۱۳۹۳ اسفند ۲۸, پنجشنبه

هماندیشی با سیاوش کسرائی (۷)


ویرایش و تحلیلی از
میم حا نجار

سیاوش
هرکس از هرکجا و هر وقت که به شما «نه» بگوید،
 از ابتدای تولدش عامل ارتجاع و از ایادی امپریالیسم و جاسوس و خائن 
و خبرچین جمهوری اسلامی بوده است.

شیوه عملی که سیاوش در این پرخاش خود افشا می کند، نه چیز جدیدی است و نه خاص هیئت سیاسی کذائی است.
سیاوش خود نیز این حقیقت امر را بهتر از هر کس می داند.

۱

در هر جریان سیاسی ـ چه راست و چه چپ ـ همین طرز برخورد حاکم است.
در تجارب شخصی بکرات می توان به همین برخورد تهوع آور و تنفر انگیز برخورد.

می توان سال ها در نهایت صداقت با کسی «دوست» بود و به قول فروغ فرخزاد، «بهترین بخش هستی خود را برایگان ارزانی اش داشت» و به محض دفاع از خرد و خودمختاری نخست محکوم، بعد به بدترتن اتهامات متهم و رسوا شد و نهایتا طرد گردید و تنها ماند.

۲

بیشک همه آزموده اند در این باره بخت خویش.
طرف چنان با اطمینان مطلق تهمت می زند که شخص مورد نظر شاخ در می آورد.
بدبیاری طرف در این است که هر کس قبل از این و آن و بهتر از این و آن، خودش خودش را می شناسد.
چسباندن برچسب وابستگی، سرسپردگی و غیره به کسی که خود می داند که پارساتر از هر پارسائی است، آب در هاون کوبیدن است.
اتهام زننده ها هم می دانند.

سؤال ولی این است که چرا علیرغم وقوف به اختراعی بودن این اتهامات، دست بردار نیستند؟

۳

یکی از علل معرفتی این طرز رفتار، خالی بودن کله از اندیشه و نتیجتا خالی بودن چنته از سخن است.
کسی که توان تفکر علمی و منطقی ندارد، هرگز نمی تواند دست به استدلال علمی و منطقی بزند.
به همین دلیل جای خالی اندیشه و سخن با جفنگ پر می شود.

سؤال اکنون این است که جفنگ چگونه اختراع می شود؟

۴

جفنگ در فرم های مختلف ـ مثلا در فرم تهمت سیاسی، اقتصادی، ناموسی و غیره ـ به احتمال قوی، در کوره تخیل پراگماتیستی تشکیل می شود:
در دعواها و مرافعات شخصی حتی بنی آدم دست به دامن تخیل خلاق می شود.
اصولا به نبوغ خاصی نیاز نیست

احتمالا خود اگوئیسم بنیادی و یا غریزه قوی و قدر قدرت حفظ نفس است که به مدد بنی آدم کلافه و محتاج می شتابد.
آن سان که همه افراد دور و بر «دشمن» زیر ذره بین سوء ظن قرار می گیرند و همه گفتار و رفتار و کردار و افکار آنها آنالیزه (تجزیه و تحلیل) می شود.
در نتیجه این آنالیز تخیلی، سوبژکتیو، هدفگرا و پراگماتیستی است که دختربچه طرف «جنده» مادر زاد جا زده می شود و همسرش و خودش «جاکش» حرفه ای.

۵

این بدان معنی است که در وجود چنین کسی، دیالک تیک غریزه و عقل  وارونه می شود و غریزه حفظ نفس لگام خرد را بسان خری بدست می گیرد و به نفع خود به کار می اندازد.
این مبارزات متنوع میان انسانی چه بسا در نهایت بی رحمی و بی اعتنائی صورت می گیرند.
۶
مثال:

همسر خری در حمام عمومی متوجه وجود خالی در لای پای زنی می شود و با همسرش در میان می نهد.
همین فرد در مرافعات بند تنبانی عادی بر سر چه بسا هیچ و پوچ، زن «دشمن» کذائی را  به جنده بودن متهم می کند و ضمنا اعلام می دارد که با خود او هم خوابیده است.
دلیل عینی هم می آورد:
وجود خالی در لای پائی.

۷


جای شکسپیر، اتللو، یاگو و غیره فقط خالی است!
جهان صحنه پهناور تئاتری است که بنی آدم ـ همه از دم ـ نقش خاص خود را بازی می کنند.

مرد بخت برگشته ی بمراتب زمینگیر تر و ذلیل تر از اتللو به دام مهلکی می افتد.
چون خودش از خال لای پای همسرش خبر نداشته است.

دزدمونا و یاگو

دستمال دزدمونا که در مقایسه با خال لای پا چیزی نیست.
مرد بدبخت تر از اتللو پس از کسب اطمینان به وجود خال در لای پا، به روایت حریفی، «کاسه زهر را به دست همسر مظلومتر از دزدمونایش می دهد و ضمنا چماقش را نشانش می دهد.»

زن ایرانی ـ بسان سقراط یونانی ـ جام شوکران را به چماق قوی هیکل ترجیح می دهد و جان به جان آفرین می سپارد.

۸

این اتهامات که سیاوش به چالش می کشد، تازه خیلی خیلی بی خطرند.
چون اگر همین افراد مثلا ولی فقیه باشند و یا صدر حزب کبیر، در طرفة العینی روح را مادیت می بخشند.
یعنی به برچسب وابستگی و جاسوسی و سرسپردگی قناعت نمی ورزند.
بلکه حکم زندان و یا اعدام متهم را هم صادر می کنند.

۹
مثال دیگر.

در نشستی که در زمان شاه میان مستشار امریکائی و نماینده شوروی و ژنرال ایرانی صورت می گیرد.
مستشار امریکائی به برخورد مبتنی بر نگاه نماینده شوروی با ژنرال ایرانی مشکوک می شود.
صد رحمت به استالینیسم.
سوء ظن مستشار همان و چسباندن برچسب جاسوسی به شوروی بر پیشانی ژنرال بخت برگشته و اعدام فی الفور او همان.
فراسیسکو گویا را خبر باید کرد که «خواب خرد را علت زایش هیولا» می دانست.


۱۰

و طرفه آنکه اسناد مبنی بر اعمال خرابکارانه و ضدحزبی او هم مانند سایرین، 
همین اواخر و بسیار دیر به دست شما رسیده است.

سیاوش طنز پرداز قهاری است.
طرفه آنکه در نهایت خشم و اخم و تخم و ضمن پرخاش خشن، شیوه رفتار هیئت کذائی را به تندباد طنز می سپارد.

 این اختراع سریع السیر اتهامات کشکی بر صحت حدس ما از روال و روال تشکیل اتهامات دلالت دارد.
تخیل خلاق هیئت کذائی است که با سرهم بندی کردن اشارات و حرکات چه بسا تصادفی این و آن برای شان پرونده می سازد.

۱۱


ایرادی که به سیاوش می توان گرفت، این است که این طرز رفتار را قبلا به چالش نکشیده است.
این طرز رفتار همیشه در حزب توده وجود داشته است.
اگر قبلا به چالش کشیده می شد، خیلی از خطاهای خطیر حزب توده صورت نمی گرفتند.
قحط سنت روشنگری علمی، عینی و انقلابی در جامعه به همین فاجعه ها منجر می شود.
به همین دلیل، حق با حکیم معاصر، ورنر سپمن است که می گوید:
«برای روشنگری آلترناتیو و یا بدیلی وجود ندارد.»

احتمالا سیاوش هم به نیت روشنگری این نامه را می نگارد.
این نامه انتقادی او آخرین تیر ترکش آرش معاصر و حی و حاضر بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر