۱۴۰۰ آبان ۲۹, شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) آنتی کمونیسم (کمونیسم ستیزی) (۱۰)

 


پروفسور دکتر ماتهویس کلاین

برگردان

شین میم شین

  

۱۰۱

·    توسعه همکاری نظامی ـ روحانی در آلمان غربی، امپریالیسم آلمان را به متحد اصلی امپریالیسم امریکا در اروپا و  خاک آلمان غربی را به پایگاه اصلی پیمان جنگی ناتو تبدیل می کند.

 

۱۰۲

·    حمایت ایدئولوژیکی و سیاسی بی پرده که روحانیت کاتولیکی و پروتستانی با گشاده دستی و گشاده روئی از امپریالیسم آلمان به عمل می آورند، امکان آن را پدید می آورد، که آنتی سویه تیسم (شوروی ستیزی) لگام گسیخته ای در آلمان به راه افتد و تضاد اجتماعی میان سوسیالیسم و امپریالیسم به مثابه تضاد جهان بینانه میان «فرهنگ مسیحی غرب» و بلشویسم «خدا نشناس» تحریف شود و تدارک یک جنگ جدید بر ضد سوسیالیسم به عنوان «جنگ مقدس صلیبی» قلمداد و توجیه شود.

 

۱۰۳

·    رژیم آدینائر ـ به مثابه تنها رژیم در اروپا ـ مطالبات انتقامجویانه مطرح می سازد و به حمایت آشکار از «سیاست جنگ سرد»، سیاست «حمله غافلگیرانه» بر کشورهای سوسیالیستی و جنبش های رهائی بخش ملی امپریالیسم آمریکا برمی خیزد.

 

۱۰۴

·    قدرتمندان آلمان غربی با انتگراسیون سیاست انتقامجویانه خود در «طرح عقب راندن بلوک شرق» رژیم آیزنهاور ـ دولس و «نقشه جبهه خارجی» پیمان ناتو و همچنین دکترین هالشتاین امید «برنده شدن مجدد» در جنگ جهانی دوم باخته شده را در دل می پرورد، تا عرصه سیطره پیمان ناتو تحت رهبری امپریالیسم و میلیتاریسم آلمان تا کرانه اورال بسط یابد.

 

۱۰۵

پروفسور هلموت تیلیکه

(۱۹۰۸ ـ ۱۹۸۶)

تئولوگ آلمانی

مؤلف آثار بیشمار:

اخلاق تئولوژیکی

ایمان و تفکر در عصر جدید

در جستجوی واژه گمشده

 

·    ایدئولوگ های روحانیت و منتقدین مسیحی مارکسیسم (تیلیکه) این سیاست تجاوزگرانه را به مثابه یک «جنگ تدافعی اخلاقی مشروع» بر ضد «خطر بلشویستی» در شرق توجیه می کنند.

 

۱۰۶

·    تئولوگ های کاتولیکی (هیرشمن، ولتی، گوندلاخ و غیره) استدلال می کنند که «در چنین جنگ هائی حتی استفاده از تسلیحات اتمی را نمی توان غیر اخلاقی و غیر مسیحی تلقی و محکوم کرد.»

 

۱۰۷

·    بدین طریق، آنتی کمونیسم پیچیده در هاله مقدس مذهب مسیحی از سوی رژیم تشنه به جنگ آدینائر بی دغدغه خاطری با انتقامجوئی امپریالیسم آلمان گره زده می شود و به درجه دکترین رسمی دولتی آلمان غربی ارتقا می یابد.

 

۱۰۸

·    اما این دکترین، علیرغم حمایت همه جانبه ایدئولوگ های روحانی، منتقدین مارکسیسم، «انستیتوهای شرق» و «تیم های کشوری» آکادمی های کاتولیکی و پروتستانی، ایدئولوگ های فاشیستی سابقه دار از نو فعال، ژنرال ها و سیاستمداران، محکوم به شکست بود.

 

۱۰۹

·    علت شکست آن را باید در مقاومت توده های مردم، رشد قدرت اتحاد شوروی و سیستم جهانی سوسیالیسم دید.

 

۱۱۰

·    تغییر تناسب قوا میان دو سیستم جهانی به نفع سوسیالیسم، قدرت های امپریالیستی را وامی دارد که سیاست «عقب راندن بلوک شرق» را تا حدودی با سیاست همزیستی مسالمت آمیز جایگزین سازند و در مبارزه خویش بر ضد کمونیسم، تئوری ها و متدهای جدیدی را به خدمت گیرند.

 

۱۱۱

·    شکست انتقامجویانه دولت آلمان غربی سبب بروز بحران نسبتا درازمدت در سیاست داخلی و خارجی آن می شود.

 

۱۱۲

·    مبارزات فراکسیونی در درون احزاب سوسیال مسیحی و دموکرات مسیحی در می گیرد و به شکست آنها در انتخابات سال ۱۹۶۱ می انجامد.

 

۱۱۳

·    سردمداران سیاست ورشکسته مجبور به ترک صحنه می شوند:

 

الف

·    در سال ۱۹۶۱ برنتانو ـ وزیر خارجه وقت ـ و اشتراوس ـ وزیر جنگ ـ صحنه را ترک می گویند.

 

ب

·    در ماه اکتبر سال ۱۹۶۳ پس از مقاومت فوق العاده خود آدینائر ـ رئیس دولت ـ نیز که ۱۵ سال تمام سیاست جنگ سرد را رهبری می کرد، صحنه را ترک می کند.

 

پ

·    تکانه های جدید برای سیاست خارجی پر انعطاف در سال های ۱۹۶۲ ـ ۱۹۶۳ از سوی شرودر ـ  وزیر خارجه ـ اعمال می شوند:

 

۱

·    آماج شرودر عبارت از این بوده که با متدهای گوناگون میان کشورهای سوسیالیستی ـ به ویژه میان اتحاد شوروی و بقیه کشورهای سوسیالیستی ـ تفرقه افکند و سیستم جهانی سوسیالیسم را منفجر کند.

 

۲

·    برای نیل به این آماج، از سوئی می بایستی کشورهای سوسیالیستی، به لحاظ اقتصادی وابسته غرب شوند و از سوی دیگر می بایستی به لحاظ ایدئولوژیکی مسموم شوند.

 

۳

·    آلمان دموکراتیک می بایستی از کشورهای سوسیالیستی دیگر ایزوله شود و زمینه برای اتحاد مجدد به سلیقه امپریالیسم آلمان آماده گردد.

 

۴

·    طرح شرودر در سیاست خارجی رژیم ارهاردت به چراغ راهنمائی در سیاست خارجی او بدل شد و با تغییراتی در آن مورد حمایت جناح راست سوسیال ـ دموکراسی نیز قرار گرفت.

 

۵

·    در مطابقت با آماجگذاری شرودر، ویلی براندت و پیروانش دنبال «چرخشی در آلمان دموکراتیک از طریق نزدیکی و از طریق تماس های انسانی، با چراغ سبزی در زمنیه به رسمیت شناسی حقوقی آن» می گشتند.

 

۶

·    برای «نرم کردن» آلمان دموکراتیک، رهبران سوسیال ـ دموکراسی دیگر نمی خواستند که از آنتی کمونیسم علنی و بربرمنش استفاده کنند.

 

۷

·    آنها می خواستند از طریق سوسیال ـ دموکراتیسم و رویزیونیسم و قبل از همه با نقاب مارکسیسم «مدرن» و یا «تمایزمند» عمل کنند.

 

۸

·    در حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان سخن از آن در میان بود که « آنتی کمونیسم بی تمایز» (خرکی و کورکورانه) دیگر با با توسعه فعلی امور سازگار نیست.    

 

۹

·    زیرا «آنتی کمونیسم بی تمایز» فقط به نیروی بورژوائی و محافظه کار تکیه می کند که در آلمان شرقی زور و توانی ندارد.

·    ولی نیروهای جویای راه سوسیال ـ دموکراتیک، راه رویزیونیسم و «راه سوم» را در نظر می گیرد.»

·    (یانیکه، «راه سوم»، ص ۲۲۱)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر