حسین حاج فرج دبّاغ
ویرایش و
تحلیل از
شین میم شین
پیشکش
به
پور هرمزان
(۱۳۰۰ ـ ۱۳۶۷)
افسر
توپخانه / مترجم
اعدام در
زندان اوین
عبدالکریم
سروش
پلورالیسم
در مارکسیسم جایی ندارد.
مارکسیست ها حق اند وبقیه بطور مطلق، باطل.
عبدالکریم پلورالیسم را ـ مثل عوام
الناس ـ بطور تحت اللفظی معنی می کند و به این نتیجه می رسد که پلورالیسم یعنی
باور به تعدد حقایق.
«پلورالیسم» اما نامی است برای گروهی از جهان
بینی های ایدئالیستی که منکر وحدت جهان اند و به جای آن کثرت را بمثابه تعین اساسی
واقعیت عینی مطرح می سازند.
در پلورالیسم، به عبارت دیگر،
دیالک تیک وحدت و کثرت تخریب می شود، وحدت دور انداخته می شود و کثرت مطلق می گردد.
و یا دیالک تیک وحدت و کثرت به شکل
دوئالیسم هیچ و همه چیز بسط و تعمیم داده می شود.
پلورالیسم این کثرت را به مثابه
کثرت و یا تعدد ماهیت ها و یا لایه های وجودی مستقل فاقد پیوند درونی و فاقد
قوانین و قانونمندی های فراگیر می داند.
۱
پلورالیسم
در مارکسیسم جایی ندارد.
مارکسیست ها حق اند وبقیه بطور مطلق، باطل.
عبدالکریم فکر می کند که پلورالیسم
یعنی هر کس هر چه دلش خواست بگوید و کسی اعتراضی نداشته باشد.
چون در مارکسیسم از حقیقت عینی
سرسختانه دفاع به عمل می آید، عبدالکریم برچسب مخالفت با پلورالیسم را بر پیشانی اش می
زند و هارت و پورت سر می دهد.
این کسب و کار عبدالکریم اگر ناشی
از عوام وارگی اش نباشد، به نیت عوام فریبی است.
۲
پلورالیسم
در مارکسیسم جایی ندارد.
مارکسیست ها حق اند وبقیه بطور مطلق، باطل.
عین
این دگماتیسم، عین این یقین فروشی و باطل انگاریِ دیگران
در اندیشه دینی روحانیون ما هم حضور دارد.
در زر ورق این جفنگ عبدالکریم چندین
خدعه ی ایده ئولوژیکی بسته بندی شده است:
الف
خدعه اول عبدالکریم، ضد دگماتیسم
جا زدن پلورالیسم است.
پلورالیسمی که تحریف شده است و به
معنی تمکین به تعدد حقایق قلمداد شده است.
پلورالیسمی که به معنی باور به وجود
همزمان چندین حقیقت است.
ب
خدعه دوم عبدالکریم، گذاشتن علامت
تساوی میان مارکسیسم و دگماتیسم است.
دگماتیسمی که تحریف شده و به معنی
باور به حقیقت واحد جا زده شده است.
اگر این دعاوی عبدالکریم آگاهانه
باشند و نه ناشی از عقب ماندگی فکری او، باید عبدالکریم را جزو عمال ایده ئولوژیکی
امپریالیسم محسوب داشت و افشا کرد.
ت
پلورالیسم
در مارکسیسم جایی ندارد.
مارکسیست ها حق اند وبقیه بطور مطلق، باطل.
عین
این دگماتیسم، عین این یقین فروشی و باطل انگاریِ دیگران
در اندیشه دینی روحانیون ما هم حضور دارد.
خدعه سوم عبدالکریم، گذاشتن علامت
تساوی میان مارکسیسم و روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ آنتی کمونیستی خونخوار جماران
است.
روحانیتی که تبر بر ریشه های حزب
مدعی نمایندگی مارکسیسم فرود آورده است.
پ
خدعه چهارم عبدالکریم، انکار
غیرمستقیم ماهیت طبقاتی ارتجاعی روحانیت جماران و تطهیر آن با توسل به مقوله تحریف
گشته دگماتیسم (یقین فروشی و باطل انگاری دیگران) است.
بدین طریق خونریزی مهیب ارتجاع فئودالی
ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی ناشی از خطای معرفتی آنها جا زده می شود.
اگر آنها در این خطای معرفتی ناچیز
تجدید نظر کنند، می توان دست به تطهیرشان زد و همه را وارد انجمن لیبرالیسم کذائی کرد.
ث
پلورالیسم
در مارکسیسم جایی ندارد.
مارکسیست ها حق اند وبقیه بطور مطلق، باطل.
عین
این دگماتیسم، عین این یقین فروشی و باطل انگاریِ دیگران
در اندیشه دینی روحانیون ما هم حضور دارد.
خدعه پنجم عبدالکریم، عمده و
برجسته کردن «اندیشه دینی روحانیت جماران»، ضمن تطهیر طرز تفکر ضد علمی و خرافی
همه فرقه های مذهبی و ادیان بطور کلی است.
بدین طریق، حق به جانب بودن مثلا کلیسای
کاتولیک و سخنرانی علنی پاپ آلمانی مبنی بر اینکه «اسلام جز بدی نداشته است» (نقل
به مضمون) ماستمالی می شود.
آنچه که به ظاهر ساده و پیش پا
افتاده جلوه گر می شود، حاوی اوپورتونیسم تهوع آور عبدالکریم است.
۳
در
این جا هم می بینید که خیلی راحت حکم می کنند به این که
دگراندیشان
هیچ حظّیّ از نجات، از سعادت و از حقانیت ندارند
و
تمام از آن خود آنها ست.
انتقاد شبیه به تأیید همین است:
عبدالکریم روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی
ـ روحانی خونخوار جماران را به آب زمزم می شوید و تطهیر می کند:
با این ترفند قلع و قمع کورکورانه
و بی دلیل همه دگراندیشان و سرکوب همه انجمن ها و احزاب جامعه ماستمالی می شود و
تنها جرمی که برای ارتجاع روحانی باقی می ماند، باور به مسئله بی ضرر وبی زیان زیر است:
دگراندیشان
هیچ حظّیّ از نجات، از سعادت و از حقانیت ندارند
و
تمام از آن خود آنها ست.
درجه پابندی علامه کشور عه «هورا»
و عا «شورا» به علمیت و عینیت در داوری اکنون آشکار می گردد.
این عملا به معنی تأیید همه جنایات
وحشت انگیز طبقه حاکمه حی و حاضر است.
عوامفریبی عبدالکریم نیز همین جا
ست.
۴
روحانیت
شیعه را در نظر بگیرید که بر ایران حاکمند،
اینان
بی تعارف وبی خجلت معتقد اند که از این ۶ میلیارد انسان روی زمین
فقط ۱۰۰ میلیون
شیعه بهشتی هستند، آن هم با ارفاق،
وگرنه
خیلی از این شیعیان هم که گنه کارند و عقایدشان اشکال دارد.
از کرامات شیخ ما چه عجب:
پنجه را باز کرد و گفت:
«وجب»
عجب انتقاد جامعه و جهان
دگرگونسازی عبدالکریم از روحانیت مرتجع کشور به عمل می آورد!
حالا انگار، اگر حضرات تخفیف دهند
و بقیه بشریت را به بهشت کذائی راه دهند، مسئله حل می شود و آنها از شلاق انتقاد
علامه مصون می مانند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر