۱۳۹۹ خرداد ۲۲, پنجشنبه

هماندیشی از فرنطینه شکرکوه با جماعتی انبوه (۸)


ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی 
 
 
محمد زهری 
(۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
دکترای ادبیات فارسی

هامون سرمدی

آقای نوید
  محمد زهرى
  شاعرى متوسط بود 
 
 
 
خواب شمع
سیاوش کسرایی
در 
سوگ محمد زهری

۱
 خاموش وار آمد
  ـ محبوب و با وقار ـ
  همچون نسیم صبح،
 سبک پای و بی شتاب.

معنی تحت اللفظی:
محمد زهری
شخصیتی مختصرگو، دوست داشتنی و موقر بود.
بسان نسیم صبح 
خوش قدم و شکیبا
بود.
 
در این بند آغازین شعر سیاوش،
خصایص اخلاقی محمد زهری به اختصار تبیین می یابند:
خاموشی، محبوبیت، وقار، مبارک قدم بودن و صبور بودن.
 
همه این خصایص
فئودالی اند.
نتیجه تربیت خانوادگی محمد زهری اند.
 
۲
  تابید
  در 
ظلمت و سکوت
 به
 ویرانه های شب
  مانند روشنایی معصوم ماهتاب.
 
معنی تحت اللفظی:
محمد زهری
بسان روشنایی ماهتاب
در
ظلمت و سکوت
بر ویرانه های شب 
تابید.
 
منظور سیاوش و اکثر شعرای پیرو نیما و حتی خود زهری،
از
شب،
جامعه گرفتار در چنگ ارتجاع سیاه است.
 
محمد زهری
بسان روشنایی ماهتاب
در
ظلمت شب و سکوت گورستانی حاکم
بر خرابات جامعه تابیده است.
 
این انعکاس رئالیستی ـ راسیونالیستی - اموسیونالیستی (احساسی ـ عاطفی) محمد زهری
در
آیینه ضمیر سیاوش
است.
 
سیاوش
هم
شاعری فیلسوف
 است.
 
سیاوش
هنرمند صرف و خشک و خالی نیست.
 
سیاوش
هم
شاعری کل اندیش
است.
 
شعر سیاوش
هم
شعر خشک و خالی
نیست.
 
شعر سیاوش
چیزی عمدتا خودپو
نیست
که
به
شاعر 
تحمیل شده باشد.
 
شعر سیاوش
هم
فقط
حاوی و حامل شعور هنری
نیست.
 
شعر سیاوش
هم
آمیزه ای از شعور هنری و شعور فلسفی ـ علمی (شعور مبتنی بر فلسفه علمی)
است.
 
۳
  تابید
  در 
ظلمت و سکوت
 به
 ویرانه های شب
  مانند روشنایی معصوم ماهتاب. 
 
تعیین تناسب شعور هنری و شعور فلسفی ـ علمی
در
این شعر سیاوش
آسان نیست.
 
ولی
به 
یقین
می توان گفت
که
جنبه هنری این شعر
جنبه غالب آن
است.
 
از
کیفیت خود شعر
هم
معلوم می شود.
 
این شعر سیاوش
شعر
به
تمام معنی 
است.
 
لبریز از مهر و آه و اشک و عاطفه
است.  
 
ولی
علیرغم آن
مبتنی بر شعور فلسفی ـ علمی
است.
 
محمد زهری
از
دید همرزم و همسنگرش
روشنایی انرژی مند و نیرومند و سوزناک خورشید
نیست.
 
خود سیاوش
روشنایی انرژی مند و نیرومند و سوزناک خورشید
است.
 
محمد زهری
روشنایی بی انرژی، بی نور، بی نیرو و ابریشمین ماهتاب
است.
 
محمد زهری
دوست نصرت رحمانی است
که
هنرمندی پسیمیست 
است.
 
 
سیاوش کسرایی
اما
همدم و همره و همنشین سعید سلطانپور یاغی
است.
 
محمد زهری
بسان روشنایی معصوم ماهتاب
بر ویرانه های شب می تابد
و
نه
بسان روشنایی خورشید شب ستیز بر دشت و هامون.
 
۴
  چه مهربان 
به
 زمزمه 
جاری شد
  چون چشمه ی فروتن دره
  تا 
خاک تشنه 
را 
برساند کفی ز آب!
 
محمد زهری
بسان چشمه بی هیاهوی دره
کفی از آب به خاک تشنه می رساند
و
نه
بسان رودی خروشان که برهوتی را به گلستانی مبدل سازد.
 
رود خجسته خروشان
خود سیاوش کسرایی
است.
 
بی کمترین تردید.
سیاوش
حکیمشاعری پارتیزان بوده است.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر