تحلیل
از
میمحا نجار
۱
ای که چون خورشید بودی
با شکوه
در
غروب تو
چه
غمناک است،
کوه
معنی تحت اللفظی:
تو
بسان خورشید، با شکوه بودی.
اکنون که غروب کرده ای،
کوه غرق اندوه است.
سایه
در
توصیف طبری
به
طبیعت
برمی گردد:
سایه
طبری
را
به
خورشید با شکوه
تشبیه می کند
و
مرگ طبری
را
به
غروب خورشید.
ترفند استه تیکی ـ هنری سایه
انتقال عظمت عناصر طبیعی
به
طبری
است.
سؤال
این است
که
کوه
در این بیت مرثیه
نماد
چیست و کیست؟
کوه
کیست
که
در
غروب طبری
غرق اندوه است؟
کوه
به
احتمال قوی
خود شاعر
است.
اگر
خودشناسی های سایه
در
اشعارش
بررسی شوند،
مسئله روشن می شود.
۲
برگذشتی عمری از بالا و پست
تا چنین پیرانه سر رفتی ز دست
عمری
از
فراز و نشیب زندگی گذشتی
تا
اینکه
با
موی سپید درگذشتی.
سایه
در
این بیت مرثیه
بیوگرافی حکیم هنرمند حزب توده
را
مرور می کند:
حیات طبری
واقعا
هم
حیاتی پر فراز و فرود بوده است.
آنچه جان کنده
تنش
عمر
حسابش کرده است.
۳
خوشه خوشه گرد کردی،
ای شگفت
رهزن ات ناگه سرِ خرمن گرفت
معنی تحت اللفظی:
بسان زارعی
خوشه، خوشه
جمع کردی.
اما
وقتی
خرمنی از خوشه ها بر پا ساختی،
رهزن از ره رسید و به غارت برد.
سایه
شاید
ملتفت نباشد که چه می گوید.
غنای مستور هنر
همین
است:
هنرمند
چه بسا
حقایق اموری
را
تبیین می دارد که خود نمی داند.
روح و شعور طبری
را
بهتر از این نمی توان تشریح کرد:
حریفی خاورانخواب
که
طبری
را
دیده بود،
گفته بود:
بسان ضبط صوتی افکار را ازبر کرده است
و
مو به مو
بازپس می دهد.
به زبان شاعر
طبری
خوشه های اندیشه
را
گرد آورده است.
طبری
اندیشنده
نبوده است.
حمال اندیشه بوده است.
همه احزاب و شخصیت های استالینیستی
چنین
اند:
طوطی وش
اند.
اسکولاستیکی
(با آیه و روایت و حدیث و نقل قول)
«می اندیشند.»
عاجز
از
آنالیز مارکسیستی ـ لنینیستی واقعیت عینی و واقعیات امور
اند.
دلیل معرفتی و نظری خطاهای خطیر حزب توده
همین جا ست.
توبه کردی
زآنچه گفتی،
ای حکیم
این حدیثی دردناک است
از
قدیم
توبه کردی
گر چه می دانی
یقین
گر چه می دانی
یقین
گفته و ناگفته
می گردد زمین
می گردد زمین
معنی تحت اللفظی:
تواب شدی.
توبه
حدیث غم انگیزی است.
بسان گالیله
که
توبه کرد
اگرچه
مطمئن بود
که
زمین
نه
ساکن
بلکه
سیار
است.
برای اینکه
سیاره
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر