۱۳۹۶ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۴)

 
تحلیلی از
مسعود بهبودی
 
۱
نیاکان ما
در اثر کار و در روند کار
تفکر و همراه با تفکر، تکلم می آموزند.
 
۲
 
با هر ضربه ای که مثلا بر تنه درختی فرود می آورند، 
سیلی از سیگنال های حسی به کارگاه مغز شان ارسال می شود.
انعکاس اوبژکت در سوبژکت
انعکاس تنه درخت در آیینه ذهن
 
۳
مغز نیاکان ما روی این سیگنال های حسی کار عرقریز می کند.
 
۴
در اثر آنالیز (تجزیه و تحلیل) این سیگنال
مثلا
به خشکی و یا تری، 
به تندرستی و یا کرم زدگی،
 به بیماری و یا پوسیدگی تنه درخت 
پی می برد.
 
۵
به مناسب و یا نامناسب بودن دسته تبر
به کندی و تیزی تیغه تبر
به نحوه درست فرود آوردن تبر
به صحت و سقم تصورات پیشین خویش،
راجع به تنه و تبر و تیغه و دسته تبر و نحوه تبر زدن
پی می برد.
 
۶
اگر نیاکان ما
وارد کلنجار فیزیکی با تنه درخت نشده بودند،
سیل سیگنال های حسی
به کارگاه مغزشان جاری نمی شد.
 
۷
کار 
سبب توسعه و تحول میمون به انسان می شود.
نا برده رنج
گنج
میسر نمی شود.
 
۸
بدون کار عرقریز
شناخت تنه و تبر و تیغه تبر و دسته تبر و نحوه تبر زدن و تصورات پیشین خویش
یعنی  
خودشناسی
میسر نمی شود. 
 
۹
کار
فقط منبع ریاضت (زحمت، مشقت، رنج) نیست.
کار ضمنا منبع لذت است:
 
الف
 
کار
ـ چه کار مادی، چه کار فکری و چه کار هنری ـ
اولا منبع لذت فیزیکی است.
 
ب
لذت فیزیکی 
ناشی از ریاضت مادی و فکری است.
 
پ
اندام با صرف انرژی و نیرو در روند کار
فقط خسته نمی شود،
بلکه ضمنا به کسب آرامش سرشته به لذت نایل می آید.
 
ت
 
محمود اعتماد زاده (به آذین)
لذت ناشی از ریاضت در کارگاه آهنگری را 
در اثر مختصرش تحت عنوان «کاوه آهنگر»
با  
لذت ارگاسم در عملیات جنسی در تختخواب
قابل قیاس می داند.
 
ث
کار
ـ چه کار مادی، چه کار فکری و چه کار هنری ـ
ثانیا منبع لذت فکری (روحی، روانی) است.
 
ج
نیاکان ما
با شناخت مثلا تنه و تبر و دسته و تیغه تبر و نحوه فرود آوردن تبر 
 در اثر کار و در روند کار
به لیاقت معرفتی (شناخت) خود پی می برند
از فخر و مباهات به خویشتن خویش
به وجد می آیند و در دریایی از لذت اصیل غوطه می خورند.
 
۱۰
حلاجی سیگنال های حسی
به تشکیل مفاهیم منجر می شود:
در اثر کلنجار با تنه درخت است که 
مفاهیم مثلا سختی، نرمی، خشکی، تری، پوسیدگی و غیره
تشکیل می شوند.
 
۱۱
تشکیل مفاهیم همان و نامگزاری آنان همان
مثلا مفهوم خشکی بلافاصله فرم واژه به خود می گیرد.
مفهوم به واژه مجهز می شود
تفکر به تکلم می انجامد.

۱۲
مفهوم یکی از اشکال بسط و تعمیم مقوله فلسفی روح است.
واژه (کلمه) یکی از اشکال بسط و تعمیم مقوله فلسفی ماده است.
 
۱۳
هگل
مفاهیم را ارواح می نامد
و بسته به درجه عامیت شان،
سلسله مراتب (هیرارشی) آنها را تعیین می کند.
 
۱۴
آیینه ذهن نیاکان ما
در روند کار و در اثر کار
مملو از
 تصاویر (عکس ها)
یعنی مثلا  
مفاهیم
می شود.
 
۱۵
ذهن نیاکان ما
به عالم ارواح رتبه بندی شده
تبدیل می شود.
 
۱۶
هر کدام از این ارواح
جامه مادی در بر دارند.
یعنی مثلا
 واژه
  اند.
 
۱۷
اگر 
مفاهیم (ارواح)
 انتزاعی و مجرد و نامرئی 
اند 
و
 فقط در ذهن نیاکان ما آشیان دارند، 
کلمات و واژه ها (زره مادی ارواح و مفاهیم)
مشخص اند.
مرئی اند.
بر زبان رانده می شوند.
روی کاغذ می نشینند و خوانده می شوند.
دیالک تیک مفهوم و واژه
بسط و تعمیم دیالک تیک روح و ماده است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر