۱۳۹۶ اردیبهشت ۱, جمعه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۶۱)

 
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

رفیق توده ای گفته بود:
من با معجزه انسان موافقم،
 اما این فقط نیمی از حقیقت است.
 انسان با همه معجزاتش 
در شرایط جبری زمانه و محیطش محصور است.
 اما در این حصار برای خلاقیت او حد و مرزی نیست.
 مهم این است که این خلاقیت، عرصه های تاریخی انسان را پر تحرکت کند. 
ولی آن را بزرگ نکنیم و بر شرایط اقتصادی و نظام اجتماعی مقدم نشمریم
 و در عین حال رابطه نامتناهی و دیالکتیکی این دو حرکت را از نظر نیندازیم . 
انسان با درک این قانونمندی است که
 می تواند وارد تاریخ شود 
و با تاریخ بیامیزد و زندگی خود را فتح کند.
 
۱
ولی اعجاز و خلاقیت انسانی را بزرگ نکنیم 
و بر شرایط اقتصادی و نظام اجتماعی مقدم نشمریم
 و در عین حال 
رابطه نامتناهی و دیالکتیکی 
 این دو حرکت را از نظر نیندازیم . 
 
اکنون معلوم می شود که در قاموس حریف توده ای و یا حیدر، میان اعجاز و خلاقیت انسانی و شرایط اقتصادی و نظام اجتماعی، رابطه دیالک تیکی برقرار است.
 
اکنون باید از حریف توده ای و یا حیدر مهرگان پرسید:
رابطه دیالک تیکی به چه معنی است؟
 
۲
ولی اعجاز و خلاقیت انسانی را بزرگ نکنیم 
و بر شرایط اقتصادی و نظام اجتماعی مقدم نشمریم
 و در عین حال 
رابطه نامتناهی و دیالکتیکی 
 این دو حرکت را از نظر نیندازیم . 
 
احسان طبری راجع به دیالک تیک مطلبی سرهم بندی کرده که به صورت کاست هم منتشر شده است.
ما در ایام کودکی، بارها این کاست را گوش داده ایم.
 
محتوای آن ـ اگر حافظه خطا نکند ـ در حد تفاسیر ژرژ پولیتسر بوده است.
 
دیالک تیک به زعم احسان طبری، یعنی تغییر و حرکت و تأثیر متقابل و تضاد و گذار از ساده به بغرنج و غیره.
 
احتمالا با تصوراتی در این حد است که حریف و یا حیدر میان اعجاز و خلاقیت انسانی و شرایط اقتصادی و نظام اجتماعی، رابطه دیالک تیکی و نامتناهی کشف می کند.
 
۳
ولی اعجاز و خلاقیت انسانی را بزرگ نکنیم 
و بر شرایط اقتصادی و نظام اجتماعی مقدم نشمریم
 و در عین حال 
رابطه نامتناهی و دیالکتیکی 
 این دو حرکت را از نظر نیندازیم . 
 
دیالک تیک یعنی همبایی و «ستیز» اقطاب.
دیالک تیک یعنی وحدت و «مبارزه» اضداد.
 
در هر دیالک تیک باید میان اقطاب تأثیر متقابل وجود داشته باشد.
ضمنا یکی بدون دیگری وجود نداشته باشد.
 
مرگ یکی از اقطاب به معنی حل دیالک تیک و مرگ همزمان دیگری باشد.
 
طبیعت و جهان و جامعه و فکر عرصه حل مستمر دیالک تیک ها و تشکیل مستمر دیالک تیک های جدید است.
 
ایراد دیگر این جمله حریف و یا حیدر این است که اعجاز و خلاقیت و شرایط اقتصادی و نظام اجتماعی را در مفهوم «حرکت» تجرید می کند.
 
این بدان معنی است که حریف و یا حیدر معنی حرکت را هم نمی داند و خیال می کند، دیالک تیک یعنی حرکت.
 
احسان طبری هم در مناظره تله ویزیونی با اجامر جماران جملاتی را از مارکس و غیره ازبر داشت که دیالک تیک را جایی حرکت و جای دیگر تضاد نامیده بودند.
 
هدف کلاسیک ها برجسته کردن برخی از مفاهیم و یا قوانین در چالش های ایده ئولوژیکی بوده است.
 
زنده اندیشان به زیبایی رسند. 
 
۴
انسان با درک این قانونمندی است که
 می تواند وارد تاریخ شود 
و با تاریخ بیامیزد و زندگی خود را فتح کند.
 
 
کدام قانونمندی؟
 
صحبت از دیالک تیک کذایی بود و نه قانونمندی.
 
 اعجاز و خلاقیت و شرایط اقتصادی و نظام اجتماعی، که قانونمندی محسوب نمی شوند.

اعجاز اصلا ربطی به قانون و قانونمندی ندارد.
 
مراجعه کنید به قانون، قانونمندی در دایرة المعارف روشنگری
 
 
۵
 
انسان با درک این قانونمندی است که
 می تواند وارد تاریخ شود 
و با تاریخ بیامیزد و زندگی خود را فتح کند.
 
منظور حریف و یا حیدر از «ورود به تاریخ» چیست؟
 
بشریت برای ورود به تاریخ کذایی باید به درک قانونمندی «اعجاز و خلاقیت و شرایط اقتصادی و نظام اجتماعی» نایل آید؟
 
آدم اندک اندک یاد عادولف احمد شاملو می افتد که پس از کشیدن هرویین «بیرون زمان و بعد بیرون تاریخ ایستاده بود.»
 
بشریت فقط در این صورت می تواند از بیرون تاریخ، به درون تاریخ آید.
 
حریف و یا حیدر معنی تاریخ را هم نمی داند.
 
تایخ پله های متوالی توسعه جامعه بشری است.
تاریخ و یا جامعه از انسان ها و به برکت کار مادی و فکری و فرهنگی انسان ها تشکیل می شود.
جامعه در قاموس مارکسیسم، طبیعت دوم است.
جامعه از نفوذ روح در طبیعت اول (هگل) تشکیل می شود.
جامعه طبیعت روحمند است.
 
جامعه از انسان ها تشکیل می شود و ببرکت کار جسمی، روحی و فکری عرقریز انسان ها تشکیل می شود.
 
انسان که بیرون جامعه و تاریخ وجود ندارد.
 
جوانشیر در میراثش بارها به این نکته اشاره کرده که انسان ایزوله مجزا از جامعه (روبینسون کروزه) افسانه است.
 
۶
انسان با درک این قانونمندی است که
 می تواند وارد تاریخ شود 
و با تاریخ بیامیزد و زندگی خود را فتح کند.
 
 
از این مفهوم حریف و یا حیدر مبنی بر «درک قانونمندی کذایی» به عنوان پیش شرط «ورود به تاریخ» بوی جهان بینی ایدئالبیستی به مشام می آید:
این به معنی تقدم قایل شدن به روح نسبت به ماده است.
 
انسان در روند پراتیک (عمل) است که تاریخ را و یا جامعه را می سازد و تحول و توسعه می بخشد.
 
اندیشه از پراتیک نشئت می گیرد و به نوبه خود به خدمت پراتیک در می آید.
 
بدون زندگی و کار در جامعه که اندیشه تشکیل نمی شود.
 
انسان در هر صورت جزو لایتجزای جامعه و تاریخ است.
 
انسان ببرکت پراتیک، سازنده جامعه و تاریخ است.
انسان در روند پراتیک است که به قوانین و قانونمندی های عینی هستی طبیعی و اجتماعی اندک اندک پی می برد.
 
حریف و یا حیدر، به عوض تفکر مفهومی، شعر می بافد و از «آمیزش با تاریخ و فتح زندگی» دم می زند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر