شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)
حکایت هشتم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۸ ـ ۲۹)
۱
در آن حال پیش
آمدم دوستی
از
او مانده بر استخوان پوستی
اگرچه
به مکنت، قوی حال بود
خداوند جاه و
زر و مال بود.
معنی تحت اللفظی:
در این اوضاع و احوال
به
دوستی برخورد کردم
که
علیرغم تعلق به طبقه حاکمه و ممتاز
نحیف و ضعیف و لاغر
گشته بود.
سعدی
در
این دو بیت
شعر،
از
خداوند زر و
جاه و مالی
صحبت می کند
که
علیرغم قوی
حالی،
رنجور گشته و
جز پوستی بر استخوانی ندارد.
«خداوند جاه و
زر و مال» بودن
و
همزمان مظهر هومانیسم ژرف بودن،
فقط می تواند یک استثناء
باشد.
«خداوند جاه و
زر و مال» در زمان سعدی
یا
بنده دار حرفه
ای است
و
یا
از
اشراف فئودال و روحانی
و
یا
از
تجار بزرگ
(بورژوا)
است.
اگر بنده دار
باشد و یا کارش شکار و حمل و نقل و خرید و فروش بنده های آفریقائی و غیره باشد
(تجارت برده)،
نمی تواند
هومانیست باشد.
هومانیست
نمی تواند
غل و زنجیر بر
دست و پا و گردن همنوع خود نهد
و
مثل متاعی حمل
و نقل و خرید و فروش کند.
اگر
او
از
اشراف فئودال و روحانی
باشد،
دستان خون
آلودش
را
فقط
می تواند در
جیب عبا و قبایش از دیده ها پنهان سازد.
پس
او
هم
نمی تواند هومانیست
باشد.
اگر جزو تجار بزرگ باشد،
به
قول خود سعدی
فکر و ذکری جز خویشتن و منافع خویشتن ندارد
و
نمی تواند به فکر توده گرسنه ملخ خوار باشد.
در
هر حال،
در ایام بی
خیالی و بی تفاوتی و بی شرمی خدای کریم،
باید حداقل
سایه ای از او
ترک بی خیالی و بی تفاوتی و بی شرمی کند و احساس مسئولیت نماید.
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر