۱۳۹۶ فروردین ۲۱, دوشنبه

تأملی در مقوله عشق (۹)


تحلیلی از
ربابه نون

ت
گذار از آگاهی به عشق


 
از 
فروغ فیلسوف 
 اندیشه هایی  راجع به عشق
ورد زبان ها ست که تحلیل شان به 
درک عشق 
از منظری دیگر  و با محتوایی دیگر
کمک می کند:

فروغ فرخزاد

چقدر زیبا ست
کسی را دوست بداریم
نه برای نیاز
نه از روی اجبار
و نه از روی تنهایی
فقط برای اینکه
 ارزشش را دارد.

این سخن حکیمانه فروغ فیلسوف را 
نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

۱
چقدر زیبا ست
کسی را دوست بداریم
نه برای نیاز
 
فروغ بسط و تعمیم دیالک تیک ابزار و آماج 
به شکل دیالک تیک عشق و ارضای نیاز
را 
در عالم آرزو
بی اعتبار  
می خواهد.
 
۲
فروغ دلش عمیقا می خواهد که 
عشق 
آلت دست نباشد.
وسیله ای برای رفع حوایج جسمی و روحی و روانی و معیشتی و غیره 
نباشد.
 
۳
این اما به چه معنی است؟
 
۴
این بدان معنی است که 
فروغ 
برای 
عشق خودپو 
ارج و ارزش و اعتبار زیادی قایل نمی شود.
 
۵
چون  
عشق خودپو 
توسط قوای طبیعی و غریزی و روحی و روانی و غیره
نسبت به کسی و یا نسبت به چیزی
مثلا نسبت به
 بتی، خدایی، اوتوریته ای خیالی و واهی و واقعی
تشکیل می شود.
 
۶
سؤال این است که 
عشق ایدئال (عشق آرزویی، آرمانی، ناب) فروغ 
از چه قرار است؟
 
۷
چقدر زیبا ست
کسی را دوست بداریم
نه از روی اجبار
 
عشق از روی اجبار 
ـ در تحلیل نهایی ـ
همان عشق به عنوان ابزار برای رفع نیاز است.
 
۸
مثلا دختری از فرط فقر 
ـ خواه فقر مادی، خواه فقر فیزیکی، خواه فقر فکری ـ
عاشق و همسر خر خرپولی به سن و سال پدرش می شود.
 
۹
این عشق 
ـ به ظاهر ـ
داوطلبانه تشکیل می شود تا زندگی ادامه یابد.
ولی اجبار مستوری
در پشت سر این عشق 
خفته است.
 
۱۰
فروغ آرزو می کند که چنین عشقی
ـ چه بطور خودپو، چه بطور آگاهانه ـ
تشکیل نشود.
 
۱۱
چقدر زیبا ست
کسی را دوست بداریم
  نه از روی تنهایی

تنهایی 
مفهوم مجردی است که اگر بسط و تعمیم یابد
به کلکسیونی از تنهایی های مشخص
خواهیم رسید:
 
الف
فروغ نمی خواهد که عشق  
مفری برای فرار از تنهایی و بی کسی و بی پناهی 
 باشد.

ب
احمد شاملو
همین عشق منفور و نامطلوب فروغ را 
در شعری تماتیزه کرده است:

همه
لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق پناهی گردد
پروازی، نه
گریزگاهی گردد 

پ
فروغ دلش اصلا نمی خواهد که کسی از فرط تنهایی
عاشق هر ننه قمری گردد.  
ت
فروغ 
بهتر از هر کسی می داند که عشق
ـ فی نفسه ـ
 دیالک تیک تنهایی
 است:

۱
عشق از سویی 
عزرائیل تنهایی 
است.

۲
عشق از سوی دیگر اما
جبرئیل آیات تنهایی 
است.

۳
عاشق اصیل
تنهایی پرست رادیکال و افراطی است.

۴
تنهایی برای عاشق 
کعبه آمال
 است.

۵
این حقیقت امر در ادبیات قرون وسطایی ایران هم 
منعکس شده است:
فرار مجنون از جامعه به برهوت
در واقع
به معنی نیل به کعبه تنهایی است.

۶
عاشق فقط در تنهایی خود خواسته  است که
می تواند با خیال معشوق خلوت کند.

۷
چهره دلربای معشوق را در پرده ذهن خود 
بی وقفه بسازد و ضمنا از پا درآید.

۸
چون ساختن چهره معشوق در عالم خیال
با مصالح ساختمانی خیالی
صورت می گیرد و بلافاصله فرو می پاشد.

۹
خدا بر پدر کسی که عکس برداری از آدم ها را اختراع کرد،
رحمت کند. 

۱۰
چون عکس برداری از معشوق
 کمک بزرگی به عشاق است.

۱۲
چقدر زیبا ست
کسی را دوست بداریم
فقط برای اینکه
 ارزشش را دارد.

ارزش 
مفهوم مجردی است و هر کس به سلیقه و علاقه خود
آن را جامه مشخص و کنکرت می پوشاند.

۱۳
ارزش ها
معیارها
موازین
ـ در تحلیل نهایی ـ  
 توسط طبقه حاکمه تعیین می شوند و
 به اعضای جامعه از بدو تولد
دیکته و تحمیل می شوند.

۱۴
ارزش زنی و یا مردی و یا چیزی 
چگونه تعیین می شود؟

۱۵
ارزش زن 
در ایده ئولوژی فئودالی
 در چاق و چله بودن او بود.
در سنگینی وزن او بود.

۱۶
ارزش زن
در ایده ئولوژی بورژوایی
در ورزیده بودن او ست.
در موبیلیته و تحرک و چالاکی او ست.

۱۷
به همین دلایل
کشف منظور فروغ از مفهوم 
عشق به کسی به دلیل ارزش آن کس
آسان نیست.     
۱۸
آنچه 
در تحلیل نهایی 
مورد نظر او ست:
عشق مبتنی بر آگاهی 
است.

۱۹
عشق مبتنی بر شناخت متقابل است.

۲۰
عشق مبتنی بر شناخت لیاقت های معشوق
ـ چه زن و چه مرد، چه جامد و چه جاندار، چه مادی و چه فکری ـ 
 است.

۲۱
منظور فروغ
نه عشق خودپو
بلکه
عشق متقابل مبتنی بر آگاهی 
است.

۲۲
این  
عشق مبتنی بر آگاهی
دوستی سرشته به عشق است.
دوستی گذشته به عشق است.

۲۳
عشق سرشته به احترام متقابل 
است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر