۱۴۰۰ آذر ۲۱, یکشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۴)

 Willi Sitte

ویلی زیته

(۱۹۲۱ ـ ۲۰۱۳)

نقاش پرولتاریا

وزیر هنر در جمهوری آلمان دموکراتیک


میم حجری 

 

۴۲۶

 بافندگان شلزی
 
در چشم ِغم‌زده اشکی نیست
آن‌ها پشتِ دستگاهِ بافندگی نشسته‌اند
و دندان‌های به‌هم‌فشرده‌ی‌شان را نشان می‌دهند
آلمان، ما کفنت را می‌بافیم
درونش نفرین ِسه‌لایه را می‌بافیم
ما می‌بافیم، ما می‌بافیم
نفرین بر خدایی‌که بر او نماز‌گزاردیم
در سرمای زمستان و در قحطی و فقر
بیهوده امید‌بستیم و به‌انتظار نشستیم
او دستمان انداخت،به‌بازیمان گرفت
و به‌انتظار ِخود نشاند
ما می‌بافیم، ما می‌بافیم
نفرین بر شاهی‌که پادشاهِ‌توانگران‌است
شاهی‌که توانِ‌کاستن از بدبختیمان را نداشت
شاهی که واپسین سکه‌هایمان را
با تهدید از ما گرفت
و ما را همچو سگان به‌ جوخه‌های‌آتش سپرد
ما می‌بافیم، ما می‌بافیم
نفرین بر میهن ِدروغین
جایی که در آن تنها ننگ و شرم
می‌رویند و به‌ بار می‌نشینند
جایی که در آن هر گل ِنورَسی خم می‌شود
جایی که در آن تعفن و پوسیدگی
جانی تازه به‌ کِرم می‌بخشند
ما می‌بافیم، ما می‌بافیم
میز به‌ هوا می‌رود
دستگاهِ بافندگی به‌ شدت صدا می‌دهد
ما روز و شب یک‌نفس می‌بافیم
آلمانِ پیر، ما کفنت را می‌بافیم
درونش نفرین ِ‌سه‌لایه را می‌بافیم
ما می‌بافیم،‌ما می‌‌بافیم
 هاینریش هاینه

 

۴۲۷
قبل از درخواست آزادی بیان
باید
چیزی برای بیان در کله  داشت.
کسی که توان تفکر ندارد
یعنی کارخانه مغز در کله اش تعطیل است
برایش بود و نبود آزادی بیان
چه فرقی دارد؟
اختناق برای خیلی ها نعمت بزرگی است تا هارت و پورت کنند که اگر آزادی بیان بود
ما شق القمر می کردیم.

 

۴۲۸

دوئالیسم و یا دیالک تیک الله و ابلیس



همه چیز هستی از ذره تا کاینات


خصلت دیالک تیکی دارد.


چیزی یافت نمی شود که با ضد خودهمراه نباشد.


سطر سطر آثار سعدی


میدان یکه تازی این اقطاب متضاد است:


دیالک تیک گل و خار


گنج و مار


گنج و رنج


زن و نر


مولد و مولود


آدم و فرزند


حیوان و توله


پرنده و جوجه


بهشت و دوزخ


دیالک تیک الله و ابلیس

هم


انعکاس تئولوژیکی یکی از این دیالک تیک ها ی عینی است


همین دیالک تیک در کیش زرتشت به صورت دیالک تیک اهورا و اهریمن


در کیش مانی به صورت دیالک تیک (دوئآلیسم) نور و ظلمت آمده است


 

۴۲۹
زنان از هیچ لحاظ و نظر کمترین فرقی با نران ندارند.
 اگر شک داشتی به ابوقریب برو

 

۴۳۰
حالا در آذربایجان اثری از فرقه وجود ندارد.
سقوط مطلق صورت گرفته است.
اولاد وطن حتی اسم پیشه وری را نشنیده اند چه رسد به آشنایی با افکار و آرمان های او.
دوشانفکران

آذربایجان

را

آزربایجان می نویسند تا شق القمر کنند
 

۴۳۱
فلسفه سعدی

مملو از تناقضات رنگارنگ است.
مواضع فکری سعدی

بسته به محتوای باب های گلستان و بوستان

زیر و زیر می شوند.

ضمنا
بحث بر سر افکار است و نه بر سر افراد
نه مثلا  بر سر سعدی


۴۳۲
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست
تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
میرزاده عشقی

عشق
یکی از هرجایی ترین مفاهیم در فرماسیون برده داری و فئودالی است
هر کس که مفهوم کم می آورد
پای عشق را پیش می کشد.
آخر سر معلوم نمی شود که منظور از عشق چیست

 

۴۳۳
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسوا عاشق، اندر فن خود استاد نیست
میرزاده عشقی


عشق بالاخره چیست که موجب رسوایی عاشق می شود؟
اگر منظور از عشق دوست داشتن همنوعی باشد
چرا باید همنوعدوستی موجب رسوایی و بی آبرویی او شود؟
ضمنا
چرا باید از رسوایی
فضیلتی سر هم بندی شود؟


۴۳۴
ای دل از حال من و بلبل چه می پرسی، برو
ما دو تن شوریده را کاری به جز فریاد نیست
میرزاده عشقی

چهچه
زبان بلبل است و نه فریاد او.
بلبل با همنوعانش مبادله «فکری» می کند
گل
نه
معشوق بلبل
بلکه
محل کار و موضوع کار بلبل است
بلبل
از شهد گل تغذیه می کند و به انتقال گرده های گل میپردازد


۴۳۵
قلب "عشقی" بین که چون سرتاسر ایران زمین
از جفای گلرخان یک گوشه اش آباد نیست
میرزاده عشقی


زن ستیزی و زیبایی ستیزی شعرا در این بیت آخر غزل عشقی عربده می کشد.
زنان و زیبارویان
به تخریب قلب شعرا کمر برمی بندند.
خرابکاران مادر زاد اند.

 

۴۳۶
تو معنی پانیسم را هم نمی دانی.
همه سکنه جنقوری مثل تو هستند.
بیگانه با مفاهیم اند.

فقط

هارت و پورت بلدند.
 

۴۳۷
برای خودمختاری ملی بدیلی وجود ندارد.
 همه خلق های جهان باید خودمختار شوند تا آدم شوند.

 

۴۳۸
"به ملاقات هيتلر رفتيم و برای او دو قطعه قالی نفيس ايرانی و مقداری پسته رفسنجان هديه برديم.

روی يك قالی عكس هيتلر و روی قالی ديگر علامت آلمان (صليب شكسته) نقش كرده بودند.

هيتلر هم متقابلا سه قطعه عكس خود را امضاء كرد و به من و دخترانم داد.

ديلماج سفارت گفت:

آقای هيتلر می گويند متأسفانه پيشوای آلمان، مثل شاه ايران، ثروتمند نيست و نمی تواند متقابلا هديه گرانقيمت به ما بدهد و از اين بابت معذرت می‌خواهند!"
تاج الملوک

 

آره

دقیقا

هیتلر هم مثل رضاخان

دار و ندار میلیون ها یهودی و کمونیست و کولی

را

تصاحب کرده بود

و

بدترین بلا را بر سرشان آورده بود.

 

۴۳۹


دوران


یکی از مفاهیم مهم فلسفی است. 


دوران،


مقطعی
تاریخی 
و 
جهانشمول است.

مثلا دوران کمون اولیه.

دوران برده داری.....


دوران انقلابی

اساسا نادقیق و نادرست فرمولبندی شده است. 


منظور دوره انقلابی است.
 

۴۴۰
اینها قهرمانان طبقات حاکمه اند.
طبقات حاکمه
در آن واحد در چندین جبهه می جنگند
و
قهرمانان قلابی می سازند تا خلایق را خر کنند و بهتر سوار شوند

 

۴۴۱
اعزام طلبه ها به مدارس مانع از شکست برنامه های آموزشی نیست!
حزب چپ

جوانان جمکران
ظاهرا
دیگر به محضر روحانیت نمی روند.

در نتیجه 
روحانیت
به محضر جوانان می رود.
اصولا
جهان
مسجد پهناوری

است
و
همه رسانه های جهانی
منبرند و بس.
طبقات حاکمه امپریالیستی و فوندامنتالیستی
جز خرافه چیزی در کله و چنته ندارند.


۴۴۲
ببخشید شما به شاملو ضد هر قدرت می گویید عادولف
و از جنازه سخیف و پست و چاپلوسی مثل دولت آبادی که سر سفره خون با آخوندهای جلاد می نشیند حمایت می کنید ؟
و به ج ا رای می دهد
لورکا و شاملو هر دو برای من بی همتا هستند و عاشق هر دویشان هستم

مهری



دولت آبادی پیر


به لحاظ جهان بینی

فرقی با عادولف ندارد.


ما صدها شعر و مصاحبه از هر دو را تحلیل و منتشر کرده ایم.


سطر سطر اشعار و آثار شاملو


فاشیستی،

اگزیستانسیالیستی

است.


فلسفه حیات

(اگزیستانسیالیسم)


آبشخور فاشیسم بوده است. 


شاملو جد اندر جد نازیگرا بوده است.

مراجعه کنید به بامداد در آیینه


آثار نیچه تا مرگ روی میز تحریرش بوده اند.


فاشیسم هم چپنما ست


مخالف همه چیز و همه کس است.


اسم حزب هیتلر 


حزب ملی و سوسیالیستی کارگران آلمان بود.


هیتلر هم می خواست


برای نژاد سرور


سوسیالیسم بسازد.


لاشخورهای نازی
همدیگر را رفیق خطاب می کردند و می کنند.


عکس پتک و سندان و کارگر بر اندام خود منبتکاری کرده اند.


حتی همین روزها در المان


برشت اثری تحت عنوان ترس و نکبت رایش سوم


در این زمینه دارد.


پرچم نازی ها


سرخ تر از پرچم کمونیست ها بود
 

۴۴۳
نه.
شاملو را متفقین همراه با پدرش به جرم طرفداری از فاشیسم به چوبه اعدام بسته بودند.
 شانس آورده اند و اعدام نشده اند.
 لورکا را فاشیستهای اسپانیا اعدام کرده اند.
دولت آبادی نویسنده رئالیست کشور ما ست.
کلیدر در دفاع از انقلاب سفید است.
اگرچه خود دولت ابادی مخالف انقلاب سفید بوده است.
شخصیت دولت آبادی جوان

شبیه گلمحمد

قهرمان کلیدر

است.
 

۴۴۴
در رژیم سرمایه داری گفتگو کارگر وزحمتکش. با سرمایه داران کثیف رانت خوار جایی نداره .گروههای سیاسی میتونند در کلاب هوس لاس سیاسی بزنند
فریده

عجب

مش فریده.
مبارزه ایده ئولوژیکی
 یکی از مهمترین فرم های مبارزه طبقاتی است.
 مش لنین از ۳ فرم اساسی مبارزه طبقاتی نام می برد:
فرم اقتصادی
 سیاسی
و

ایده ئولوژیکی
 هماندیشی و یا چالش نظری با همنوع
 یعنی مبارزه ایده ئلوژیکی.
همه که نباید فحش بدهند و چاقو بکشند و خون بریزند و خون بیاشامند.
مارکسیسم
هم

تئوری انتقاد

است
و 

هم

در

روند انتقاد

(یعنی در مبارزه ایده ئولوژیکی  سرسختانه و روشه نگیرانه)
تشکیل و توسعه یافته است.
 ما زندگی مارکس و انگلس را منتشر می کنیم. ت

ا اجنه بخوانند و بدانند.

 

۴۴۵
عقب عقب دویدن است

۴۴۶
اگه به یکی متعهد باشی دیگه به خودت این اجازه رو نمیدی که خوبی رو در کسی دیگه پیدا کنی.
حریف

کسانی از این حرف ها می زنند

که

یا جزو عوام الناسند و یا عوامفریبند.


آدم


آدم است.


آدم می تواند به فیلی تبدیل شود.


استحکام روابط بند تنبانی افراد


به اندازه استحکام بند تنبان هم نیست.


ضمتا دل کندن از این


و


دل بستن به آن


دست خود افراد نیست.


در اندرون هر کس


غول غریزه نشسته است


که


برای عقل اندیشنده

تره حتی خرد نمی کند.


تازه


اگر ذره ای عقل در کله کسی باشد.



 

۴۴۷

هفت پند مولانا
در پوشیدن خطای دیگران؛ شب باش
در فروتنی؛ زمین
در مهربانی همچون؛خورشید
در هنگام خشم و غضب؛ کوه
در سخاوت به دیگران؛ رود
در کنار آمدن با دیگران؛ دریا
خودت باش، همانگونه كه هستی


لازم نکرده

زمین و کوه و شب و خورشید و رود و دریا باشی
آدم باش
و
کودکان مردم را مورد تجاوز جنسی قرار مده و  به لحاظ روحی و روانی
تا اخر عمر
ذلیل و زمینگیر مساز

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر