۱۳۹۳ اسفند ۲۴, یکشنبه

دایرة المعارف بورژوائی واپ‍سین (۲۶۴)

-->


پروفسور دکتر هانس یورگ  سندکولر

 فصل هفتم

ماتریالیسم 

برگردان شین میم شین



بخش پنجم

ماتریالیسم، تاریختئوری و جنبش کارگری در قرن ۱۹  

ادامه

۷۳

·      اما در همین مرحله آغازین تئوری سازی، «طبیعت» فونکسیون معرفتی خود را جهت اثبات شناخت تاریخی از دست می دهد.

·      طبیعت و علوم طبیعی (علم الاشیاء) هرچه بیشتر به موضوع بازتاب (شناخت) اجتماعی ـ نظری بدل می شوند.



۷۴

·      در مسیر ذوب جنبش کارگری و کمونیسم علمی در یکدیگر، تصویر تاریخی و اجتماعی علوم سیطره کسب می کند.

·      آن سان که با افزایش دانش تجربی در درون جنبش سازمان یافته ی کارگری، علوم  و تئوری های فلسفی بورژوائی جا افتاده، فونکسیون مدل واره ی خود را از دست می دهند و مسائل علوم هرچه قوی تر در خودمختاری پرولتری فرمولبندی می شوند. 



۷۵

·      اولین اثر مشترک مارکس و انگلس تحت عنوان «خانواده مقدس و یا نقد نقد انتقادی برونو باوئر و شرکاء» (۱۸۴۵)، در نخستین جمله مقدمه اش وضع مسئله گذاری (طرح مسائل) و تعیین وظایف را به شرح زیر فرمولبندی می کند:

·      «هومانیسم واقعی در آلمان، خطرناک تر از اسپیریتوئالیسم  و یا ایدئالیسم گمانورز خصمی ندارد.

·      اسپیریتوئالیسم  و یا ایدئالیسم گمانورزی که افراد انسانی را با «خودآگاهی» و یا «روح» جایگزین می سازد.»



۷۶

·      میراث فلسفی فلسفه هگل به عنوان خطر ایده ئولوژیکی در زمینه وساطت تئوری (ماتریالیسم) و جنبش اجتماعی محسوب می شود:

·      «‍نقد انتقادی خود را بسیار سفیدتر (پاکتر، پارساتر) از توده جا می زند، ضمنا نسبت به همان توده همدردی لایتناهی احساس می کند.»



۷۷

·      اکنون رهایش پرولتاریا با توسل به نیروی خویش به عنوان یک ضرورت تاریخی استنباط می شود.



۷۸

·      تئوری بدین طریق، همزمان دو وظیفه به عهده می گیرد:



الف

·      درک تجربی مفهوم واقعیت عینی، بدون مطلق کردن دانش تجربی



·      مراجعه کنید به  تجربی و نظری (امپیریکی و تئوریکی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری



ب

·      افشای عامیت اشتباه و باطل فلسفی، بدون صرفنظر از کیفیت انتزاعی و ترکیبی شناخت فلسفی.



·      مراجعه کنید به  انالیز و سنتز، مجرد و مشخص در تارنمای دایرة المعارف روشنگری



۷۹

·      اولین راه حل مارکس و انگلس از قرار زیر است:

·      عدم توضیح تمایز میان واقعیت و مفهوم، بطرز فلسفی ـ ماورای تجربی، امپیریستی و یا ماتریالیستی به معنی کلاسیکش.

·      بلکه بازفرمولبندی (فرمولبندی نوین) آنها به عنوان تضاد میان «وجود و تفکر، شعور و زندگی»، تئوری و دانش تجربی کارگران.



·      (یعنی توضیح دیالک تیکی ـ ماتریالیستی مبتنی بر دیاک تیک وجود و شعور، ماده و روح، وجود اجتماعی و شعور اجتماعی، تئوری و پراتیک. مترجم)



·      مراجعه کنید به  ماده (وجود)، روح (شعور)، ترانسندنتال (ماورای تجربی)، واقعیت، مفهوم، امپیریسم (تجربه گرائی)، ماتریالیسم، تفکر، دانش تجربی، پراتیک، تئوری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری



۸۰

·      دومین راه حل مارکس و انگلس از قرار زیر است:

·      دور انداختن استنباط مبتنی بر حدس و گمان تاریخ، به مثابه «سوبژکت متافیزیکی که حامل صرف آن، افراد انسانی واقعی اند.»

·      یعنی دور انداختن فلسفه واپسین هگل.

·      و توضیح تاریخ به مثابه «کردوکار انسان های هدفگذارهدفگرا.»



۸۱

·      بررسی های مارکس و انگلس در زمینه ماتریالیسم بورژوائی جای خود را در سیستم مختصات متشکل از عناصر زیر دارند:



الف

·      «شعور» و «زندگی»

·      (دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی. مترجم)



ب

·      تئوری و پراتیک

·      (دیالک تیک تئوری و پراتیک. مترجم)



ت

·      به عبارت دقیقتر، تئوری و انقلاب.



ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر