۱۳۹۶ اردیبهشت ۳, یکشنبه

تأملی در مقوله عشق (۲۰)

تحلیلی از  

ربابه نون

ث
شرایط واقعی ـ عینی تشکیل عشق
از دید 
فروغ فیلسوف

در دیدگان آیینه ها  
 ـ گویی ـ  
حرکات و رنگ ها و تصاویر 
  وارونه منعکس می گشت
 
و بر فراز سر دلقکان پست و چهره ی وقیح فواحش 
  یک هاله ی مقدس نورانی 
مانند چتر مشتعلی می سوخت
 
مرداب های الکل با آن بخارهای گس مسموم انبوه بی تحرک روشنفکران
  را
به ژرفای خویش کشیدند
و  موش های موذی اوراق زرنگار کتب را در گنجه های کهنه  جویدند
خورشید  مرده بود
خورشید  مرده بود
  و
 فردا
در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده ای داشت.
 
آنها  غرابت این لفظ کهنه را در مشق های خود با  لکه ی درشت سیاهی تصویر می نمودند.
 
۱
 
در دیدگان آیینه ها  
 ـ گویی ـ  
حرکات و رنگ ها و تصاویر 
  وارونه منعکس می گشت
 
برای درک محتوای این جمله فروغ باید از خود پرسید که انعکاس عملا چگونه صورت می گیرد و در چه صورتی مثله و مخدوش و وارونه صورت می گیرد؟
 
برای درک روند انعکاس به انعکاس درختی در آیینه ذهن دهقانی بیندیشیم.
فرض کنیم در یکی از روزهای سرد زمستان، دهقان به هیزم نیاز دارد و برای تهیه هیزم، تبری برمی دارد و به دنبال درخت خشکی در باغ می گردد.
 
درخت اوبژکت (موضوع) انعکاس است.
درخت باید در آیینه ذهن دهقان (سوبژکت انعکاس)، منعکس شود و ارزیابی معرفتی شود.
یعنی شناخته شود و در صورت خشک بودن، برانداخته شود و تکه تکه شود تا به عنوان هیزم مورد استفاده قرار گیرد.
 
تبر، وسیله لازم برای انعکاس است.
تبر پل پیوند میان اوبژکت (درخت) و سوبژکت (آیینه ذهن دهقان) است.
 
می توان گفت که انعکاس در دیالک تیک اوبژکت ـ وسیله ـ سوبژکت (درخت ـ تبر ـ دهقان) امکان پذیر می گردد:
دهقان پس از فرود آوردن تبر بر تنه درخت، کیفیت پنهان در زیر پوست درخت را می بیند، لمس می کند.
حواس دهقان مثلا حس بینایی و لامسه او، سیگنال های معینی را به کارگاه مغز او می فرستند.
این روند و روال را می توان انعکاس درخت در آیینه ذهن دهقان تلقی کرد.

 
۲
در دیدگان آیینه ها  
 ـ گویی ـ  
حرکات و رنگ ها و تصاویر 
  وارونه منعکس می گشت
 
 اگر دهقان فاقد قوه بینایی باشد، انعکاس درخت در آیینه ذهن او معیوب و مخدوش خواهد بود.
 
در این صورت، امکان آن می رود که سیگنال غلط مثلا سیگنال مبتنی بر خشکی درخت به کارگاه مغز ارسال شود.
در این صورت، درخت به صورت «وارونه در آیینه دیدگان او»، در آیینه ذهن او، منعکس خواهد شد و به فاجعه خواهد انجامید.
یعنی درخت ارزشمندی برانداخته خواهد شد.
درختی که ضمنا به درد سوخت و سوز و کسب انرژی گرمایی نخواهد خورد. 
 
۳
در دیدگان آیینه ها  
 ـ گویی ـ  
حرکات و رنگ ها و تصاویر 
  وارونه منعکس می گشت
 
اگر بر سر دهقان، ضربه ای وارد آمده باشد و مغزش تا حدودی از کار افتاده باشد، سیگنال های حسی ارسالی، قابل ارزیابی نخواهند بود.
 
این به معنی معیوب و مخدوش بودن آیینه ذهن دهقان خواهد بود و امکان آن خواهد رفت که تصویر درخت وارونه باشد.
 
امروزه شاهد فاجعه فکری و معرفتی در مقیاس گلوبال (تمام ارضی) هستیم.
 
طبقه حاکمه امپریالیستی، فئودالی و فوندامنتالیستی، آیینه ذهن بشریت را به طرز برنامه ریزی شده، مخدوش می سازند.
 
فروغ از این فاجعه در این شعر، پرده برمی دارد، وقتی می گوید:
 
دیگر کسی به عشق نیندیشید.
دیگر کسی به هیچ چیز نیندیشید.
 
نیندیشیدن به عشق و هر چیز دیگر، نتیجه تحریف روند و روال انعکاس و نتیجه مسخ و تخریب آیینه ها ست.
 
 
فیلمی به نام کافکا با نقش بازی جرمی ایرن ساخته شده که از همین پدیده پرده برمی دارد.
در این فیلم، مغز اعضای جامعه بطرز سیستماتیک مانی پولیزه می شود.
آن سان که آنها به جانی تمام عیار تبدیل می شوند.
 
حالا می توان به عظمت فکری، فلسفی و بینشی فروغ فیلسوف اندکی پی برد.
 
طبقه حاکمه انگل و استثمارگر، آیینه ها را معیوب و مخدوش می سازد و مانع انعکاس درست چیزها در آیینه ها می شود.
بدین طریق، انعکاس چیزها، پدیده ها، روند ها و سیستم ها یا مختل می شود و یا مخدوش و معیوب و یا حتی وارونه صورت می گیرد.
 
فاجعه همین جا ست:
شناخت درست و دقیق جامعه و جهان مختل می شود.
 
آدم ها پروفسور می شوند، ولی پروفسور تک بعدی می شوند.
در زمنیه معینی مثلا در زمینه فیزیک و شیمی و ریاضی و غیره علامه می شوند، ولی از عهده حل ساده ترین مسئله خانواده و جامعه عاجز می مانند.
 
۴
 
 
و بر فراز سر دلقکان پست و چهره ی وقیح فواحش 
  یک هاله ی مقدس نورانی 
مانند چتر مشتعلی می سوخت
 
یکی از نتایج انعکاس وارونه ی حرکت ها، رنگ ها و تصویر ها، همین است:
دلقکان فرومایه و فواحش بی شرم به مقام قدیسین (انبیاء، ائمه، اولیاء) ارتقا می یابند.
 
انعکاس وارونه را بهتر از این نمی توان تصور و تصویر کرد و تجسم بخشید:
 
الف
و بر فراز سر دلقکان پست و چهره ی وقیح فواحش 
  یک هاله ی مقدس نورانی 
مانند چتر مشتعلی می سوخت
 
 دلقک در این بند شعر فروغ را نباید تحت اللفظی معنی کرد.
منظور فروغ از دلقکان پست، لاشخورهایی است که برای عوامفریبی ماسک های فریبا بر سر کشیده اند.
خود را طرفدار «عدل علی» و سلطه خشن و خونین و فاسد و نکبت بار خود را «حکومت مستضعفین» و دولت ستمگر و خونریز خود را، «دولت امام زمان» جا می زنند.
 
ب
و بر فراز سر دلقکان پست و چهره ی وقیح فواحش 
  یک هاله ی مقدس نورانی 
مانند چتر مشتعلی می سوخت
 
یکی دیگر از نتایج انعکاس وارونه حرکت ها و رنگ ها و تصویر ها، پارسا نمایی فاحشه های وقیح است.
فاحشه را هم نباید تحت اللفظی معنی کرد.
اگرچه تجسم تهوع انگیز لمپنیسم است.
 
فروغ در مفهوم فاحشه، لمپنیسم بطور کلی را به چالش می کشد.
 
در دیدگان آیینه ها، فواحش وقیح بطرز وارونه منعکس می شوند.
یعنی به صورت مریم مقدس نمودار می گردند.
 
پ
و بر فراز سر دلقکان پست و چهره ی وقیح فواحش 
  یک هاله ی مقدس نورانی 
مانند چتر مشتعلی می سوخت
 
 این انتقاد اجتماعی ـ انقلابی فروغ، شمشیر دو لبه است.
 
 روی مفاهیم فروغ باید تأمل دو چندان داشت:
انعکاس وارونه فقط به قدیس نمایی شیادان و خودفروشان منجر نمی شود.
بلکه بمراتب بدتر، به شیادنمایی و فاحشه نمایی پاکان، پرهیزگاران و پارسایان منجر می شود.
 
بدین طریق، وارونگی منفی صورت می گیرد:
خادمین جامعه به عنوان خاینین، شکنجه می شوند، تواب می شوند، زجرکش و اعدام و رسوا می شوند و خاینین به عنوان خادمین بر اریکه قدرت می نشینند.

انتقاد اجتماعی - انقلابی فروغ فیلسوف  کهنه نشده است و همچنان و هنوز از فعلیت (اکتوئالیته) تکان دهنده برخوردار است.
 
ادامه دارد.
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر