۱۳۹۶ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۶۴)

 
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
 

رفیق توده ای
 ادامه داه بود:
  مسئله امروز ما
 درک دیالکتیکی این اصل است 
که شرایط عینی مستقل از ما و اراده و خواست ما ست. 

همان طور که ذکرش گذشت، دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت (ذهن و عین کذایی) هم جزو دیالک تیک های ماتریالیسم تاریخی است، یعنی به عرصه جامعه بشری مربوط می شود و هم جزو دیالک تیک های تئوری شناخت است، یعنی به عرصه تفکر انسانی مربوط می شود.
 
بهتر است که این دیالک تیک در هر دو عرصه (جامعه و تفکر) مورد بررسی قرار گیرد.
بدون درک عمیق و اصیل این دیالک تیک و بدون تمرین و آموزش کاربست آن، بسیاری از مسائل مربوط به جامعه و تفکر غیر قابل حل خواهند بود: 

 
۱ 
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
در ماتریالیسم تاریخی
(در عرصه جامعه بشری)


این دیالک تیک ماتریالیستی ـ تاریخی و سوسیولوژیکی - مارکسیستی ـ لنینیستی، یکی از معاییر (معیار های) مهم برای تمیز ماتریالیسم مارکسیستی از انواع و اقسام متنوع ماتریالیسم غیرمارکسیستی (ماتریالیسم مکانیکی، ماتریالیسم متافیزیکی، ماتریالیسم آنتروپولوژیکی، ماتریالیسم علم الاشیایی و غیره) است.
 
مراجعه کنید به دایرة المعارف فلسفه بورژوایی واپسین در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۲
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
در ماتریالیسم تاریخی
(در عرصه جامعه بشری)


این دیالک تیک در مفهوم سوبژکتیویته (فاعلیت به زبان گرامری) به عنوان یکی از کشفیات مهم مارکس، تبیین می یابد.

ماتریالیسم تاریخی بر خلاف همه انواع ماتریالیسم های غیرمارکسیستی، جامعه بشری را بی سوبژکت (بی فاعل به زبان گرامری) نمی داند.
 
بدین طریق، میان چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های طبیعی و اجتماعی (جامعه ای) مرزبندی می شود:
 
الف
 
چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های طبیعی، خودپو هستند.
بی نیاز از سوبژکت اند.
بود و نبود سوبژکت (انسان ها، طبقات اجتماعی، اقشار اجتماعی، احزاب، سازمان ها، سندیکاها و غیره) 
در وقوع زلزله، آتشفشان، سیل، 
در وزش نسیم و باد و توفان، 
در تابش مهر و ماه و اختر، 
در بارش برف و تگرگ و باران، 
در رویش و رشد و پژمرش نباتات،
در زایش و رشد و تکثیر جانوران از حشره تا حیوان، 
تغییر تعیین کننده ای پدید نمی آورد.
 
ب
 
چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های  اجتماعی (جامعه ای) اما خودپو نیستند. 
بدون عمل انسانی، در جامعه بشری آب حتی از آب تکان نمی خورد.
 
چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های  اجتماعی (جامعه ای) سوبژکت مند هستند. 
 
این سوبژکت مندی چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های  اجتماعی (جامعه ای)، در مفهوم سوبژکتیویته (فاعلیت به زبان گرامری) و یا در دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت تجرید می یابد.
 
دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت، را می توان به صدها نوع مختلف و متفاوت بسط و تعمیم داد:
 
۱
اگر طبیعت را اوبژکت (موضوع) کار انسانی محسوب داریم، به شکل دیالک تیک انسان و طبیعت 
 
 ۲

اگر جامعه را اوبژکت (موضوع) کار انسانی محسوب داریم، به شکل دیالک تیک انسان و جامعه 
 ۳

اگر انقلاب اجتماعی را اوبژکت (موضوع) کار طبقات اجتماعی محسوب داریم، به شکل دیالک تیک طبقه و انقلاب 
 
 ۴

اگر فرهنگ را اوبژکت (موضوع) کار انسانی محسوب داریم، به شکل دیالک تیک انسان و فرهنگ
 
 ۵

اگر خانه را اوبژکت (موضوع) کار انسانی محسوب داریم، به شکل دیالک تیک عمله و معمار و بنا و خانه
 ۶

اگر مزرعه را اوبژکت (موضوع) کار انسانی محسوب داریم، به شکل دیالک تیک دهقان و مزرعه 
 ۷

اگر مرتع را اوبژکت (موضوع) کار انسانی محسوب داریم، به شکل دیالک تیک دامپرور و چوپان و دامدار و مرتع
 
 ۸

اگر باغ را اوبژکت (موضوع) کار انسانی محسوب داریم، به شکل دیالک تیک باغبان و باغ
 
 ۹

اگر گله گاو و گوسفند و شتر و غیره را اوبژکت (موضوع) کار انسانی محسوب داریم، به شکل دیالک تیک چوپان و گله
 
 ۱۰

اگر خانواده را اوبژکت (موضوع) کار انسانی محسوب داریم، به شکل دیالک تیک زن خانه دار و خانواده 

۳ 
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
در ماتریالیسم تاریخی
(در عرصه جامعه بشری)

در این دیالک تیک ماتریالیستی ـ تاریخی سوبژکت و اوبژکت، نقش تعیین کننده از آن سوبژکت است.
بدون فعالیت عرقریز سوبژکت در مثال های فوق الذکر، از تحول و تخریب اوبژکت (طبیعت، جامعه، خانه، خانواده، گله، مزرعه، مرتع و غیره) خبری نخواهد بود.
 
حالا به جمله حریف توده ای و یا حیدر نظری می اندازیم: 

۴
مسئله امروز ما
 درک دیالکتیکی این اصل است 
که شرایط عینی مستقل از ما و اراده و خواست ما ست.

در عرصه جامعه بشری نمی توان ادعا کرد که اوبژکت (طبیعت، جامعه، خانه، خانواده، گله، مزرعه، مرتع و غیره) مستقل از سوبژکت و اراده و خواست او وجود خواهد داشت.
 
این ماتریالیسم حریف توده ای و حیدر نه ماتریالیسم تاریخی، بلکه ماتریالیسم مثلا مکانیکی و یا متافیزیکی است. 
 
اگر همان ولادیمیر لنین ازاین چیزها بشنود، هر چه فحش و دشنام بلد است، نثار حریف و حیدر می کند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر