۱۳۹۴ فروردین ۵, چهارشنبه

ناشناس


فروغ فرخزاد
(۸ دی، ۱۳۱۳ ـ ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵)
ناشناس

·      بر پرده های در هم امیال سرکشم
·      نقش عجیب چهره ی یک ناشناس بود
·      نقشی ز چهره ای که چو می جستمش به شوق
·      پیوسته می رمید و به من رخ نمی نمود

·      یک شب نگاه خسته ی مردی به روی من
·      لغزید و سست گشت و همانجا خموش ماند
·      تا خواستم که بگسلم این رشته ی نگاه
·      قلبم تپید و باز مرا سوی او کشاند

·      نومید و خسته بودم از آن جستجوی خویش
·      با ناز، خنده کردم و گفتم:
·      «بیا، بیا»
·      راهی دراز بود و شب عشرتی به پیش
·      نالید، عقل و گفت:
·      «کجا می روی کجا؟»

·      راهی دراز بود و دریغا میان راه
·      آن مرد ناله کرد که پایان ره کجا ست؟
·      چون دیدگان خسته من خیره شد بر او
·      دیدم که می شتابد و زنجیری اش به پا ست

·      زنجیری اش به پا ست، چرا ای خدای من؟
·      دستی به کشتزار دلم تخم درد ریخت
·      اشکی دوید و زمزمه کردم، میان اشک
·      زنجیری اش به پا ست که نتوانمش گسیخت

·      شب بود و آن نگاه پر از درد می زدود
·      از دیدگان خسته ی من، نقش خواب را
·      لب بر لبش نهادم و نالیدم از غرور
·      کای مرد ناشناس، بنوش این شراب را

·      آری بنوش و هیچ مگو، کاندر این میان
·      در دل ز شور عشق تو سوزنده آذری است
·      ره بسته در قفای من، اما دریغ و درد
·      پای تو نیز بسته زنجیر دیگری است

·      لغزید گرد پیکر من بازوان او
·      آشفته شد به شانه او گیسوان من
·      شب تیره بود و در طلب بوسه می نشست
·      هر لحظه کام تشنه او بر لبان من

·      ناگه نگاه کردم و دیدم به پرده ها
·      آن نقش ناشناس، دگر ناشناس نیست
·      افشردمش به سینه و گفتم به خود که وای
·      دانستم ای خدای من آن ناشناس کیست:
·      یک آشنا که بسته زنجیر دیگری است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر