۱۴۰۰ آذر ۲۹, دوشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۳۰)

 

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

  

۶

·    سیاوش در این شعر با توسل به تخیل و تاریخ هم از زیر تیغ سانسور تن به در می کشد و هم برای استقبال سرداران سلحشور خلق از مرگ معنی می یابد.

·    بدین طریق سامان سرحدات ملکی و فکری و میزان روشنی چراغ آرزو و آرمان توده در وابستگی به کیفیت رفتار سرداران توده ای در آزمون بزرگ زندگی تعیین می شود.

·    «ایستادن بر سر پیمان» (سایه)، هرچه مصمم تر باشد، سرحدات ملکی و فکری، به همان اندازه بسامان تر و چراغ آرزو و آرمان توده به همان میزان فروزان تر خواهد گشت.

 

·    اکنون این سؤال پیش می آید که سیاوش از کجا به این ایده و اندیشه رسیده است؟ 

 

۷

·    برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش باید شیوه های رفتار سرداران سلحشور توده ها را به یاد آورد:

·    به عنوان مثال و نمونه:

·    دفاعیات شورانگیز خسرو روزبه را

·    لبخند انوشه بر لب به هنگام تیرباران را

·    فرمان آتش به سوی خویش از سوی سرداران سلحشور دیگر را

 

·    سیاوش به احتمال قوی ایده و اندیشه «مرز را پرواز تیری می دهد سامان» را از همین پهلوانی های بی نظیر و بی همتا استخراج کرده است.

 

۸

·    نکته نظری مهم دیگر در این بند حماسه آرش، منشاء و خاستگاه توده ای قهرمان است.

·    به همین دلیل قهرمان تیرانداز را چشم های توده در چشمخانه می جوید و نامش را زبان توده به زمزمه می گوید.

 

·    تفکر مارکسیستی ـ لنینیستی سیاوش همین جا نیز آشکار می گردد:

·    سیاوش در سنت پله خانف، دیالک تیک شخصیت و تاریخ را به شکل دیالک تیک قهرمان و توده بسط و تعمیم می دهد و بی کمترین تردید و تزلزل از نقش تعیین کننده تاریخ (جامعه و توده) در این دیالک تیک پرده برمی دارد.

 

۹

·    مرزبندی جهان بینانه و ایدئولوژیکی سیاوش با خیل عظیمی از شعرا و نظریه پردازان ملی و بین المللی در همین جا نمایان می گردد:

·    قهرمان سیاوش از آسمان نازل نمی شود.

·    قهرمان سیاوش تافته پر نخوت افاده مند جدا بافته ای نیست.

·    قهرمان سیاوش تکروی تک و تنهای از خود راضی و باد در غبغب فخر فروش به زمین و زمان نیست.

·    قهرمان سیاوش را توده می جوید، توده می سازد و به پیش می راند تا در پی او بسان سیل بنیانکن به راه افتد و بر عرش اعلی هجوم برد.

·    قرینه رئال خدا در زمین، دیالک تیک قهرمان و توده است و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده نه از آن  قهرمان، بلکه از آن توده قهرمان قهرمان پرور است.

 

۱۰

هر دهانی این خبر را بازگو می کرد

چشم ها ـ بی گفت و گویی ـ هر طرف را جست و جو می کرد.

 

·    رسالت توده در این بند شعر از صراحتی روشن تر از آفتاب گذرانده می شود:

·    چشم و دهان توده در کارند تا قهرمانی تعیین و به پیش فرستاده شود.

·    سازنده قهرمان توده است.

 

۱۱

پیر مرد ـ اندوهگین ـ دستی به دیگر دست می سایید

از میان دره های دور، گرگی خسته می نالید

برف روی برف می بارید

باد، بالش را به پشت شیشه می مالید.

 

·    در این بند شعر سیاوش، محیط طبیعی زیست با محیط روانی توده در هم می آمیزد:

·    اندوه پیرمرد، سایش دست بر دست، ناله گرگ خسته از دره های دور، بارش بی امان برف بر روی برف و مالش بال باد بر شیشه های پنجره کلبه از وحدت طبیعت و جامعه و انسان خبر می دهد.

·    در همین بند شعر ضمنا دریائی از عاطفه، احساس، اندوه و اندیشه موج می زند.

·    این بند شعر هم به لحاظ فرم و ساختار و هم به لحاظ مضمون و محتوا فوق العاده زیبا و بی همتا ست.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر