علیرضا احمدپور خرّمی
کارشناس ریاضی و علوم اجتماعی
کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و دانشجوی دکترای جامعه شناسی فرهنگی
بندی
از
کتاب "چشم هایش"
بزرگ علوی
حدود هفتاد سال پیش در دوره ی پهلوی
علیرضا احمدپور خرّمی
برای اثبات صحت خرافه امپریالیستی
جفنگی از قصه «چشم هایش» بزرگ علوی
را
به خدمت می گیرد.
این جفنگ
را
در قصه
کاراکتری بر زبان می راند.
ترفند ایده ئولوژیکی علیرضا احمدپور خرّمی
ارتقای این جفنگ
به مقالم سندی سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) است.
اگر این سخنان
حتی
از
خود بزرگ علوی باشند که هنرمندی است،
سندیت ندارند
تا
بر اساس آن بتوان،
حکم سوسیولوژیکی عام
صادر کرد
که
فرهنگ ملی
در ایران مقصر در فساد و تباهی است.
علیرضا احمدپور خرّمی دانشجوی رشته بررسی های فرهنگی است.
این جماعت
اصلا
نمی دانند که فرهنگ چیست.
مراجعه کنید
به
فرهنگ
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ما
قبل از همه
همین جفنگ ذکر شده از «چشم هایش» علوی
را
مورد تأمل قرار می دهیم:
۱
«مدتی در باره ی اوضاع ایران گفتگو کرد.
از
جنایاتی که مرتکب می شوند،
از
فساد و رشوه خواری
حرف زد.
این قصه احتمالا در زمان رضا شاه تحریر یافته است.
جامعه
در حال مدرنیزاسیون فرمال بوده است.
بساط ملوک الطوایفی برچیده می شود
تا
اندک اندک دولت مرکزی مدرن تشکیل شود.
تحلیل حریف از جامعه در حال گذار
سوبژکتیویستی، کلی و انتزاعی است.
منظور از جنایات چیست؟
منظور از فساد و رشوه خواری چیست؟
اصلا
خود این کاراکتر قصه که به زعم خود به جامعه پژوهی پرداخته
کیست و متعلق به کدام طبقه جامعه است؟
۲
از
ثروتی که به دست بچه های اعیان
ـ امثال من ـ
از کشور خارج می شود،
ثروتی که به دست بچه های اعیان
ـ امثال من ـ
از کشور خارج می شود،
بچه های طبقه حاکمه
احتمالا
برای تحصیل علم و فن
به غربت فرنگ رفته اند.
یکی از آنها خود همین حریف است.
دانشجو
در
دیار غربت
باید هم پول با خود ببرد و یا برایش ارسال کنند
تا
بتواند زندگی و تحصیل کند.
دانشجوی متعلق به طبقه حاکمه
قاچاقچی ارز
که
نیست
تا
به جرم حمل ثروت از کشور به خارج
به
صلابه کشیده شود.
زندگی در غربت فرنگ
فقط از دید ساده لوحان زیبا ست.
خود همین اعضای طبقه حاکمه
در
دیار غربت
به
هر کار ذلت بار هم تن در می دهند
تا
زندگی شان اندکی تسهیل شود.
۳
از
بیگناهانی که در زندان می میرند،
از
بیگناهانی که در زندان می میرند،
کدام بیگناهان؟
هر دولت هر طبقه حاکمه ای مخالفین خود را از سر راه برمی دارد
تا از منافع طبقه حاکمه دفاع کند.
فرق هم نمی کند
که
مخالف
فلان خان گردنه گیر باشد و یا فلان کمونیست.
در همه کشورهای جهان
قضیه از همین قرار است.
۴
از
رجالی که
فدای هوی و هوس مال پرستی......
رجالی که
فدای هوی و هوس مال پرستی......
می شوند،
این جفنجمله معنی روشنی ندارد.
رجال کذایی
در
جامعه ای
که
لنگان لنگان
وارد مناسبات کاپیتالیستی می شود،
چه چاره ای جز انباشت سرمایه (مال پرستی) دارند؟
مگر مال پرستی کذایی
در دیگر کشورهای جهان نبوده و نیست؟
۵
از
اشاعه ی بی ایمانی و تزویر و ریا،
اشاعه ی بی ایمانی و تزویر و ریا،
حریف
بسان آخوندها «می اندیشد»:
بی ایمانی به چه چیزی؟
مگر تزویر و ریا در جوامع طبقاتی نوبر بهار است؟
طبیعی است که در جامعه در حال گذار
ستون های اعتقاد و ایمان به لرزه در آیند.
۶
از
نفوذ انگلیسی ها
که
تمام این رجال خیمه شب بازی
را
به بازی می گیرند. ....
از
نفوذ انگلیسی ها
که
تمام این رجال خیمه شب بازی
را
به بازی می گیرند. ....
بریتانیای کبیر
در آن زمان
سرکرده جهان بوده است
و
ایران
یکی از مستعمرات و یا نیمه مستعمرات آن بوده است.
طبیعی است که طبقه حاکمه به ساز سرکرده جهان برقصد.
قضیه در همه مستعمرات و نیمه مستعمرات از همین قرار است.
البته
رضاشاه
بعدها
حتی
از سلطه سرکرده جهان تن بدر می کشد
و
به سرکرده احتمالی جدید
آدولف هیتلر
می گرود.
۷
من و شما
در
پاریس ول می گردیم،
پول این مردم را می دزدیم و دور می ریزیم.»
در
پاریس ول می گردیم،
پول این مردم را می دزدیم و دور می ریزیم.»
عجب.
بچه پولدارها
اگر
حتی
برای علافی وعیاشی به فرنگ رفته باشند
و
ولخرچی پیشه کرده باشند،
باز هم نمی توان آنها را دزد قلمداد کرد.
توله های طبقات حاکمه دیگر کشورها
هم
ریاضتکشی پیشه نمی کنند
و
دستکمی از توله های طبقه حاکمه ایران ندارند.
تماشایی و تهوع انگیز
نتیجه گیری های دلبخواهی و پراگماتیستی از این جفنگیات حریف
توسط خرمی است:
علیرضا احمدپور خرّمی
گویا فساد و تباهی موجود در بخش های مختلف حاکمیت و اجتماع،
ریشه ای فرهنگی و تاریخی
دارد
که
با
تغییر این حکومت یا آن شخص
تغییر چندانی در اوضاع کشور حاصل نخواهد شد.
جل الخالق
خلایق چه نتیجه گیری هایی از چند جمله قصه ای به عمل می آورند:
۱
گویا فساد و تباهی موجود در بخش های مختلف حاکمیت و اجتماع،
ریشه ای فرهنگی و تاریخی
دارد
الف
گویا فساد و تباهی موجود در بخش های مختلف حاکمیت و اجتماع،
ریشه ای فرهنگی و تاریخی
دارد
نتیجه دلبخواهی اول خرمی
از
جفنگ تصادفی حریفی در قصه ای
این است
که
فساد و تباهی در جمهوری کثافت جماران
خواه در اعضای طبقه حاکمه و خواه در کل جامعه
نه
ریشه اقتصادی ـ اجتماعی
بلکه
ریشه فرهنگی و بدتر از آن ریشه تاریخی دارد.
ب
با
تغییر این حکومت یا آن شخص
تغییر چندانی در اوضاع کشور حاصل نخواهد شد.
نتیجه دلبخواهی دوم خرمی
از
جفنگ تصادفی حریفی در قصه ای
این است
که
امیدی به انقلاب نباید داشت.
انقلاب که سهل است،
حتی
امیدی به تغییر حکومت و تعویض سید علی و غیره نباید داشت.
پس
بالاخره
چه باید کرد؟
۲
شاید
اصلاحات فرهنگی
به
صورتی مداوم و عمیق،
در
دوره ای طولانی،
این
سم کشنده
را
از
رگ های جامعه ی ایرانی
خارج کند.
البته اگر اراده ای برای اصلاح باشد.
زنده باد علامه عوامفریب جماران:
الف
شاید
اصلاحات فرهنگی
این
سم کشنده
را
از
رگ های جامعه ی ایرانی
خارج کند.
فساد و تباهی کذایی
در
قاموس علامه عوامفریب جمارانی
چیزی در حد سم نمودار می گردد.
آنهم
سمی که در رگ های جامعه جمارانی جاری است.
فساد و تباهی
در
خون جامعه جمارانی
است.
ب
طرز تصفیه خون جامعه جمارانی
اصلاحات فرهنگی
است.
حتی
انقلاب فرهنگی
هم
نیست.
علیرضا احمدپور خرّمی
محافظه کارتر از عبدالکریم سروش است
که
نه، مصلح فرهنگی،
بلکه انقلابی فرهنگی بوده است.
پ
شاید
اصلاحات فرهنگی
علیرضا احمدپور خرّمی
حتی
به
اصلاحات فرهنگی
ایمان راسخ ندارد.
کجا ست، صادق هدایت؟
ت
شاید
اصلاحات فرهنگی
به
صورتی مداوم و عمیق،
در
دوره ای طولانی
اصلاحات فرهنگی
اگر
به صورتی پیگیر و ژرف در دوره ای طولانی
مثلا
در صد و یا سیصد سال
صورت گیرد،
شاید
خون کثیف جامعه جمارانی
تصفیه شود
و
از
سم فرهنگی تخلیه شود.
البته
نباید زیاد خوشبین و امیدوار بود.
چون
شرط مهمتر دیگری باید در بین باشد:
البته اگر اراده ای برای اصلاح باشد.
در اعضای جامعه ای که خونش به سم فرهنگی فساد و تباهی آلوده است،
تشکیل اراده اصلاحات فرهنگی
خود
سؤال بزرگی است.
مادر
مادر
علامه ها در طویله جماران
با
چه دردی زاده می شوند،
با
چه دردی در طویله می لولند
و
علامه می شوند؟
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر