۱۳۹۹ آبان ۲۱, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۳۲۹)

 

شین میم شین

نه 

اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه

اندیشیدن مادر زادی.

 

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

 

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

حکایت یازدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۳۳)

 

۱

اگر نفع کس، در نهاد تو نیست

چنین گوهر و سنگ خارا یکی است

  

معنی تحت اللفظی:

کسی که به منافع عمومی بی اعتنا باشد، فرقی با جمادات ندارد.

 

اما منظور واقعی سعدی در این بیت شعر، نه هومانیسم، به معنی علمی کلمه، بلکه (۱) است.

 

جواب

 

اما منظور واقعی سعدی در این بیت شعر، نه هومانیسم، به معنی علمی کلمه، بلکه پراگماتیسم است و سود مقوله مرکزی پراگماتیسم است.

 

در قاموس پراگماتیسم

حقیقت، حق، خیر، خوب

چیزی، کسی، عملی است که سودمند باشد.

 

ظاهرا

به نظر سعدی سودمندی انسانها (مثل درختها) امری بنیادی، خدادادی و طبیعی است و انسانها با چنین بنیادی زاده می شوند.

 

البته خود سعدی با شعر تصادفی و انقلابی ـ هومانیستی طراز نوین زیر

 ـ دانسته و یا ندانسته ـ

 تئوری بنیاد خود

 را

رد می کند:

 

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش، ز یک گوهرند.

 

اگر بنی آدم از یک بنیاد و گوهر باشند

 و

واقعا هم چنین است،

دیگر نمی توان آنها را 

به 

شریف و عامی، 

سید و بنده، 

خواجه و غلام،

 ارباب و رعیت،

 آقا و نوکر، 

بانو و کلفت 

و 

خلاصه

 نیک بنیاد و بد بنیاد

طبقه بندی کرد.

 

مفهوم «نهاد»، «طینت» و «بنیاد» در دیوان حافظ نیز به وفور یافت می شود.

 

حافظ 

«تئوری بنیاد» را احتمالا از سعدی فراگرفته است:

 

۱

حافظ،، نهاد نیک تو کامت برآورد

جانها فدای مردم نیکونهاد باد

 

حافظ در این بیت غزل

بشریت

را

به

نیکونهاد و بدنهاد

طبقه بندی می کند

و

خود

را

جزو نیکونهادان جا می زند.

 

تیمور لنگ

رفیق شفیق خواجه

هم

بیشک

نیکونهاد بوده است.

 

داشتن بنیاد و یا نهاد نیک

ضمنا

معجزه می کند

و

کام نیکونهاد را برآورده می سازد.

 

۲

لعل تو که هست جان حافظ

دور از لب مردمان دون باد

 

لب لعل وار تو

جان حافظ است

و

لب دونان از لعل لبت دور باد.

 

حافظ

در این بیت غزل

دوئالیسم بنیاد نیک و بنیاد بد

را

هم

به

شکل دوئالیسم لعل و سنگ بسط و تعمیم می دهد

و

هم

به

شکل نخبه و دون.

 

صدها سال پس از مرگ سعدی و حافظ

نیچه

فیلسوف فاشیسم

برای گشودن در جهنم به روی جامعه بشری

همین دوئالیسم

را

به

صورت خرافه راسیستی (نژادپرستی) مدرنیزه می کند

و

به

خدمت می گیرد:

نیچه

توده های مولد و زحمتکش

را

و

قبل از همه

توده های پرولتر

را

سفله می نامد

و

تف باران می کند.

 

فوندامنتالیسم شیعی

(خمینیسم)

ایده های فاشیستی و راسیستی نیچه و هیتلر و پینوچه

را

به

  ایده های اسلامی

ترجمه می کند

و

سران و سرداران و سربازان حزب توده

زجرکش می سازد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر