه دیالک تیکی برقرار است.
یعنی رابطه مبتنی بر وحدت و تضاد برقرار است.

بنی آدم هم در آغاز حیوان بوده است.
یعنی جزئی از طبیعت بوده است و در روند کار مادی و ببرکت کار مادی از آن کسب استقلال نسبی کرده است.

بنی آدم، آدمیت خود را مدیون کار مادی است.
در روند کار مادی بوده که تفکر و تکلم امکان پذیر گشته است.

۱۱
 
مولد در کشمکش با طبیعت رنج می برد و  به ازای رنج، گنج بدست می آورد.
دیالک تیک رنج و گنج بسط و تعمیم دیالک تیک ریاضت و لذت است.
سعدی از این دیالک تیک بهتر ازه مه خبر داشته است:
نا برده رنج، گنج میسر نمی شود.

۱۲
گنج در این شعر محمد زهری قالی است.
محمد زهری این رنج بشری را با «تراوش درد از سرانگشت خونمرده» تصور و تصویر می کند.

خودویژگی شعر محمد زهری در  شطی از احساس و عشق و عاطفه اصیل و عمیق نسبت به بشریت مولد و زحمتکش است که در هر رگ هر شعر او جاری است.
احساس و عشق و عاطفه اصیل و عمیقی که فقط می توان حس کرد، ولی نمی توان به ترفندی متجسم ساخت و اثبات نمود.
به همین دلیل برای درک حقیقی شعر محمد زهری و سیاوش کسرائی باید از خمیره طبقاتی خود آنها بود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر