۱۴۰۰ آبان ۳۰, یکشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲)

 Das Werk „Bei der Arbeit“ des Malers Willi Sitte am Donnerstag (20. Oktober 2011) in der Kunsthalle „Villa Kobe“ in Halle an der Saale. Das Ölbild ist ein Selbstbildnis aus dem Jahr 1995. Der Künstler ist wegen seiner DDR-Vergangenheit umstritten.  

ویلی زیته

(۱۹۲۱ ـ ۲۰۱۳)

نقاش پرولتاریا

وزیر هنر در جمهوری آلمان دموکراتیک


میم حجری

 

۲۹

شنیدن خبر مرگ هر عزیزی دردناک است.
اگرچه
مرگ
مثل تولد
امری طبیعی است.
همه چیز هستی در زایش و رشد و زوال است.
بختیاری ما این است که یادها و یادگارها
مثلا آثار مادی و فکری و هنری افراد
نامیرا هستند

۳۰
به شرط اینکه حریف یتیم نواز
قاتل پدر کودک یتیم نباشد.
در شبی ۱۰۰۰ گرد گردنفراز را گردن می زنند
و
کودکان شان را یتیم و زنان شان را بیوه می سازند
بعد
بی شرمانه
اندرز یتیم نوازی صادر می کنند.

۳۱

بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شوم! و اولین چیزی هم که میخواستم بخرم یک یخچال برای "ننه‌نخودی" بود.
ننه‌نخودی پیرزنِ تنهای محل ما بود که هیچ‌وقت بچه‌دار نشده بود. می‌گفتند جوان که بوده شاداب و سرحال بوده، سرخاب می‌زده، برای بقیه نخود می‌ریخته و فال می‌گرفته. پیر که شده، دیگر نخود نریخته؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش. زمستان و تابستان آب‌یخ می‌خورد، ولی یخچال نداشت. مامان می‌گفت: "جگرش داغه!"
ننه برای خنک کردنِ جگرش، شبها راه می‌افتاد می‌آمد درِ خانه‌ی ما را می‌زد و یک قالب بزرگ یخ می‌گرفت. توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسه‌ی ننه‌نخودی" بود.
ننه با خانه‌ی ما ندار بود. درِ کوچه اگر باز بود بی‌در زدن می‌آمد تو، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم می‌آوردیم برای او. با بابا رفیق بود! برایش شال‌گردن و جوراب پشمی می‌بافت و باهاش که حرف می‌زد توی هر جمله یک "پسرم" می‌گفت. سلام پسرم؛ خوبی پسرم؟ رنگت پریده پسرم؛ خداحافظ پسرم...
یک شبِ تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم؛ ننه، پرده را کنار زد و آمد تو.
بچه‌ی فامیل که از ورود یکباره‌ی یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود، جیغ زد و گریه کرد. ننه به بچه‌ آبنبات داد. نگرفت، بیشتر جیغ زد.
بچه‌ را آرام کردیم و کاسه‌ی ننه نخودی را از توی جایخی آوردیم. بابا وقتی قالب یخ را می‌انداخت توی زنبیل ننه، آرام گفت: "ننه! از این به‌بعد در بزن!"
ننه، مکث کرد. به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بی‌حرف رفت.
و بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد.
کاسه‌ی ننه‌نخودی ماند توی جایخی و روی یخش، یک لایه برفک نشست.
یک شب، کاسه را برداشتیم و با بابا رفتیم درِ خانه‌ی ننه.
در را باز کرد. به بابا نگاه کرد. گفت: "دیگه آبِ یخ نمی‌خورم، پسرم!"
قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود. شبیه مادری شده بود که بچه‌هایش بی‌هوا برده باشندش خانه سالمندان. درِ خانه‌ی بابا را زدن برای ننه، شبیه کارت‌زدن بود برای ورود به شرکت خودش.
او توی خانه‌ی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر".
برای اثبات مادرانگی‌اش به خودش و بقیه، نیاز داشت که کاری را بکند که بقیه‌ی مادرها مجاز به انجامش نبودند "بی‌در زدن به خانه‌ی پسرش رفتن"
یک در، یک درِ آهنی ناقابل، ننه را پرت کرد به دنیای خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "پسرش" پسرش نبوده!
ننه‌نخودی یک روز داغ تابستان مُرد. توی تشییع‌جنازه‌اش کاسه‌ی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادرمرده اشک ریخت و مدام آب یخ خورد. جگرش داغ شده بود
یک حرف، یک عکس العمل، یک نگاه،... چقدر آثاربه همراه دارد.
یک سیب افتاد و جهان از قانون جاذبه باخبر شد
میلیون‌ها جسد افتاد،
ولی بشر معنی انسانیت را درک نکرد!

 

۳۲
اولا در این نقل قول از اصل دیالک تیک سخن رفته. است

و
نه از منطق

و
 نه از قوانین.
 همین اصل کذایی بی معنی است.
 مترجمین که با مفاهیم مارکسیستی آشنا نبوده اند
 تا درست ترجمه کنند.
این ترجمه مملو از ایراد است.
تفاوت واقعیت با حقیقت چیست؟
 

۳۳
آره.
خیام منکر خرافه اخرت است.
ولی بدبختی شعر این است
که در آن
 حقیقت
 ابلاغ نمی شود.
بلکه چه بسا عوامفریبی صورت می گیرد.

ما همه رباعیات خیام و منسوب به خیام را
تحلیل و منتشر کرده ایم.
 فیسبوق حذف کرده است
 ولی در تویت و وبلاگ و بلاگفا هنوز هست

 

۳۴
"درک کامل سرمایه مارکس ،وبه ویژه فصل اول آن،بدون مطالعه وفهم کل منطق هگل غیر ممکن است.درنتیجه،هیچکدام از مارکسیست های نیم قرن گذشته مارکس را درک نکرده اند."
لنین

 

تحلیل


نقل مکانیکی و منفعل نقل قول از این و آن
نشانه طرز تفکر اسکولاستیکی است
و
 با روح مارکسیسم ـ لنینسم در تضاد است.
فصل اول کاپیتال چیست؟
منتشر کنید تا بررسی شود
و
صحت نظر لنین اثبات و یا رد شود.
چون ما منطق هگل را اصلا نخوانده ا یم

۳۵
آگاهی انسان نه فقط بازتاب جهان عینی است بلکه آن را می آفریند"
مرتضوی

 

تحلیل


این ترجمه غلط است.
مرتضوی بیشک مارکسیست نیست.
به همین دلیل
لیاقت ترجمه آثار مارکسیستی را ندارد.
طبری همین جمله لنین را در صفحه اول اثری تحت عنوان بنیاد اموزش انقلابی
درست ترجمه کرده است:
شعور انقلابی
مورد نظر لنین است و نه آگاهی انقلابی
شعور
مفهومی فلسفی است و مترادف با روح است
شعور

عالی ترین مفهوم فلسفی است
یعنی مقوله ای فلسفی است
آگاهی
مفهومی سوسیولوژیکی و سیاسی است
ضد دیالک تیک شعور
وجود است
همان ماده است که ضد دیالک تیکی روح است.
ضد دیالک تیکی آگاهی
خودپویی است

 

۳۶
در ایران پژوهشی در این زمینه توسط کیمیا (؟) منتشر شده است.
ما هنوز نخوانده ایم.
دوستی خوانده بود و می گفت.
خانقاه ها همچنان مراکز سوء استفاده جنسی و مالی بی رحمانه از جوانانند.
سکس با سران خانقاه را وسیله نزدیکی به خدا قلمداد میکنند.

 

۳۷
بروسلی
به عوض خرید همه چیزهایی که خود در کودکی نداشته ای به فرزندت
به او چیزهایی را بیاموز
که به خودت تدریس نشده است.

 

تحلیل


زنده باد.
این اندرز بروسلی مملو از ایراد است.
حریف
از کجا بداند که چه چیزهایی به او در کودکی تدریس نشده اند
تدریس آنها به فرزند
پیشکش علامگان

۳۸
چهار عامل اصلی واپسگرایی و نگون بختی تاریخی در ایران ( و بطور اعم ) خاورمیانه
اول : استبداد دینی
دوم : دولت‌های رانت مدار
سوم : دخالت خارجی
چهارم : ( و اسفناک ترین) : خائنین به وطن ( به تعداد انبوه )

 

تحلیل



منظور مینا


نه واپسگرایی (ارتجاع)


بلکه


واپسماندگی (عقبماندگی)


است.


چرچیل هم خرافاتی در این زمینه گفته است.


معیار پیشرفت در هر جامعه چیست؟


فرق و تفاوت و تضاد اصلی جامعه پیشرفته با جامعه عقبمانده چیست؟


 

۳۹
گويند كه...
در زمان موسی خشکسالی پيش آمد.
آهوان در دشت، خدمت موسی رسيدند كه ما از تشنگی تلف می شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن.
موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود.
خداوند فرمود: موعد آن نرسيده
موسی هم برای آهوان جواب رد آورد.
تا اينكه يكی از آهوان داوطلب شد كه برای صحبت و مناجات بالای كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران می آيد وگرنه اميدی نيست.
آهو به بالای كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد. شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:
دوستانم را خوشحال می كنم و توكل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.
تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد
موسي معترض پروردگار شد.
خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود.
هیچوقت نا امید نشويد...
شايد لحظه اخر نتيجه عوض شود؛
پس مجددا توكل كنيد...

 

تحلیل


عجب دانش کاهی طالبانستان دارد
این حکایت خرافی مملو از ایرادات منطقی است.
ایراد اول:
از کی تا حالا آهوان متکلم شده اند
ضمنا
به چه زبانی با موسی حرف می زنند؟
ثانیا
مگر خدا کر است و گفتگوی اهوان با موسی را نمی شود؟
ثالثا
مگر خدا لامکان نیست؟  
مگر خدا همه جا حی و حاضر نیست؟
پس برای چه موسی و آهو به تپه طور می روند؟
رابعا
بارش باران چه ربطی به خدای کذایی دارد
خامسا
آهوان
خر
نیستند
و
طبیعت شناس ماهری اند و می دانند که کی و کجا باران می بارد.
به همین دلیل مدام در حال کوچند.

 

۴۰
ملتی که از سر سیری انقلاب کند
به گدایی خواهد افتاد
مینا

 

تحلیل


منظور از انقلاب چیست؟
مگر در ایران و ممالک خاورمیانه
ملت تشکیل شده است که از سر سیری انقلاب کند
اگر ملت وجود می داشت
این اعجوبه های عهد چماق و چپق
روی کار نمی آمدند
و
امت
تشکیل نمی دادند.
ضمنا
امت ایران
کی سیر بوده است؟
مینا قیاس به نفس می کند؟
ما هنوز هم خواب چلوکباب می بینیم

 

۴۱
تسبیح تو ای شیخ که صد دانه تمام است
ظاهر همه گی دانه و باطن همه دام است

 

۴۲
ریاضیدانی گفته:
لذت
در
حقیقت جویی است
و
نه در حقیقت یابی
 
حقیقت جزو مفاهیم ریاضی نیست.
ریاضی دان اصلا نمی داند که حقیقت چیست.
حقیقت
جزو مفاهیم چیست؟

۴۳
از مرتضوی بپرسید:
شعور و یا روح به چه معنی است؟
مسئله اساسی فلسفه چیست؟
شعور فقط و فقط انعکاس وجود است.
بنابرین شعور نمی تواند خالق وجود باشد.
منظور لنین چیست؟

 

۴۴
شما پاراگراف به پاراگراف منتشر کنید و ما تحلیل کنیم تا شما ببینید که برای درک مطلب مارکس وقوف به منطق هگل لازم نیست.
هر سخن مارکس و انگلس و لنین
 که وحی منزل نیست.
مارکسیسم با حرف های مارکس

و

لنینیسم با حرف های لنین یکی نیست.
 

۴۵
شعور و یا روح
 ترجمه Bewusstsein است
هر چیز غیر مادی در این مقوله شعور و یا روح
تجرید می شود.
حتی خرافات، افکار مذهبی، لاطائلات اساطیری و غیره.
 لنین هم می داند.
منظورش چیست؟

 آگاهی
 ترجمه مفهوم سیاسی و جامعه شناسی Bewusstheit است.
 این مفهوم از تجرید چیزهایی تشکیل می یابد که بشر به آنها وقوف دارد.
ضد آگاهی

خودپویی = spontanität
است.

لنین

هم

می داند
و

هم

دشمن سرسخت خودپویی در جنبش کارگری بوده است.
ما که مغز خر خورده ایم
 ۲۰ سال است که تعریف این مفاهیم را از عالی ترین مراجع مارکسیستی
منتشر می کنیم.
فیسبوق همه را حذف کرده و ما را بلاک.
البته کسی هم نمی خواند.
 جمارانیان دنبال عوامفریبی اند و نه دنبال حقیقت

 

۴۶
حقیقت
جزو مفاهیم علوم ریاضی و تجربی و طبیعی و اجتماعی و غیره نیست.
 حقیقت
 جزو مفاهیم فلسفی است.
موضوع علوم
جزئیات اند.
حقیقت
 اما حتی به قول مشد هگل
در کل است و نه در جزء و جزئیات.
کل
 موضوع فلسفه است.
حقایق جزئی و بند تنبانی علوم
البته
در فلسفه تعمیم داده می شوند.
مفهوم حقیقت
 با مفاهیم ماهیت، کلیت و عامیت خویشاوند است.

 

۴۷
گفتیم که دوستی خوانده و به ما گفته است.
این کتاب در ایران به قول او جنجال برانگیز بوده است.
ضمنا آثار مولانا هم دال بر این حقیقت امر است.
حتی برخی از اخوندها متوجه قضیه شده اند.

ادامه دارد.


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر