۱۳۹۶ فروردین ۲۵, جمعه

سیری در شعر «رخش می گرید» از جلال سرافراز (۱)



ﺟﻼﻝ ﺳﺮاﻓﺮاﺯ
(ﺁﺑﺎﻥ ۱۳۶۳)
به یاد
 ﺑﻬﺮاﻡ اﻓﻀﻠﻲ

این شعر فوق العاده زیبا و مملو از عاطفه و احساس و علاقه و عشق، از جلال سرافراز جوان است که حدود ۳۰ سال قبل، وقتی که هوادار حزب توده بوده، سروده است.
 
رخش می گرید
سوارش نیست
 
در شب زخمی
شیهه ی گنگی است
 
ناویان
در بندر خاموش می چرخند

در هوای مه،
خروشی نیست

انتظاری هست، اما
قلب بهرام است
اینک می‌ تپد در گیجی بندر
 
بندر
این قفل بزرگ بسته
این خسته

ما این بند آغازین شعر را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم تا از موضوع خارج نشویم و پرت و پلا تحویل خواننده ندهیم:

۱
رخش می گرید
سوارش نیست
 
در شب زخمی
شیهه ی گنگی است

معنی تحت اللفظی:
در فضای شب مجروح، شیهه گنگی پیچیده است:
رخش در سوگ سوارش می گرید.

شاعر میان رخش و سوار، رابطه ای عاطفی کشف کرده است.
رخش از مرگ سوار غمگین است و می گرید و اندوهش را به صورت شیهه گنگی در شط قیرگون شب می ریزد.
این تصور و تصویر فوق العاده زیبا و بی همتا ست.

خواننده حتما از خود می پرسد:
رخش و ناخدا؟

۲
رخش می گرید
سوارش نیست
 
در شب زخمی
شیهه ی گنگی است

سیاوش کسرایی نیز در شعری تحت عنوان «دگر به جوخه آتش نمی دهند، طعام»، تصور و تصویر مشابهی از شب و شیهه و سمند دارد:

به قعر شب
سفری می کنیم،
در تابوت

هوا، بد است
تنفس، شدید
جنبش، کم
و بوی سوختگی،
بوی آتشی خاموش
و
شیهه های سمندی
که دور می گردد

سمند سیاوش کسرایی نیز بی سوار است، ولی بر خلاف رخش جلال، شیهه کشان دور می شود.

بعید نیست که جلال این شعر زیبا را ـ ناخودآگاه ـ تحت تأثیر بزرگ ترین شاعر توده و حزب توده سروده باشد.

۲
ناویان
در بندر خاموش می چرخند

علاوه بر رخش غمگین و مویه گر، ناویان در بندر غوطه ور در سکوت، می چرخند.

شاید شاعر در مفهوم چرخش، تصورات و تصاویر متنوعی را در نظر داشته باشد:
 
الف
شاید حالات روحی و روانی ناویان را در این مفهوم تجرید کرده باشد.
پریشانی و بی تابی و دلهره و نگرانی آنان را.

این واکنش طبیعی اندام انسانی و شاید هم حیوانی باشد:
انسان ها در مواقع بی تابی روحی و روانی، ترجیح می دهند که راه بروند، تا بنشینند.
نمی توانند بنشینند و یا بایستند.
 
ب
شاید شاعر با مفهوم چرخش، فرمان (سکان) کشتی را در خاطر داشته که به شکل چرخ است و بی تابی و تحرک غیر ارادی ناویان را بدان تشبیه کرده است.


۴
در هوای مه،
خروشی نیست

انتظاری هست، اما

خواننده اکنون متوجه می شود که هوای بندر مه آلود است و در هوای مه آلود بندر، نه هیاهو، بلکه انتظاری هست.

انتظار می تواند هم به معنی احتمال هراس آلود از بازداشت دیگر ناویان باشد و هم به امید شنیدن خبری از ناویان اسیر.

۵
قلب بهرام است
اینک می‌ تپد در گیجی بندر
 
بندر
این قفل بزرگ بسته
این خسته
 
حالا هم صراحتی بر چرخیدن ناویان وارد می شود و هم به مه آلودگی هوای بندر.
دلیل هر دو، سرگیجه از اصابت ضربه بر سر سردار بندر است.

شاعر، بندر را که لنگرگاه کشتی ها ست، به قفل بزرگ بسته و خسته ای تشبیه می کند.
این تشبیه از سویی رئالیستی است.
چون لنگر به قفل شباهت دارد.
این اما از سوی دیگر می تواند از استحاله عملی
بندر به زندان ناویان پرده بردارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر