۱۴۰۰ آذر ۱۳, شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۷)

 

 

ویلی زیته

(۱۹۲۱ ـ ۲۰۱۳)

نقاش پرولتاریا

وزیر هنر در جمهوری آلمان دموکراتیک


میم حجری

۲۸۸
کاش چنین بود.
ما با بیش از ۲۰ هزار نفر تلاش به بحث کرده ایم
یا فحش داده اند و یا بلاک مان کرده اند.
در جمکران
دیگر کسی توان فهم حرف دهن خود را ندارد
چه رسد به داشتن توان فهم حرف همنوع.
چه رسد به داشتن توان تفکر بخور و نمیر
خلایق از فهم دو جمله ساده همنوع عاجزند

 

۲۸۹
حافظه تاریخی
در چنین روزی ۲ دسامبر ۱۹۸۴ بدترین فاجعه صنعتی جهان در بوپال* هند به وقوع پیوست.از کارخانه آمریکایی یونیون کارباید گاز سمی نشت کرد و پنج میلیون نفر کشته، نابینا و ازکارافتاده شدند. کارخانه پیش از آن هم در حال فروپاشی و فاقد تدابیر بهداشتی و امنیتی بود. مسئول اجرایی اصلی وارن اندرسون
 مجازات نشد و از چهارصد و هفتاد میلیون دلار پرداختی به دولت هند، بخش کوچکی به قربانیان و خانواده هایشان رسید:
به طور میانگین پانصد دلار برای هر نفر. هنوز هم تعدادی از آنهایی که تحت تاثیر گازهای سمی قرار گرفتند جان خود را در اثر بیماری های مربوط از دست می دهند و کودکان زیادی در نتیجه این فاجعه با نقص های مادرزاد، سرطان و بیماری های مزمن به دنیا می آیند.

حدود سه هزار و پانصد نفر از کارکنان کارخانه جان خود را از دست دادند و نه ۵ میلیون.


۲۹۰
مائو می فرماید:
وقتی خروشچف در کنگره حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی بیان میکند :
 از این پس قدرت سیاسی را باید بوسیله پارلمانی تصرف کرد ،
یعنی دیگر لازم نیست همه کشور ها از انقلاب اکتبر درس بگیرند !.
وقتی این دروازه باز شد ، در کل" لنینیسم " دور انداخته می شود .

مائو
منظور خروشچف را نفهمیده است.
منظور خروشچف
برقراری دموکراسی سوسیالیستی بوده است و پایان کیش شخصیت و استالینیسم
پارلمان = انجمن نمایندگان زحمتکشان


۲۹۱
تنها زنانی که شخصیتی قوی دارند می توانند مرا خوشبخت کنند.
کنت دوگوبینو نویسنده فرانسوی

پیش شرط داشتن شخصیت چیست؟


۲۹۲
درخت‌هایی که دار می‌شوند
دهان‌هایی که کج می‌شوند
زبان‌هایی که لالمانی می‌گیرند
صدای گنگ و چشم انداز گنگ و خواب گنگ
و همهمه که می‌انبوهد
می‌ترکد
رؤیا که تکه تکه می پراکند
و دانشگاهی که حل می‌شود در زندانی و
چشم اندازی که از هم می‌پاشد و
خوابی که می‌شکند در چشم و
چشم که میخ می‌شود در نقطه‌ای و
نقطه‌ای که می‌ماند منگ
در گوشه‌ای از کاسه سر
که همچنان غلت می‌خورد
غلت می‌خورد
غلت می‌خورد...
محمد مختاری

"سانسور میکربِ جان و میکربِ فرهنگ است.

جان را فاسد می‌کند.

فرهنگ را از درون می‌پوساند.

به همین سبب سانسور تنها به معنیِ نقطه‌چین شدنِ کتاب‌ها نیست.

بلکه اندیشه و احساس را هم نقطه‌چین می‌کند.

روابط و حضور و سلوک انسان‌ها را نیز نقطه‌چین می‌کند.

حتا گریستن و خندیدن، و سکوت و تامل‌ها را نیز نقطه‌چین می‌کند.
برداشتنِ قیدِ 《بی‌هیچ حصر و استثنا》 از اندیشه و بیان،

در حقیقت پذیرش سانسور برای برخی از اندیشه‌ها یا بیان‌هاست."

مختاری

سانسور انتزاعی وجود ندارد.
سانسور
فی نفسه نه خوب است و نه بد.
سانسور
هم می تواند خوب  باشد و هم بد.
بستگی به این دارد که چه چیزی توسط چه طبقه اجتماعی ئی سانسور شود.
مثال:

اگر زباله های نیچه و نبرد من هیتلر و خمینی و آل احمد و شریعتی و شاملو و غیره
سانسور و نیست و نابود می شد،
 به نفع بشریت بود

 

۲۹۳
دلهره‌ شنبه در دلم است. آن همه مشق و جدول ضرب و معلم نامهربان که مساله هایی سخت می ‌گوید. از تاجرهای فرش ‌فروش ، روغن ‌فروش و پارچه ‌فروش ...
هیچ وقت نمی‌گوید حمالی بوده که فلان مقدار بار برداشت. زن رخت شویی بود که روزی چند تشت رخت می‌شست.
همیشه می‌گوید تاجری بود که...
روغن‌فروشی بود که...
آهن‌فروشی بود که ...
اگر از بیچاره ‌ها مساله بگوید ساده‌ تر است. چون بیچاره ‌ها پول و دارایی‌ شان کم است و مساله ‌شان زود حل می ‌شود. ما چه گناهی کرده‌ ایم که پول به کاغذ و مداد بدهیم و سود و زیان پولدارها را مفتکی حساب کنیم.
علی_اشرف_درویشیان

علی اشرف غیر از عقل
کم و کسری نداشته است.

۲۹۴
پوچی جهان نشان می دهد که چیزی در جهان وجود ندارد که به خاطر آن غمگین شوی.

ماحصل کتاب بيگانه کامو
مهناز

مگر جامعه و جهان هیچ و پوچ است؟
جامعه و جهان چیست؟

 

۲۹۵
هیچ کس ما را نجات نمی دهد.

هیچ کس نه می خواهد نه می تواند،

این خود ماهستیم که باید مسیرمان را پیدا کنیم
مهناز



آره و نه.


به این دلیل روشن


که


فرد


در دیالک تیک فرد و جامعه
وجود دارد 
و
می تواند وجود داشته باشد


حتی اگر انگل باشد و نه آدم.



میمون ایزوله و تنها حتی
میمون
نیست.


چه رسد به انسان ایزوله و تنها.


نقش تعیین کننده در دیالک تیک فرد و جامعه و جزء و کل


از آن جامعه و کل است.


بردگی و رهایی

به همین دلیل


امری
جامعتی است و نه فردی.


۲۹۶

 شخصیت
مادرزادی

نیست.
جامعتی است.
 پیش شرط تشکیل شخصیت،
 کسب پیشاپیش شعور است.
به همین دلیل فرد بیشعور،
بی شخصیت است
و فرد بی شخصیت،
 بیشعور است

 

۲۹۷
مش سعید
نه تنها بی سواد
بلکه حواسپرت است.
نمی داند که حزب چیست و چه فونکسیونی دارد.
  .به همین دلیل خیال می کند که حزب پس از  پیروزی انقلاب تشکیل می شود و
نه دهه ها  قبل از پیروزی انقلاب

 

۲۹۸
شرم نوعی خشم است که به‌درون گراییده است
در هلند سفر می‌کنم.

بر اساس مطالبی که در روزنامه‌های هلندی و فرانسوی خوانده‌ام

به نظرم می‌آید

آلمان در منجلاب فرو رفته است

و همچنان فروتر می‌رود.

با این‌حال،

به تو قول می‌دهم،

حتی اگر آدم هیچ احساس غرور ملی نداشته باشد،

باز هم احساس شرم ملی دارد،

حتی در هلند.

کم‌اهمیت‌ترین فرد هلندی در قیاس با مهم‌ترین فرد آلمانی

باز هم یک شهروند است.

و نظر خارجی‌ها دربارۀ دولت پروس!

وحدت نظر خوفناکی غالب شده است؛

هیچ‌کس دیگر فریب نظام پروس را نمی‌خورد.

بنابراین، از هرچه بگذریم، مکتب جدید خالی از فایده نبوده است.

شولای لیبرالیسم را دور انداخته‌اند

و منفورترین شکل استبداد،

بی‌نقاب و بی‌لباس، جلوی چشم همۀ جهان ایستاده است.
این هم کشف حجابی‌ست،

هرچند از نوع ضد آن.

حقیقتی‌ست که، دست‌کم، یادمان می‌دهد توخالی‌بودن وطن‌دوستی و نابهنجاربودنِ دستگاه حکومت‌مان را تصدیق کنیم،

و وادارمان می‌کند

صورت‌هایمان را از شرم بپوشانیم.

می‌دانم به من لبخند می‌زنی و می‌پرسی:

ازین میان چه‌چیز عایدمان می‌شود؟

هیچ انقلابی از شرم درنمی‌آید.
جواب من:

شرم خودش یکجور انقلاب است؛

شرم

در حقیقت

پیروزی انقلاب فرانسه است بر وطن‌دوستی آلمانی که آن را در ۱۸۱۳شکست داد.

شرم

نوعی خشم است

که به‌درون گراییده است.

و اگر کل ملت براستی احساس شرم را تجربه می‌کرد،

به‌سان شیر شرزه‌ای می‌شد که دولا شده و آمادۀ جهیدن است.

من قبول دارم که در آلمان هنوز شرم حتی احساس نشده است؛

برعکس،

این مردم نگون‌بخت هنوز که هنوز است وطن‌دوست‌اند.

ولی چه نظامی قادر است این آدم‌ها را از شر وطن‌دوستی توخالی‌شان خلاص کند

اگر نه این نظام مسخره‌ای که شهسوارِ تازه به میدان آمده،

فریدریش ویلهلم چهارم،

بنا کرده است؟

کمدی استبدادی که به کمک ما روی صحنه رفته است

درست به همان اندازه برای او خطرناک است

که

تراژدی استبداد

زمانی برای خاندان استوارت و خاندان بوربن‌ها بود.

و حتی اگر قرار باشد این کمدی مدتی طولانی به عنوان کمدی تماشا نشود،

باز هم به انقلاب ختم خواهد شد.

دولت جدی‌تر از آن است که بتواند به یکجور قسمت آرلکن نمایش، یعنی دلقک‌بازی، تبدیل شود.

کشتی مملو از احمق‌ها

شاید رخصت یابد به‌لطف باد مدتی بی‌هدف در دریا پیش رود

اما سرانجام اجلش سر می‌رسد،

آن‌هم درست بدین علت که کشتی‌نشستگان احمق باورشان نمی‌شود.

این اجل چیزی به‌جز انقلاب قریب‌الوقوع نیست.
نامۀ کارل مارکس به آرنولد روگه.مارس ۱۸۴۳
ترجمه:

صالح نجفی

دلیل تفاوت مندی هلند با المان چه بوده است؟

 

۲۹۹
پیری و سالمندی اجتناب ناپذیر و شتری ست که در خانه همه ما میخوابد
کاری را که تو کردی فرزندت در کنار تو ایستاده
دید و اموخت
با هر دست بدهی از همان دست پس میگیری
با والدین مهربان باشیم
مهوش

رابطه مولد و مولود (والدین و فرزندان)
اصلا رابطه نیست.
مثل رابطه عاشقانه است که رابطه نیست.
وابستگی است.
مولد
عاشق جبری مولود است
و
مولود
نافی دیالک تیکی مولد خویش است.
کریم هم می دانست:
انما اولادکم… فتنه
عدو لکم.
توله های تان اسباب آزمایش شما هستند.
دشمنان شما هستند

 

۳۰۰
نه.
ما اصلا آدم نیستیم تا صاحب نظر باشیم.
ما توله سگانیم
و
فقط پارس توانیم.
نظرات شخصی نیستند.
نظرات مهناز هم نظرات شخصی ایشان نیستند.
چیستند؟
ضمنا احمق که نمیتواند ابراز نظر کند.
احمق

فقط

حرف های احمقانه احمقان دیگر

را

نشخوار می کند.

 

۳۰۱
آدم های خوب نیازی به قانون ندارند که به آنها بگوید مسئولانه رفتارکنند و آدم های بد, همیشه راهی برای دور زدن قانون پیدا خواهند کرد
«افلاطون»

منظور افلاطونیان از آدم خوب و بد چیست؟
آدم خوب چه مشخصاتی دارد که ادم بد ندارد؟
قانون چیست؟

 

۳۰۲
نیکی فیروزکوهی
مرا به یاد خیابانی بیندار
پر از پاییز
و
مردی
که دست هایم را به مهر می گرفت.

عجب زمانه ای است.
نیکی فیروزکوهی
مظهر زیبایی جسمی و فکری و هنری است
ولی
علیرغم ان در حسرت نره خری است که دستش را به مهر بگیرد.

 

۳۰۳
اگر فلسفه اسلامی نبود و آثار فلاسفه یونان به عربی ترجمه نشده بود،
اگر ابن رشد نبود و آثار ارسطو تفسیر نشده بود،
 اروپائیان
 به فلسفه یونان
 اصلا پی نمی بردند
و به روز بعضی ها می افتادند.
دیالک تیک چیست؟ مشد حریف

 

۳۰۴
درختان موجودات معرکه ای اند
 و می توانند ده هزار ساله شوند.

 

۳۰۵
حکومت وحشی ایران
زیر گرفتن معترضین کارخانە مس سونگون توسط جرثقیل
جرثقیل حامل تیرآهن در مسیر برگشت کارگران متحصن مس سونگون ورزقان از سمت دهانه سنگ‌شکن‌های معدن، به سرعت از میان‌ آنها رد شد !



این شیوه ترور


را


هم


نئوفاشیست ها در امریکا داشته اند


و


هم


فوندامنتالیست ها در اروپا.


مثلا
در فرانسه و المان.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر