پروفسور دکتر ولفگانگ پطر ایش هورن
برگردان
شین
میم شین
۱۶
فونکسیون احکام
الف
·
بیان
فونکسیون های معرفتی (شناختین) شعور
ب
·
بیان
رفتار شناسنده ی انسان نسبت به محیط زیست او
پ
·
بیان از آن خود کردن نظری ـ فکری جهان به وسیله انسان
ها
۱۷
فونکسیون هنجارها
الف
·
بیان
فونکسیون هدفگزار و تصمیمگیر شعور
ب
·
بیان
رفتار هدفی و رفتار تصمیمگیری انسان ها نسبت به محیط زیست
پ
·
بیان از
آن خود کردن عملی ـ فکری جهان به وسیله انسان ها
۱۸
· بنابرین احکام و هنجارها نشاندهنده روابط مختلف
جهان فکری نسبت به جهان واقعی (مادی) اند.
۱۹
· احکام و هنجارها در عین حال نشاندهنده روابط متنوع میان انسانها
هستند:
الف
· اگر الف ابلاغ کننده حکمی به ب باشد، آنگاه الف
به مثابه دستیار ادراک حکم برای ب مطرح می شود.
ب
· اگر الف ابلاغ کننده هنجاری به ب باشد، آنگاه الف
به مثابه مقام مبلغ هنجار (تعیین تکلیف کننده) و ب به مثابه قوه اجرائی، به مثابه
دستیار اجرائی برای الف مطرح می شود.
ت
· از توضیحات فوق معلوم می شود که برخلاف احکام، هنجارها
را نمی توان به لحاظ معرفتی ـ نظری (یعنی به لحاظ تئوری شناخت) دقیقا درست و یا
نادرست (حقیقی و یا باطل) نامید.
پ
· روابط هنجارها نسبت به واقعیت، از روابط احکام
نسبت به واقعیت بغرنج تر اند.
ث
· روابط احکام نسبت به واقعیت در رابطه با حقیقت
مورد بررسی قرار می گیرند.
· مراجعه کنید به حقیقت
۲۰
· در رابطه با هنجارها می توان از مناسبیت آنها
سخن گفت.
الف
· مناسبیت هنجارها در راهنمائی، سازماندهی و
هماهنگ سازی اعمال انسانی از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار است.
ب
· مناسبیت هنجارها (در مغایرت با ارزش حقیقت
احکام) حاوی اهمیت عملی است.
ت
· از این رو ست که مناسبیت می تواند به طور
سوبژکتیویستی هم قابل تعبیر باشد.
پ
· مناسبیت هنجارها اما همانند حقیقی و یا باطل
بودن احکام، اوبژکتیو (عینی) و مستقل از سوبژکت است:
۱
·
اولا
اعمال و شیوه های عملی که به واسطه هنجارها به مثابه تکالیف مقرر می شوند، باید به
لحاظ اوبژکتیو (عینی) امکان پذیر باشند و این امر با توسعه مناسبات اجتماعی تعیین
می شود.
۲
·
ثانیا
عملیاتی که هنجارها خواهان اجرای شان هستند، باید موجب گذار از وضعی به وضعی دیگر
شوند، باید موجب گذار از وضع موجود به وضع مورد نظر دیگر شوند و نه به وضعی که از
هدف، ماهیتا دور باشد و یا بر ضد آن باشد.
۳
· ثالثا هدفگزاری ها و منافعی که منشاء کلیه
هنجارها هستند، خود از توسعه عینی جامعه و یا از توسعه مناسبات اجتماعی عینی نشئت
می گیرند.
· به قول مارکس،
انسان ها تنها وظایفی را برای خود تعیین می کنند که راه حل آنها یا موجود است و یا
در حال تکوین.
۴
· رابعا هنجارها به تعیین فکری مناسبات اجتماعی می
پردازند.
· به عبارت دیگر، رفتارها و تکالیفی که هنجارها
برای انسان ها پیشنهاد و تعیین می کنند، اولا باید در تأثیرگزاری قوای محرکه اجتماعی
بزرگ ـ مثلا در تأثیرگزاری قوای طبقاتی ـ ادغام شوند.
· ثانیا باید با موقعیت و نقش اجتماعی این قوای
محرکه اجتماعی و یا طبقاتی، مناسبیت داشته باشند و در راستای منافع آنان باشند.
ث
· شاخص مناسبیت داشتن هنجارها به مثابه ارزش عملی
آنها، اما مانع آن نمی شود که پیش شرط تشکیل هنجارها و سیستم های هنجاری مناسب و
درخور، وقوف حتی المقدور به پیوندهای عملی و منافع اجتماعی (و یا پیش بینی آنها) باشد.
ج
· بنابرین مناسبیت هنجارها به صحت و سقم احکامی که
احکام پایه ای نامیده می شوند، وابستگی پیدا می
کند.
ح
· علاوه بر این، امکان و ضرورت تدوین احکامی راجع
به هنجارها نیز وجود دارد:
مثال
۱
· در آلمان دموکراتیک هنجار قانونی زیر صادق است:
· «تبلیغ جنگ طلبی ممنوع است!»
۲
· به طور کلی می توان گفت که اولا پیش شرط هر هنجاری،
حکمی است.
۳
· ثانیا هر هنجاری به حکمی به مثابه شالوده معرفتی
و یا قرینه معرفتی خود نیاز مبرم دارد.
۴
· از سوی دیگر اما معارف و پیش بینی های انسانی راجع
به جهان که در احکام و یا در سیستم های حکمی بیان می شوند، اگر جامه عمل نپوشند،
پشیزی نمی ارزند.
۵
· بنابرین، هنجارها حلقات واسط ضرور میان معارف و
تحول عملی جهان اند.
· (هنجارها پل گذار از عالم نظر به عالم عمل، از
عالم تئوری به عالم پراتیک اند.
· شاید بتوان از دیالک تیک شناخت ـ هنجار ـ تحول و
یا از دیالک تیک حکم ـ هنجار ـ عمل سخن گفت. مترجم)
۶
· به عبارت دیگر، احکام و هنجارها با هم وحدتی را
تشکیل می دهند، ضمن اینکه تفاوت های میان آنها به جای خود باقی می ماند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر