۱۳۹۶ اردیبهشت ۲, شنبه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۶۲)

 
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
 

رفیق توده ای
 ادامه داه بود:
  مسئله امروز ما
 درک دیالکتیکی این اصل است 
که شرایط عینی مستقل از ما و اراده و خواست ما ست. 
 
مناسبات تولیدی، 
نظم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مناسبات خود را تحمیل می کنند و 
علاقه و اشتیاق یا نفرت و دشمنی ما در تعیین و تغییر این شرایط
 بطور مکانیکی و ساده 
تاثیری ندارد. 
 
اما (ما؟)
شرایط ذهنی را
 بر شالوده شرایط عینی می سازیم. 
 
رسالت ما 
ـ به عنوان مارکسیست ـ
در این میدان است. 
 
باید سنگرهای پرولتاریا را تدارک ببینیم، 
به او یاری دهیم تا خود را به مثابه یک طبقه باز یابد و
 به قول لنین 
«حزب طبقاتی خود را بر سنگ خارائی از تئوری انقلابی بنا نهد.»
 
بقیه کارها به خود او مربوط است.
 
 او می داند
 چگونه حق و سهم خود را مطالبه کند و آینده را در مشت های خود بگیرد.
 
 ما با شرکت در آماده کردن شرایط ذهنی انقلاب، 
تحولات عینی را دامن می زنیم.
 این است راه میان بر و یگانه راه.
 
 این است تنها راهی که معجزه انسانی را به ظهور می رساند. 
در هر راهی جز این راه، 
حتی اگر یک قطره خون از بینی یک مبارز بچکد،
 این خون قصور ما ست،
 چه رسد به اینکه دلیرترین فرزندان خلق 
قربانی شوند. 
 
خلق ما 
با هر یک از این قربانی ها 
زخمی تازه بر پیکر خود احساس می کند.
 این بهای گزافی است ...

رفیق توده ای
 با این توصیه درخشان لنین برای حرف های خود حجت آورده بود:
  قربانی کردن یک انقلابی 
برای اینکه پست فطرتی برود تا پست فطرت دیگری جای او را بگیرد
 عاقلانه نیست.
 
پایان

این بند وا‍پسین «حماسه» خسرو گلسرخی به قلم حیدر مهرگان است.
این بند باید تجزیه و تحلیل شود تا هم از سطح توسعه تئوریکی حزب توده نسل جوان جدید پرده برافتد و هم اندیشه های کج و کوله حیدر به چالش مارکسیستی - لنینیستی کشیده شوند:
 
۱
رفیق توده ای
 ادامه داه بود:
  مسئله امروز ما
 درک دیالکتیکی این اصل است 
که شرایط عینی مستقل از ما و اراده و خواست ما ست.
 
 مفاهیم حیدر در این جمله به شرح زیرند و بهتر است که مورد بحث قرار گیرند:
 
الف
درک دیالک تیکی  
 
ب
 شرایط عینی
 
۲
رفیق توده ای
 ادامه داه بود:
  مسئله امروز ما
 درک دیالکتیکی این اصل است 
که شرایط عینی مستقل از ما و اراده و خواست ما ست. 

درک دیالک تیکی چیزی به چه معنی است؟
 
منظور حیدر احتمالا کاربست متد فکری دیالک تیکی است.
متد و اسلوب فکری دیالک تیکی  در مقابل متد و اسلوب متافیزیکی قرار دارد:
 
۳
 
متد و اسلوب فکری متافیزیکی حاوی مشخصات عمده زیر است: 
 
الف
 
متد و اسلوب فکری متافیزیکی دیالک تیک عینی حاکم بر چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم ها را تخریب می کند.
مثلا دیالک تیک فرم و محتوا را تخریب می کند.
 
بعد هر کدام از اقطاب دیالک تیکی را مستقلا در نظر می گیرد.
مثلا فرم را بی اعتنا به محتوا و یا محتوا را بی اعتنا به فرم مورد بررسی قرار می دهد و حکم صادر می کند و خیال می کند که شق القمر کرده است.
 
اگر کسی آثار شعرای کلاسیک قرون و سطی را مثلا اشعار عاشقانه سعدی و بویژه حافظ را در نظر گیرد، تنها چیزی که از معشوق کشف می کند، مشخصات فرمال او ست:
قد و قامت و چشم و ابرو و زنخدان و لب و لوچه و موی و روی و بوی او ست.
 
با وقوف به این چیزها که چه بسا سوبژکتیو اند، کسی نمی تواند به شناخت معشوق و یا دوست و یا شاهد و یار و دلدار و دلبر و دلربا و غیره پی ببرد.
هم تیمور لنگ می تواند دوست تلقی شود و هم دختر و پسر همسایه و هم شاهزاده و شاه شیراز. 
 
ب
 
 متد و اسلوب فکری متافیزیکی، خیلی هنر کند و بخواهد هر دو قطب دیالک تیکی را در نظر گیرد، میان آندو دیوار نفوذ ناپذیر دوئالیستی می کشد و هر دو را به تنهایی مطلق می کند.
نمونه دیرآشنای این دوئالیسم، دوئالیسم خیر و شر (هابیل و قابیل) است.
یکی از فرزندان حوا و آدم، به عنوان پدر خیر مطلق جا زده می شود و فرزندان و نوه ها و نتیجه های او به عنوان مظاهر خیر مطلق محسوب می شوند و یکی دیگر، به عنوان پدر شر مطلق جا زده می شود و الی آخر.
 
مطلق اما فقط در پیوند یالک تیکی ناگسستنی با نسبی وجود دارد.
خود خیر و شر حتی نسبی اند.
آنچه که امروز خوب و پسندیده و فضل و فضیلت محسوب می شود، با تغییر فرماسیون اجتماعی - اقتصادی، به ضد خود تبدیل می شود.
 
بانی دوئالیسم در فلسفه غرب حضرت مانی است.
مانی مؤسس دوئالیسم ظلمت و نور و غیره بوده است.
به همین دلیل نام دیگر دوئالیسم، منیچه ئیسم (مانیگرایی) است.
 
۴
 
 متد و اسلوب فکری دیالک تیکی خصلت دیالک تیکی چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم ها را اکیدا رعایت می کند.
مثلا همزمان هم فرم چیزها را در مد نظر قرار می دهد و هم محتوای آنها را و هم نقش تعیین کننده ی یکی از آنها را.
 
۵
 
  متد و اسلوب فکری دیالک تیکی ضمنا قوانین دیالک تیکی را همیشه در مد نظر دارد:
مثال
 
الف
قانون گذار از تغییرات کمی به تغییرات کیفی و برعکس را.
دیالک تیک کمیت و کیفیت را
 
ب
قانون دیالک تیکی نفی نفی را
یعنی دیالک تیک پیوست و گسست را (تداوم و شکست را)  
 
مراجعه کنید به دیالک تیک، قوانین دیالک تیکی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
۶
شرایط عینی
 
  مسئله امروز ما
 درک دیالکتیکی این اصل است 
که شرایط عینی مستقل از ما و اراده و خواست ما ست.
 
 حیدر و یا حریف توده ای، تربیت تئوریکی ندیده است.
مسئله امروز از دید او این است که شرایط عینی مستقل از اعضای جامعه و اراده و خواست آنها ست.

در این جمله حریف و یا حیدر، شرایط مادی با شرایط عینی (شرایط ماتریال با شرایط اوبژکتیو) جایگزین شده است.
 
این خطا مرتب رخ می دهد.
دلیلش این است که مقوله فلسفی ماده (وجود، وجود اجتماعی) با اوبژکت (عین) عوضی گرفته می شود و مقوله فلسفی روح (شعور، شعور اجتماعی) با سوبژکت.
 
خر تو خر مفهومی همین است:
دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) (ماتریالیسم دیالک تیکی، مسئله اساسی فلسفه) با دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت (ماتریالیسم تاریخی، جامعه شناسی، دیالک تیک عین و ذهن) عوضی گرفته می شود و یکسان جا زده می شود.
 
نه حریف توده ای مقصر است و نه حیدر.
 
روی این مفاهیم باید کار عرقریز صورت می گرفت، ولی به هر دلیلی صورت نگرفته است.
 
این مهم را تارنمای دایرة المعارف روشنگری به عهده گرفته است.
خدا کند که بتوانند به پایان بخور ـ نمیری برسانند.

 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر