۱۳۹۴ فروردین ۱۰, دوشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۴۵)

تحلیلی از
 ربابه نون 

تپش در کوه و جوشش در بیابان است 
عصیر خون گرمی در کمرگاه بهاران است 
ولی از جنبشی خالی است، رگ هامان

معنی تحت اللفظی:
تپش در دل کوه، جوش و خروش در برهوت و بیابان و شیره خون در کمرگاه بهاران است، ولی رگ های ما خالی از جنبش اند.

۱

محمد زهری در این بند شعر، طبیعت اول را در هیئت کوه و بیابان و بهاران با طبیعت دوم در هیئت «ما» مورد مقایسه قرار می دهد.
اولی را در حرکت و حیات تصور و تصویر می کند و دومی را در سکون و ممات.

۲ 
عطش های شگرف شهوت اجداد 
- بنای آفرینش های جاویدان - 
فروکش کرده در ما، سال های سال

معنی تحت اللفظی:
عطش شگرف نیاکان به شهوت که منشاء خلاقیت های ابدی بوده، سال های سال است که در ما فروکش کرده است.

محمد زهری در این بند شعر برای بند قبلی دلیل می آورد:
دلیل سکون در رگ های ما، فروکش عطش شگرف شهوت اجداد در ما ست.


۳ 
نه بذری، بذر 
نه خاکی، خاک 
عقیم از زادن ایم (هستیم) و عاجز از بنیاد 
سترون، پاک

معنی تحت اللفظی:
بذر مان بذر نیست و خاک مان خاک نیست.
عقیم از زایشیم و از ریشه عاجز.
از سر تا پا سترون و نازا هستیم.

۴ 
سراغی نیست 
زمرد ِ مرد 
همه نامرد ِ نامردیم و درد ما همه این درد.
معنی تحت اللفظی:
در میان مردم، مرد مرد یافت نمی شود.
جامعه ما ـ همه از دم  ـ از نامردان نامرد تشکیل یافته است.
درد ما هم همین است.

۵

اکنون می توان به محتوای معنوی و مفهومی واژه های «مرد» و «نامرد» پی برد:
محمد زهری واژه «نامرد» را با معنی و مفهوم «اخته» پر می کند.
سخن او اصلا ربطی به جنسیت ندارد.
نامرد در این شعر محمد زهری، به زن و مردی اطلاق می شود که عقیم است.
سترون و نازا ست.
قادر به تولید مثل نیست.
قادر به تکثیر نوع نیست.


 اما منظور محمد زهری از عقیم و سترون و نازا چیست؟
ضمنا منظور او از تولید مثل و تکثیر نوع چیست؟

۶

برای کشف محتوای مفهومی و معنوی این واژه باید به خود همین شعر رجوع کرد:

الف
تپش در کوه و جوشش در بیابان است
عصیر خون گرمی در کمرگاه بهاران است
ولی از جنبشی خالی است، رگ هامان

شکوه و شکایت و انتقاد شاعر این است که جامعه در سکون و سکوت گورستانی بسر می برد و به دلیل همین انفعال، عقیم و اخته گشته است.
یعنی به بن بست رسیده است.
یعنی قادر به توسعه و تکامل نیست.

چرا و به چه دلیل؟

ب
عطش های شگرف شهوت اجداد
- بنای آفرینش های جاویدان -
فروکش کرده در ما، سال های سال

دلیل اختگی ما به نظر محمد زهری، قطع رابطه سنتی و عملی با نسل های قبلی است.
یعنی نسل های قبلی مترقی تر، مؤثرتر و انقلابی تر از نسل ما بوده اند.
و درست به دلیل همین سوبژکتیویته (فاعلیت و فعالیت و مؤثریت) قادر به «آفرینش های جاویدان» بوده اند.

وقتی محمد زهری در مقایسه خویشتن با پدر رزمجویش می گوید:
«با این تفاوت که او اهل عمل بود و من نیستم»، همین ایده و اندیشه را به شکل انتقادی از خویشتن مطرح می سازد.

۷


شرنگ و شوکران شعر محمد زهری که تکثیر و تغلیظ و تجرید شرنگ و شوکران  شعر نیما و فروغ و کسرائی است، احتمالا به دلیل سیطره وسیع همین بینش معیوب در روشنفکریت وطنی بوده است.

شاید بتوان همین بینش رایج را دیالک تیک انفعال محسوب داشت:
منظور از دیالک تیک انفعال، انتقاد از انفعال از موضع مبتنی بر انفعال است.
منظور به رگبار انتقاد انتزاعی بستن انفعال (بی عملی، اختگی، نازائی) از سنگر انفعال (پرهیز از انتقاد اجتماعی، پرهیز از انتقاد از خود رادیکال، پرهیز از روشنگری) است.

۸

چون با فریاد زدن، «من قایقم نشسته به خشکی»، «آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید ...»، «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»، «در خیابان های سرد شب جز «خدا حافظ»، «خدا حافظ»، صدائی نیست» و امثالهم نمی توان توده را آگاه، بسیج و متشکل و جامعه و همبود را متحول ساخت.

پیش شرط جنبش توده ای و تحول انقلابی جامعه، روشنگری علمی و انقلابی پیگیر و شکیب مند است.
کاری که جای آن هنوز هم خالی است.

تا دل مان بخواهد، عوام واره و عوامفریب داریم، ولی تا چشم کار می کند از روشنگر انقلابی و علمی و سرسخت و پیگیر اثری نیست.

سید احمد کسروی ظاهرا بی جانشین مانده است.
اگر چه یاد خروشانش، آتش به دودمان روان آدمیان می زند.

ادامه دارد.

۲ نظر:

  1. براستی ایمان دارمتا روشنگری علمی نباشد ناآکهان رابزیور ماتریالیسم دیالکتیک نیاراست وازما که گذشت آموزشی نگرففیم ولی اکنون جوانان مستعد امروزی زا با دانش مارکسیستی لنینیستی آشنا کنید که انقلابیهایی پیگیر وصبور وشکیبا باشند موفقیت در آمورش وآگاهی مطمعاٌ شما در پرورش انقلابیون موفق هستید

    پاسخحذف
  2. ممنون
    ناهید عزیز.
    ما بهتر و انقلابی تر و پیگیرتر از ناهید همراه و همرزمی نداشاته ایم و نداریم.
    از این رو، از شنیدن «از ما گذشت» ها دچار هراس می شویم.
    ایام دشواری است و دیوان و ددان از پایایان تاریخ رجز می خوانند.
    عمرتان درازتر از عمر ما باد که امید مایید.

    پاسخحذف