خردستیزی
اثری
از
پابلو پیکاسو
آینه در آینه
(آلما آتا شهریور ۱۳۵۲)
(۱۹۷۳ میلادی)
هوشنگ ابتهاج
(سایه)
بیت چهارم
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده من
آینه در آینه شد:
دیدمش و دید مرا
شاعر در این بیت شعر،
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
را
به
شکل دیالک تیک پرتو روی یار و چشم خود
و
ضمنا
به
شکل دیالک تیک آینه
بسط می دهد.
او بدین طریق،
پرتو روی یار را نه تنها آینه جا می زند، بلکه علاوه بر آن، آن را سوبژکت قلمداد می کند، سوبژکتی که می تواند ببیند و دیده شود.
این کار شاعر
هم
چیزی جز تخریب دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
نیست.
شاعر برای اثبات ادعای مورد نظر خویش،
همه قواعد و قوانین عینی را فراموش می کند.
او ادعا می کند که تصویر او در آینه،
او را می بیند.
ظاهرا
عارف با یار به وحدت مطلق رسیده است،
می بیند و دیده می شود.
محو جمال یار است.
به مثابه آیینه ای در برابرآیینه ای است.
شاملو
هم
از
نهادن آینه در برابر آینه
برای ابدیتی ساختن از یار
سخن می گوید.
بیت پنجم
گوهر گم بوده نگر تافته بر فرق فلک
گوهری خوب نظر آمد و سنجید مرا
معنی تحت اللفظی:
گوهر گمگشته را بر پیشانی فلک ببین
گوهر شناس خوب آمد و درجه خلوص گوهریت مرا سنجید.
تمام هم و غم شاعر مصروف خارجی کردن تحولات خویش است.
او
ـ به مثابه گوهر گمبوده ـ
به
برکت سنجش گوهری خوبنظر،
ترقی خارق العاده می یابد و بر فرق فلک می نشیند.
این را می گویند ایدئالیسم ناب!
نظر گوهری خوبنظر
همان
و
تبدیل عنقریب گوهری گمبوده به گوهری رخشنده بر فرق فلک
همان.
ترقی ئی خارق العاده به برکت سنجشی سوبژکتیو.
همه چیز در هاله ای از خیال غوطه ور است، آنهم در سال های پایانی قرن بیستم!
ترقی او
اما
ثمره کار و تلاش خود او نیست:
او برای ترقی خود حتی قطره ای عرق نریخته است.
به
کد خدا شدن کد خدا
می ماند
و
یا
به
شاه شدن محمد رضا شاه.
در حالی که برای سایه شدن حداقل در خود فرو رفته بود و یا به برکت تریاکی ترک پیکر گفته بود.
ترقی او اکنون نتیجه سنجش گوهری خوب نظر است و بس.
رسیدن به مقصود
در
انفعالی مطلق!
«نابرده رنج گنج میسر» همی شود!
این اگر معجزه نیست، پس چیست؟
ته نشینی چنین باوری در ذهن کاهل مردم
چه نتیجه ای خواهد داشت!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر