تحلیل
از
میمحا نجار
۱
گر
چنین
خون می رود از گُرده ام
دشنه ی دشنام دشمن
خورده ام
دشنه دشنام دشمن
مفهومی فلسفی و فوق العاده غنی است.
سؤال این بود
که
چرا و به چه دلیل؟
۲
اولا به این دلیل
که
مفهوم دشنه ی دشنام
دیالک تیکی
از
ماده و روح
است:
الف
دشنه چیزی مادی است.
چیزی مادی برای زخم زدن بر جسم همنوع است.
دشنه
برای تخریب جسمی همنوع است
که
درد روحی و روانی در پی دارد.
ب
دشنام
چیزی فکری است.
چیزی فکری برای زخم زدن بر روح و روان همنوع است.
دشنام
برای تخریب روحی و روانی همنوع است
که
حتی پس از التیام زخم دشنه
چه بسا
مادام العمر
درد انگیز است.
۳
۱
گر
چنین
خون می رود از گُرده ام
دشنه ی دشنام دشمن
خورده ام
دشنه دشنام دشمن
مفهومی فلسفی و فوق العاده غنی است.
سؤال این بود
که
چرا و به چه دلیل؟
۲
اولا به این دلیل
که
مفهوم دشنه ی دشنام
دیالک تیکی
از
ماده و روح
است:
الف
دشنه چیزی مادی است.
چیزی مادی برای زخم زدن بر جسم همنوع است.
دشنه
برای تخریب جسمی همنوع است
که
درد روحی و روانی در پی دارد.
ب
دشنام
چیزی فکری است.
چیزی فکری برای زخم زدن بر روح و روان همنوع است.
دشنام
برای تخریب روحی و روانی همنوع است
که
حتی پس از التیام زخم دشنه
چه بسا
مادام العمر
درد انگیز است.
۳
دشنه دشنام دشمن
مفهومی فلسفی و فوق العاده غنی است.
سؤال این بود
که
چرا و به چه دلیل؟
۲
اولا به این دلیل
که
مفهوم دشنه ی دشنام
دیالک تیکی
از
ماده و روح
است:
الف
دشنه چیزی مادی است.
چیزی مادی برای زخم زدن بر جسم همنوع است.
دشنه
برای تخریب جسمی همنوع است
که
درد روحی و روانی در پی دارد.
ب
دشنام
چیزی فکری است.
چیزی فکری برای زخم زدن بر روح و روان همنوع است.
دشنام
برای تخریب روحی و روانی همنوع است
که
حتی پس از التیام زخم دشنه
چه بسا
مادام العمر
درد انگیز است.
۳
-->
شاعر تیزاندیش شعر ناز لیلی
از
این حقیقت امر
خبر داشته است:
خلد گر به پا خاری
آسان در آید
چه سازم به خاری که در دل نشیند؟
۴
گر
چنین
خون می رود از گُرده ام
دشنه ی دشنام دشمن
خورده ام
حزب توده و شاعرش
چنین
خون می رود از گُرده ام
دشنه ی دشنام دشمن
خورده ام
در
آن واحد
زحم مضاعف
برداشته است:
زخمی مادی و روحی و روانی.
سایه
بر خلاف توده ای های ساده لوح بی سواد
طبقه حاکمه و اجامر خونخوار جماران
را
نه،
ابلهانه
دوست
(ضد امپریالیست از در عقب)،
بلکه
هشیارانه و خودنقادانه،
دشمن
می نامد.
این تجدید نظر سایه
ستایش انگیز است
و
از
شخصیت خاص سایه
حکایت دارد.
سایه
در
زمینه های دیگر
نیز
به انتقاد از خود می پردازد و نظرات باطل پیشین خود
را
تصحیح می کند.
مثلا
در مورد خواجه شیراز.
۵
البته
سایه
کماکان
در
منگنه دیالک تیکی مهر و قهر نسبت به اجامر جماران
به سر می برد.
سایه
به هر دلیلی
در رابطه با این زباله های تهوع آور و نفرت انگیز
قاطع و پیگیر نیست.
۶
سرو بالایی که می بالید،
راست
روزگار کجرو اش
خم کرد و کاست
معنی تحت اللفظی:
سرو گونه شخصیتی که در مسیر تعالی رشد می کرد،
توسط روزگار کجرو
خم شد و فروکاست.
سایه در این بیت مرثیه
دیالک تیک خم و راست
را
از
سویی
و
دیالک تیک سرو راست رو و روزگار کجرو
از
سوی دیگر
توسعه می دهد
تا
هم صعود و سقوط طبری
را
تبیین دارد
و
هم
ضمن تجلیل از شخصیت زلال و شفاف طبری،
طبقه حاکمه
را
به چالش انتقادی و اخلاقی کشد و رسوا سازد.
البته
ما
در
رابطه با توده ای ها
نظر دیگری داریم.
ما
فکر نمی کنیم که توده ای ها
حتی
اگر توبه کرده باشند و به انکار خود و خط مشی خود پرداخته باشند،
خم شده اند و فروکاسته اند.
حزب توده
به نظر ما
حزب پهلوانان توده
است.
این قوت حزب توده
به نظرما
ضعف حزب توده
بوده است.
توده
از
پهلوان
بیزار است.
حزب توده
هم
به هیچ دلیلی
نباید حزب پهلوانان باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر