۱۳۹۶ اردیبهشت ۹, شنبه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۶۷)



ویرایش و تحلیل از
ید الله سلطان پور
مناسبات تولیدی، 

نظم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی 
مناسبات خود را تحمیل می کنند و 

علاقه و اشتیاق یا نفرت و دشمنی ما 
در تعیین و تغییر این شرایط

 بطور مکانیکی و ساده 

تاثیری ندارد.
مفهوم «بطور مکانیکی و ساده»، در این جمله، زاید و بی معنی است و بهتر است که مورد صرفنظر قرار گیرد، تا موجد (ایجاد کننده ی) مزاحمت و ممانعت نگردد:
 
۱
علاقه و اشتیاق یا نفرت و دشمنی ما 
در تعیین و تغییر این شرایط
(مناسبات تولیدی)  
تاثیری ندارد.
برای اثبات نقش انسان (علاقه و اشتیاق و نفرت و دشمنی ما) در مناسبات تولیدی، بهتر است، دیالک تیکی را پیدا کنیم که مناسبات تولیدی فقط در آن وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد.

مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی جامعه، ساختار اقتصادی جامعه) در آن واحد در دو دیالک تیک بنیادی جامعه بشری، یعنی در دو دیالک تیک اساسی جامعه  بشری وجود دارد:


۲
علاقه و اشتیاق یا نفرت و دشمنی ما 
در تعیین و تغییر این شرایط
(مناسبات تولیدی)  
تاثیری ندارد.

مناسبات تولیدی، قبل از همه در دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی، وجود دارد.
دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی، بنیادی ترین و تعیین کننده ترین دیالک تیک ماتریالیسم تاریخی است.

سؤال این است که در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن کدام قطب است؟
  
۳
علاقه و اشتیاق یا نفرت و دشمنی ما 
در تعیین و تغییر این شرایط
(مناسبات تولیدی)  
تاثیری ندارد.

برای دادن پاسخ به این پرسش باید دیالک تیکی را پیدا کرد که دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی، شکلی از بسط و تعمیم آن است. 
یعنی باید از خطه ماتریالیسم تاریخی، بیرون رفت و وارد عالم عام تر شد.
یعنی وارد عالم ماتریالیسم دیالک تیکی شد.
 
۴
علاقه و اشتیاق یا نفرت و دشمنی ما 
در تعیین و تغییر این شرایط
(مناسبات تولیدی)  
تاثیری ندارد.

دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی، فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک محتوا  ـ فرم است. 

اکنون می توان به سؤال طرح شده در بالا «سؤال این است که در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن کدام قطب است؟» جواب داد.

در دیالک تیک فرم و محتوا، حتی مبصران کودکستان های موسوم به احزاب کذا و کذا می دانند، که نقش تعیین کننده از آن محتوا ست.

در  دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی، محتوا، نیروهای مولده است و فرم، مناسبات تولیدی است.
بنابرین، نقش تعیین کننده از آن نیروهای مولده (محتوا) است.
 
۵
علاقه و اشتیاق یا نفرت و دشمنی ما 
در تعیین و تغییر این شرایط
(مناسبات تولیدی)  
تاثیری ندارد.

مناسبات تولیدی، ضمنا در دیالک تیک زیربنای اقتصادی (مناسبات تولیدی) ـ  روبنای ایده ئولوژیکی قرار دارد.
در دیالک تیک زیربنا و روبنا، نقش تعیین کننده از آن زیربنا (مناسبات تولیدی) است.

این حضور مناسبات تولیدی ـ در آن واحد ـ در دو دیالک تیک مختلف و اساسی جامعه اما به چه معنی است؟
 
۶
علاقه و اشتیاق یا نفرت و دشمنی ما 
در تعیین و تغییر این شرایط
(مناسبات تولیدی)  
تاثیری ندارد.

برای تجسم بهتر این حضور مناسبات تولیدی، طرز نگارش زیر رهگشا و رهنما ست:

دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی جامعه) ـ روبنای ایده ئولوژیکی

الف
این بدان معنی است که مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی جامعه)، حلقه واسط میان نیروهای مولده و روبنای ایده ئولوژیکی جامعه بشری است.

ب
این بدان معنی است که مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی جامعه)، پل عبور از نیروهای مولده به روبنای ایده ئولوژیکی جامعه بشری است.

پ
 این بدان معنی است که ما با یک دیالک تیک سه عضوی بنیادی در جامعه بشری سر و کار داریم.
 
۷
علاقه و اشتیاق یا نفرت و دشمنی ما 
در تعیین و تغییر این شرایط
(مناسبات تولیدی)  
تاثیری ندارد.

حالا برای تأمل روی ادعای حریف و یا حیدر، نیرو های مولده را در نظر می گیریم:

نیروهای مولده عبارتند از سیستم تأثیر متقابل 
میان عناصر شیئی ـ مادی و عناصر انسانی ـ سوبژکتیو.
 

نیروهای مولده شامل عناصر زیر می شوند:

۱
انسان هائی که بطور باواسطه و یا بیواسطه در روند کار شرکت می ورزند. 

۲
  مدیریت تولید.
 
۳
علم.
  علم در عصر حاضر،
  نیروی مولده بیواسطه
  تلقی می شود.

۴
 وسایل تولید.

۵
تکنولوژی.
 
۶
سازمان تولید.
 
۸
علاقه و اشتیاق یا نفرت و دشمنی ما 
در تعیین و تغییر این شرایط
(مناسبات تولیدی)  
تاثیری ندارد.
حالا ـ با چشم بسته حتی ـ می توان دید که نیرو های مولده و جفت دیالک تیکی اش،  مناسبات تولیدی، بدون شرکت فعال انسان، ول معطل اند و ادعای حریف و یا حیدر مبنی بر هیچ وارگی «علاقه و اشتیاق و نفرت و دشمنی ما» در چند و چون مناسبات تولیدی، باطل و بی بنیاد است. 
  
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر