۱۳۹۹ خرداد ۱۵, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۲۴۶)



شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
 اندیشیدن مادرزادی.
 
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)

حکایت هشتم
 (دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۸ ـ ۲۹)

۱  
در آن حال پیش آمدم دوستی
از او مانده بر استخوان پوستی

اگرچه به مکنت، قوی حال بود 
خداوند جاه و زر و مال بود.

معنی تحت اللفظی:
در این اوضاع و احوال
به
دوستی برخورد کردم
که
علیرغم تعلق به طبقه حاکمه و ممتاز
نحیف و ضعیف و لاغر
گشته بود.

سعدی
در
این دو بیت شعر،
 از
خداوند زر و جاه و مالی
صحبت می کند
که
علیرغم قوی حالی،
رنجور گشته و جز پوستی بر استخوانی ندارد.
«خداوند جاه و زر و مال» بودن
و
همزمان مظهر هومانیسم ژرف بودن،
 فقط می تواند یک استثناء باشد.

«خداوند جاه و زر و مال» در زمان سعدی
یا
بنده دار حرفه ای است
و
یا
از
 اشراف فئودال و روحانی
و
یا
از
تجار بزرگ
(بورژوا)
است.

اگر بنده دار باشد و یا کارش شکار و حمل و نقل و خرید و فروش بنده های آفریقائی و غیره باشد
(تجارت برده)،
نمی تواند هومانیست باشد.

هومانیست
نمی تواند
غل و زنجیر بر دست و پا و گردن همنوع خود نهد
و
مثل متاعی حمل و نقل و خرید و فروش کند.

اگر
او
 از
 اشراف فئودال و روحانی
باشد،
دستان خون آلودش
را
 فقط
می تواند در جیب عبا و قبایش از دیده ها پنهان سازد.

پس
او
هم
 نمی تواند هومانیست
باشد.

اگر جزو تجار بزرگ باشد،
به
قول خود سعدی
فکر و ذکری جز خویشتن و منافع خویشتن ندارد
و
نمی تواند به فکر توده گرسنه ملخ خوار باشد.

در
هر حال،
در ایام بی خیالی و بی تفاوتی و بی شرمی خدای کریم،
باید حداقل سایه ای از او
ترک بی خیالی و بی تفاوتی و بی شرمی کند و احساس مسئولیت نماید.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر