۱۴۰۰ آذر ۲, سه‌شنبه

زندگی مارکس و انگلس (۷۴)

  

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین
 

فصل ششم

تولد جهان بینی نوین

 

۵

علیرغم مزاحمت ها و کنترل پست های انگلس،

او می کوشید تا با سوسیالیست های فعال مقیم در شهرهای کلن، بن، بیلفلد و غیره رابطه برقرار کند.

 

انگلس

برای این کار

از

سفرهای تجاری که به دستور پدرش انجام می داد، استفاده می کرد

و

راجع به فعالیت های دوستان همفکرش

گزارشات مفصل به مارکس می داد.

 

البته

پدر انگلس، کارخانه داران و مسیحیان مؤمن

با

خشم و اندوه روز افزون

شاهد این توسعه بزرگ ترین پسر خانواده بودند

و

همه امیدشان بر اینکه فریدریش جای پدر را در ریاست کارخانه بگیرد،

رنگ می باخت

و

جو خانواده برای فریدریش تحمل ناپذیر می گشت.

 

انگلس

 تلاش کرد تا دوباره به کار در کنتور پدرش بپردازد.

ولی

طولی نکشید و دریافت که شدنی نیست

و

به

مارکس نوشت:

«می توان به مثابه کمونیست

به ظاهر، بورژوا بود و سودای سود در سر داشت،

به شرطی که آدم دست به قلم نبرد و چیزی ننویسد.

اقدام به تبلیغات کمونیستی وسیع

و

همزمان

کمر بر بستن به کارخانه داری و سودجویی

نمی توانند با هم سازگار باشند.

کافی است.

در تعطیلات اوسترن

از اینجا می روم.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۷، ص ۲۱)

 

چنین هم شد.

 

انگلس

در ماه اوریل سال ۱۸۴۵ شهر بارمن را ترک کرد.

تصمیم داشت

که

در آینده

خود

را

وقف امر انقلاب کند.

 

آنگاه دوره تبعید سیاسی داوطلبانه اش شروع شد.

 

انگلس

عزم جزم داشت تا مبارزه شروع شده را دوشادوش مارکس ادامه دهد.

 

مارکس

اما

در این زمان

دیگر

نه

در پاریس،

بلکه در بروکسل بود.

 

چی شده بود؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر