پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و
دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
ایده ئولوژی
۱
·
ایده ئولوژی، واژه ای یونانی است.
۲
·
ایده ئولوژی سیستمی از نگرش ها، اندیشه ها و تئوری ها راجع
به واقعیت اجتماعی به مثابه کل و راجع به جوانب منفرد، روندها و مسائل منفرد آن
است که در آنها، منافع طبقاتی مربوطه به طرز فشرده ای تبیین می یابند و از آنها می
توان به استخراج موضعگیری ها، تصمیمگیری ها، ارزیابی ها و قواعد و هنجارهای درخور
برای رفتار اجتماعی نایل آمد.
۳
·
تعریف مفهومی علمی از ایده ئولوژی و حل رضایت بخش مسائل
مرتبط با مفهوم ایده ئولوژی، تنها و تنها از موضع فلسفی ـ متدئولوژیکی ماتریالیسم
دیالک تیکی و ماتریالیسم تاریخی امکان پذیر است.
۴
·
این شامل حال محتوا، محتوای فکری بنیادی و احکام ماهوی کلیه
جوانب و گشتاورهای شعور جامعه ای و لذا شامل حال ایده ئولوژی نیز می شود.
·
ایده ئولوژی به مثابه انعکاس مناسبات جامعه ای مادی که انسان های اندیشنده را به مثابه موجودات
اجتماعی در بر می گیرند.
۵
·
موجد (ایجاد کننده ی) این محتوای بنیادی شعور جامعه ای در
نهایت، مناسبات مادی مشخص موجود اند که به واسطه انبوهی از روابط اجتماعی در
اسکالای (صفحه مدرج) پهناوری از گشتاورهای شعور (از حالات، احساسات، تصورات بازتاب
نیافته تا تئوری های علمی) برجسته می شوند.
۶
·
از این رابطه نخستین (مقدم) ـ به لحاظ معرفتی ـ نظری ـ
مسئله فرم و فونکسیون اجزای شعور اجتماعی مربوطه استخراج می شوند.
۷
·
از این نقطه نظر، خاصیت (خودویژگی) ماهوی و مهم ایده ئولوژی
این است که علاوه بر احکام، حاوی موضعگیری ها، ارزیابی ها، مطالبات و غیره استخراج
شده از آن است.
·
ایده ئولوژی این علاوه بر فونکسیون معرفتی، نشاندهنده ی
مؤثریت بسیجگرانه و سازماندهنده نیرومندی است.
۸
·
این دو نقطه نظر را هرگز نباید در یکی از آندو خلاصه کرد و
یا یکی را با دیگری جایگزین ساخت.
۹
·
سیستم ایده ئولوژیکی، هرگز از فراخوان ها، مطالبات، ارزش ها
و غیره محض تشکیل نمی شود.
·
همه این فرم ها (فراخوان ها، مطالبات، ارزش ها و غیره) حاوی
احکام محتوایی و فکری اند.
۱۰
·
از سوی دیگر احکام و معارف اختیاری ئی راجع به واقعیات امور
کم و بیش مهم حیات جامعه ای وجود دارند که چه بسا لکوموتیو نیرومند عمل اند، اگر
به صورت مطالبات، هنجارها، نقطه نظرات، تصمیمگیری ها و غیره نمودار شوند و یا جامه
عمل پوشند.
۱۱
·
در همان رابطه و پیوند باید مسئله حقیقت و مؤثریت هر سیستم ایده
ئولوژیکی مورد نظر، طرح شود.
·
مراجعه کنید به حقیقت
۱۲
·
حقیقت و مؤثریت هر سیستم ایده ئولوژیکی را فقط به طور مشروط
می توان در یکدیگر خلاصه کرد.
۱۳
·
در تاریخ جامعه بشری، ایده ئولوژی هایی وجود داشته اند و
دارند که که شرایط و روندهای اجتماعی معینی را غلط، یکجانبه و یا مخدوش منعکس می
کنند.
·
ایده ئولوژی ها اما علیرغم آن، هر از گاهی می توانند تأثیر
روی هم رفته عمیقی بر عمل افراد، گروه ها و طبقات و در نتیجه بر جریان روند تاریخ
بگذارند.
۱۴
·
ضمنا برعکس، هر شناخت حقیقی راجع به جامعه فورا و بی واسطه
در توسعه اجتماعی عملی، در عمل افراد و یا
توده ها مؤثر نمی افتد.
۱۵
·
مؤثریت بیواسطه هر ایده ئولوژی در وهله اول وابسته بدان است
که آن تا چه حدی با منافع قوای طبقات و یا گروه ها در شرایط تاریخی مربوطه، یعنی
در رابطه اش نسبت به کلیه طبقات مطابقت دارد.
۱۶
·
آن سان که روی هم رفته می تواند موردی پیش آید که منافع
یکجانبه معین گروهی و یا طبقه اجتماعی ئی اکتیو گردند که با منافع بنیادی و مدید
آن در تضاد باشند، آنها را برای مدتی بپوشانند و از عرصه بدر رانند.
۱۷
·
علاوه بر این، مؤثریت آن ایده ئولوژی ها بی تردید بدین طریق
مشروط می شوند که آنها بیانگر تفکر و عمل قوای اجتماعی مربوطه می شوند و در فرم فریبایی
وارد صحنه می شوند.
۱۸
·
اگر قرار بر این باشد که از مؤثریت یک ایده ئولوژی نتوان
حقیقت آن را استنتاج کرد، در آن صورت، دانش تجربی تاریخ جامعه بشری غیرقابل رد
خواهد بود و (در درازمدت و در رابطه با این ایده ئولوژی ها که به توسعه و زندگی
گروه های بزرگ انسانی مربوط می شوند) در تحلیل نهایی به مؤثریت ته نشین شونده و
ماندگار هر سیستم ایده ئولوژیکی وابسته است که معارف و احکام ماهوی اش مبتنی بر
حقیقت آنند.
۱۹
·
مسئله تعیین کننده دیگر در رابطه با مفهوم ایده ئولوژی،
اشتراط (مشروطیت) اجتماعی حقیقت و به عبارت دیگر بطلان احکام معینی است که جزو
بضاعت ایده ئولوژی محسوب می شوند.
۲۰
·
مارکس این مسئله را در تحلیل فرم تاریخی ـ مشخص شعور جامعه
ای، یعنی ایده ئولوژی بورژوایی حل کرده است.
۲۱
·
مارکس کشف کرده که شرایط اجتماعی و تاریخی اکتوئال بورژوازی
به مثابه طبقه با ضرورت عینی (یعنی مستقل از خردمندی و یا نگرش سوبژکت معرفتی
مربوطه) موجد (ایجاد کننده ی) تصورات و نگرش های معینی است که انعکاس یکجانبه،
سطحی و لذا غلط مناسبات موجود است.
۲۲
·
این در وهله اول با وجود و هستی بورژوازی به مثابه طبقه ای
استثمارگر مشروط می شود.
·
یعنی به مثابه طبقه ای که باید از شرایط وجودی خاص خود در
مقابل طبقه ای دیگر و لذا در مقابل پیشرفت تاریخی دفاع کند.
۲۳
·
از این نقطه نظر، بالضروره (جبرا) شرایط وجودی، منافع،
استنباطات اخلاقی، ایده های عدالت و آزادی و غیره، به مثابه اصول عام ابدی نمودار
می شوند.
۲۴
·
این توهمات قبل از
همه با تولید کاپیتالیستی کالا پدید می آیند و تحکیم می یابند.
·
تولید کاپیتالیستی کالا
به مثابه اصل اساسی تعیین کننده و نافذ در کلیه مناسبات اجتماعی این جامعه.
۲۵
·
وجود و حرکت کلیه روابط و توانایی های جامعه ای به مثابه
کالا، بویژه خصلت طبقاتی این مناسبات را سرپوش می نهند.
۲۶
·
به عنوان مثال، مارکس اثبات می کند که فروش کالای نیروی کار
توسط طبقه کارگر به بورژوازی، یعنی مناسبت طبقاتی بنیادی این جامعه، در سطح آن
(جامعه) به مثابه مبادله کار زنده با دستمزد تلقی می شود، یعنی رابطه داوطلبانه
متقابل میان طرفین تلقی می شود.
·
طرفینی که به لحاظ اقتصادی و حقوقی، برابرحقوق نمودار می
گردند.
۲۷
·
«به همین دلیل، اهمیت تعیین کننده تبدیل ارزش و قیمت نیروی
کار در فرم دستمزد و یا در ارزش و قیمت خود کار، ادراک و استنباط می شود.
·
کلیه تصورات حقوقی کارگران و سرمایه داران، کلیه عرفانی
سازی های شیوه تولید سرمایه داری، کلیه توهمات آزادی آن و کلیه مزخرفات جانبدارانه
اقتصاد مبتذل مبتنی بر این فرم نمودین اند که مناسبت واقعی را نامرئی می سازد و
درست عکس قضیه را نشان می دهد.»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، صفحه ۵۶۲)
۲۸
·
تأثیر جایگاه اجتماعی عینی سوبژکت شناخت اجتماعی موجود، بدین طریق خود را در هیئت
دوگانه ای نمودار می سازد:
الف
·
از سویی خصلت اوبژکتیو (عینی)، یعنی ساخت اوبژکتیو سطح
مناسبات تولیدی کاپیتالیستی و جهان نمودین مناسبات تولیدی کاپیتالیستی و جایگاه
بورژوازی در سیستم این روابط مادی، یکجانبگی و بطلان شناخت را مشروط می سازد.
ب
·
از سوی دیگر، این شناخت با منافع عینی بورژوازی مطابقت دارد.
·
یعنی با منافع طبقاتی بورژوازی مطابقت دارد که که به واسطه این مناسبات کاپیتالیستی مشروط می
شوند.
۲۹
·
سوبژکت شناخت اجتماعی موجود، تمام هم و غم و فکر و ذکر
خود را برای تحکیم هاله (نمود و ظاهر قضیه) و برای دفاع از آن و بر ضد بقیه معارف
و بر ضد حقیقت به خدمت می گیرد.
۳۰
·
بدین طریق، توهم به دروغ استحاله می یابد.
۳۱
·
به قول کلاسیک های مارکسیسم، «تضاد میان فرم روال عادی
جامعه و در نتیجه، تضاد میان شرایط طبقه حاکمه با نیروهای مولده دم به دم رشد یابنده، هر چه بیشتر توسعه
می یابد و نتیجتا شکاف (دره) میان خود طبقه حاکمه و طبقات محکوم هر چه عمیقتر می
گردد، شعور در آغاز، منطبق با این فرم روال جامعه، طبیعتا به همان اندازه کاذب می
گردد.
·
آن سان که منافع شخصی واقعی به مثابه منافع عمومی و عام مطرح
می شوند.
·
یعنی شعور در آغاز، منطبق با این فرم روال جامعه، بس می کند،
شعور منطبق با آن باشد.
·
تصورات به میراث مانده ی این مناسبات جامعه، به همان اندازه
به درجه یاوه های تجلیلی محض و به درجه توهم آگاهانه و عوامفریبی عمدی تنزل می
یابند.
·
اما کذب آنها در کوره آزمون زندگی هرچه بیشتر افشا می شود و
اعتبار خود این شعور هر چه بیشتر بر باد می رود، به همان میزان بیشتر به آنها
اعتبار بخشیده می شود و زبان این جامعه عادی به همان میزان عوامفریبانه تر، اخلاقی
تر و مقدس مآبانه تر می گردد.»
·
(مارکس و انگلس،
«کلیات»، جلد ۳، صفحه ۲۷۴)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر