از افراط بیژن تا تفریط میهن!
یدالله سلطان پور
سرچشمه:
مجله هفته
www.hafteh.de
ف. تابان
در حکومت اسلامی هر خواسته ی مسالمت آمیز با خشونت سرکوب شده است و ربطی به «ساختار شکنی» نداشته است.
یدالله سلطان پور
سرچشمه:
مجله هفته
www.hafteh.de
ف. تابان
در حکومت اسلامی هر خواسته ی مسالمت آمیز با خشونت سرکوب شده است و ربطی به «ساختار شکنی» نداشته است.
• مفاهیم این حکم باید قبل از همه مورد بررسی قرار گیرند:
• «خواسته مسالمت آمیز»، «سرکوب با خشونت»، «ساختارشکنی»
1
مفهوم «خواسته مسالمت آمیز»
هر خواسته ی مسالمت آمیز با خشونت سرکوب شده است
مفهوم «خواسته مسالمت آمیز»
هر خواسته ی مسالمت آمیز با خشونت سرکوب شده است
• ظاهرا بنظر نویسنده محترم باید میان خواسته های مسالمت آمیز و خواسته های خشونت آمیز فرق گذاشت.
• اکنون این سؤال پیش می آید که آیا می توان خواسته ها را به مسالمت آمیز و خشونت آمیز طبقه بندی کرد؟
• خواسته های اعضای هر جامعه اصولا می توانند صنفی، سیاسی، طبقاتی، محیط زیستی و غیره باشند.
• ولی هرگز نمی توان از خواسته های مسالمت آمیز و یا خشونت آمیز دم زد.
• ایکاش نویسنده محترم مثالی می زدند تا خواننده بخت برگشته بفهمد که کدام خواست ها را می توان مسالمت آمیز تلقی کرد و کدام یکی را قهرآمیز و یا خشونت امیز.
• منظور ایشان به احتمال قوی نحوه تحقق بخشیدن به خواسته ها ست، نحوه درخواست مطالبات است و نه خود مطالبات.
• منظور ایشان این است که حکومت اسلامی تلاش های مسالمت آمیز برای هر خواسته ای را با خشونت سرکوب کرده است.
2
مفهوم «سرکوب با خشونت»
هر خواسته ی مسالمت آمیز با خشونت سرکوب شده است
مفهوم «سرکوب با خشونت»
هر خواسته ی مسالمت آمیز با خشونت سرکوب شده است
• اکنون این سؤال پیش می آید که آیا سرکوب را هم می توان به سرکوب مسالمت آمیز و سرکوب خشونت آمیز طبقه بندی کرد؟
• چون وقتی نام بردن از سرکوب با خشونت مجاز بنظر می رسد، که مفهوم ضد آن، یعنی سرکوب با مسالمت نیز وجود داشته باشد.
• اگر حکومت اسلامی کذائی هر تلاش مسالمت آمیز را با خشونت سرکوب نمی کرد، می توانست با مسالمت سرکوب کند؟
• آیا مفهوم «سرکوب مسالمت آمیز» اصولا وجود دارد؟
3
مفهوم «ساختارشکنی»
در حکومت اسلامی هر خواسته ی مسالمت آمیز با خشونت سرکوب شده است و ربطی به «ساختار شکنی» نداشته است.
• ساختار به چه معنی است؟مفهوم «ساختارشکنی»
در حکومت اسلامی هر خواسته ی مسالمت آمیز با خشونت سرکوب شده است و ربطی به «ساختار شکنی» نداشته است.
• برای درک مفهوم «ساختار» باید حداقل دو شناخت افزار دیالک تیکی را در مد نظر داشت:
1
• دیالک تیک ساختار و فونکسیون2
• دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم1
دیالک تیک ساختار و فونکسیون
دیالک تیک ساختار و فونکسیون
• دیالک تیک ساختار و فونکسیون حاکی از این است که برای انجام فونکسیون (وظیفه، عملکرد) معینی به ساختار معینی نیاز مبرم است.
• چاقو برای اینکه بتواند ببرد، باید ساختار مناسب برای بریدن را داشته باشد و گرنه قادر به انجام فونکسیون محوله نخواهد بود.
• به همین دلیل در دیالک تیک ساختار و فونکسیون، نقش تعیین کننده از آن ساختار است.
2
دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم
دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم
• هر سیستمی از عناصری تشکیل می یابد، عناصری که با یکدیگر در رابطه متقابل قرار دارند.
• رابطه متقابل عناصر هر سیستم را ساختار آن سیستم می نامند.
• تلنباری از چیزها را نمی توان سیتسم تلقی کرد.
• برای اینکه در آن، میان عناصر، رابطه متقابل وجود ندارد، برای اینکه تلنبار فاقد ساختار است.
• بدون ساختار، سیتسم فرومی پاشد.
• شکستن ساختار هر سیستم به معنی تعویض ساختار کهنه با ساختار نوین است.
• نقش تعیین کننده در این دیالک تیک نیز از آن ساختار است.
• ساختار جامعه بشری به چه معنی است و چیست؟
• ساختار جامعه بشری مناسبات تولیدی نام دارد که در آن واحد در دو دیالک تیک حضور فعال دارد:
1
• در دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی (ساختار)
2
• در دیالک تیک زیربنا (ساختار، مناسبات تولیدی) ـ روبنای ایدئولوژیکی
• ساختار (مناسبات تولیدی) هر جامعه از فرم مالکیت بر وسایل تولید، روابط میان انسان های شرکت کننده در تولید مادی، نحوه توزیع نعمات مادی تولید شده و غیره تشکیل می یابد.
• تعیین کننده ترین بخش مناسبات تولیدی (ساختار)، فرم مالکیت بر وسایل تولید است.
• ساختارشکنی مورد نظر نویسنده محترم فقط می تواند به معنی تغییر مناسبات تولیدی (ساختار) باشد و تغییر مناسبات تولیدی قبل از همه به تغییر فرم مالکیت بر وسایل تولید وابسته است.
• برای گذار از جامعه فئودالی به سرمایه داری باید فرم مالکیت بر وسایل تولید عوض شود:
• از مالکین فئودال سلب مالکیت شود و تملک وسایل اساسی تولید در دست بورژوازی متمرکز گردد.
• بدون تغییر فرم مالکیت بر وسایل تولید جامعه، تغییری متصور نیست.
• اکنون این سؤال پیش می آید که به چه دلیل می توان ادعا کرد که هر تلاش مسالمت آمیز برای تحقق خواسته های معینی ربطی به «ساختارشکنی» ندارد؟
• آیا اعتصاب عمومی به مثابه فرم مسالمت آمیز مبارزه نمی تواند تحت شرایط معینی قدرت سیاسی را دست به دست کند و به شکستن ساختار سیستم حاکم منجر شود؟
• و یا حداقل راه را برای شکستن ساختار آن هموار سازد؟
• مگر سالوادور آلنده از طریق انتخابات پارلمانی قدرت سیاسی را بدست نگرفت و در صدد شکستن ساختار جامعه برنیامد؟
• اگر واقعا چنین است، اگر واقعا با صرفنظر از فرم قهرآمیز مبارزه نمی توان ساختار سیستم اجتماعی ایران را در هم شکست، پس به چه دلیل فرم مسالمت آمیز مبارزه را مطلق می کنید و در زمینه مضرات فرم قهرامیز مبارزه کتاب ها می نویسید؟
• اگر واقعا به صحت این ادعای خویش باور دارید، چرا از نیت باطنی خویش در زمینه حفظ ساختار اجتماعی ـ اقتصادی حاکم پرده برنمی دارید؟
• چپ و سوسیالیست قلمداد کردن خویش آیا به معنی عوامفریبی نیست؟
مراجعه کنید به دیالک تیک زیربنا و روبنا، تدارک توضیح تئوریک تز «درک ماتریالیستی تاریخ» در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
http://hadgarie.blogspot.de/2010/10/blog-post_6409.html
http://hadgarie.blogspot.de/2010/10/blog-post_10.html
ادامه دارد
http://hadgarie.blogspot.de/2010/10/blog-post_10.html
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر