۱۳۹۳ اسفند ۲۵, دوشنبه

سیری در شعری از هوشنگ ظفری (۱)

 
هوشنگ ظفری  
«خاکستر»
تحلیلی از شین میم شین
پالان ترس

ریش سفید درازش
حکایتی است،
پر رمز و راز

او
ـ این امام دهکده ـ
از سال های دور
هنگام خرمن اهالی هر کوره روستا 
ـ با ترکه ای به دست، مُلا بندی اش مدام ـ
پالان ترس را
بر گُردهٔ خر مردم می دارد استوار

او
ـ این خنده دار مرد ـ
همچون کتاب سراسر گشوده ای
خط می خورد مدام
و به هر برگ برگ او
انگشتیادگار،  اهالی نوشته است
و او
... هنگام خرمن اهالی هر کوره روستا

پایان
 
پالان ترس 
 
·      پالان ترس عنوان این شعر هوشنگ ظفری است.
·      قاعدتا در عنوان هر چیز، محتوای اصلی آن چیز تقطیر می یابد و بطرزی فشرده و موجز تبیین می یابد.
·      پالان اما فی نفسه، چه فونکسیونی دارد و در این شعر هوشنگ ظفری  حاوی و حامل کدامین معانی است؟
۱
·      پالان بر پشت کسی نهادن به معنی پایان دوره اهلی سازی روحی (شعوری) و نظری (ایده ئولوژیکی) و آغاز سلطه مادی (طبقاتی) و عملی بر این و آن است.
۲
·      بنابرین می توان گفت که مفهوم «پالان ترس»، فی نفسه، تجسم دیالک تیک سلطه روحی ـ سلطه مادی (طبقاتی) و یا سلطه ایده ئولوژیکی ـ سلطه عملی است.
۳
ریش سفید درازش
حکایتی است
پر رمز و راز
·      اولین مشخصه روحانی، ریش سفید دراز او ست.
·      بنظر شاعر، ریش سفید دراز روحانی حاوی رمز و راز است.
·      چرا و به چه دلیل؟ 
۴
·      ریش سفید معمولا سمبل سالخوردگی است.
·      سالخوردگی (بویژه در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی) سمبل تجربه مندی و تجربه مندی سمبل دانائی است.
·      ضرب المثل هائی نیز دال بر این معنای ریش سفید وجود دارند:
·      مثلا گفته می شود که فلانی ریشش را در زمینه معینی سفید کرده است.
·      یعنی به امر مربوطه وقوف نظری و عملی کامل دارد.
۵
ریش سفید درازش
حکایتی است
پر رمز و راز
·      دلیل «رمزمندی و رازمندی ریش سفید» از دید شاعر، شاید این باشد که خلایق علیرغم طلوع آفتاب عصر جدید، علیرغم پیروزی انقلاب اکتبر و علیرغم توسعه علم و فن و فلسفه (خرد)، کماکان به معیارهای ارزشی فئودالی (قرون وسطائی) چسبیده اند، از ملائی امام ساخته اند و به سازش می رقصند.
·      یعنی ریش سفید او را دال بر دانائی او می دانند.
۶
او
ـ این امام دهکده ـ
از سال های دور
هنگام خرمن اهالی هر کوره روستا
ـ با ترکه ای به دست، ملا بندی اش مدام ـ
پالان ترس را
بر گرده خر مردم می دارد، استوار
·      معنی تحت اللفظی:
·      روحانی ریش سفید از دیرباز، به وقت برداشت محصول، با ترکه ای در دست و با ملا بندی مستمرش، پالان ترس را بر پشت خر خلایق محکم می کند.
۷
او
ـ این امام دهکده ـ
از سال های دور
·      شاعر با مفهوم «از سال های دور» فاجعه را به گوش خواننده و شنونده شعرش می رساند:
·      این بدان معنی است که سیطره روحانیت، تازگی ندارد.
·      بلکه از دیرباز رواج دارد.
·      روحانیت اما چیست و کیست که از سال های دور بر گرده توده های مولد و زحمتکش نشسته است؟
·      شاید محتوای معنوی مفهوم «رمزمندی و رازمندی ریش سفید دراز روحانی» در همین چیستائی و کیستائی روحانیت باشد.
۸
او
ـ این امام دهکده ـ
از سال های دور
هنگام خرمن اهالی هر کوره روستا
ـ با ترکه ای به دست، ملا بندی اش مدام ـ
پالان ترس را
بر گرده خر مردم می دارد، استوار
 
·      برتولت برشت ـ جانشین خلف مارکس ـ اثری دارد، تحت عنوان «رمان توئی»، که ما ترجمه اش را شروع کرده ایم و بخشی از آن را هم منتشر کرده ایم، ولی به سبب قلت وقت، هنوز نمی توانیم ادامه دهیم.
·      او در این رمان بلحاظ نظری (تئوریکی) بسیار غنی و ارزشمند، از روحانیت به مثابه «معمار روح جامعه» مربوطه  نام می برد.
۹
·      روح در فلسفه مارکسیستی به معنی شعور است.
·      به معنی شعور اجتماعی است.
·      شعور با آگاهی مترادف نیست.
·      شعور عام تر از آگاهی است.
·      آگاهی مفهومی سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) است.
·      شعور و یا روح اما مقوله فلسفی است.
·      شعور و یا روح عالی ترین مقوله فلسفی است.
·      شعور و یا روح قرینه دیالک تیکی ماده و یا وجود است.
۱۰
·      مفهومی عالی تر از ماده و روح و یا وجود و شعور در کل هستی وجود ندارد.
·      در جامعه بشری هم مفهومی عالی تر از وجود اجتماعی و شعور اجتماعی وجود ندارد.
۱۱
او
ـ این امام دهکده ـ
از سال های دور
هنگام خرمن اهالی هر کوره روستا
ـ با ترکه ای به دست، ملا بندی اش مدام ـ
پالان ترس را
بر گرده خر مردم می دارد، استوار
·      روحانیت در جامعه فئودالی اما فقط معمار روح نیست.
·      روحانیت در جامعه فئودالی فقط ایده ئولوگ طبقه حاکمه (اشرافیت فئودالی) نیست.
·      روحانیت ضمنا بخشی از اشرافیت فئودالی است.
·      روحانیت تجسم طبقه و ایده ئولوژی طبقاتی در آن واحد است.
·      شاید منظور شاعر از مفهوم «رمزمندی و رازمندی ریش سفید دراز روحانی» هم همین خودویژگی باشد.
۱۲
ایمانوئل کانت
 
·      ایده ئولوگ های بورژوازی مثلا کانت و فیشته و هگل و فویرباخ، خودشان سرمایه دار نبوده اند.
·      روبسپیر و غیره نیز صاحب کارخانه و بانک و شرکت و راه اهن و کشتی رانی و غیره نبوده اند.
·      روحانیت به مثابه نهاد اجتماعی اما هم فئودال است و هم روحانی.
·      هم طبقه اجتماعی است و هم مبلغ ایده ئولوژی طبقه اجتماعی است.
۱۳
·      اکنون که بورژوازی امپریالیستی، طبقه اجتماعی را با ایده ئولوگ های طبقه حاکمه ادغام می کند، مثلا سیاستمداران را به رؤسای کنسرن ها تبدیل می کند و یا رؤسای کنسرن ها را به سیاستمداران، جامعه شناسان از فئودالیزاسیون مناسبات کاپیتالیستی سخن می گویند.
·      چنین کاری در سرمایه داری رقابت آزاد ممنوع بوده است.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر