۱۳۹۴ آذر ۲۰, جمعه

طرز و طراز تربیت مادران بالفعل و بالقوه در کشور عه «هورا» و عا «شورا» (۱)


ویرایش متن و تحلیل از
 ربابه نون

مؤلف

نخستین حرفه ای که به واسطة مادرم از کودکی شناختم، آرایشگری بود.

۱
  حتی شاید کمی زودتر از مدادشمعی و مداد رنگی، با سایه و رژگونه و لاک و رنگ مو آشنا شدم.

الف
سایه هایی که به خاموش ترین چشم ها چنان عمقی می بخشیدند که می تواستند برای خود کتاب ها حرف داشته باشند. 

ب
رژگونه هایی که شیار تمام دامنه های کوهستانی در مه مانده را روی مسطح ترین فلات های بی حاصل هر صورت اندوهگینی به زیبایی تصویر می کرد. 

ت
قلم سیاه خطی دور چشم که افق دور دریاها را در بیکرانگی وسیع شان به هنگام غروب به نمایش می گذاشت.

۲

از زیبایی تعریفی مجزا و زنانه دارم که بعدها در ترکیب با گرافیک، نقاشی، فلسفه، سیاست و ... دارای چنان عمقی از شناخت شد که تا به خود آمدم، دیدم از نور خبری نیست و من مانده ام و تاریکی محضی که در ته همة ته های دنیا به طیف هایی اشاره می کند که دیگر بازتابی ندارند.


۳
به خودی خود زن و زنانگی ـ این "یین" مقدس در تاریکی رها شده ـ در فضای میانة دریدایی جای گرفته و با حالت اسکیزوئیدی لکانی عجیب در تاریخ یافت می نشود، گشته ایم ما...

۴
اما چیزی که این نامرئی بودن را به طیف مرئی بدل می کند، تنها رنگ است و رنگ،
بعد از بلند شدن و روی تنهایی خود نقشة مرغی کشیدن.
باید بلند شد و سراپا را با لباس و رنگ پوشاند.


الف
نه رنگ و لعاب و لباسی زننده
تابلوئی که نصب می کنند، تا آدرس دهند که از عالم غیب به عالم واقع فرا شدیم.


ب

بلکه تنها سایه ها و رژگونه ها و رژلب ها و خط و خطوطی که نشان از فلسفة هستن و شدن به معنای واقعی هایدگری آن دارد.


ت

آنهم در عصری که برهنگی و بی رنگی (و نقطة مقابل آن یعنی سیاه پوشی سراپا) نشان از رسیدن به امر لکانی گسستگی لحظه به لحظه روی هر سه محور زمان، مکان و جنسیت است. 


پ

محو شدگی در عین شدن.

ث

اینجا بین سطح و عمق زنانه جز چند تکه لباس و کمی رنگ مرزی نیست.


پایان

میم


این متن که بطرز رئالیستی ـ ایراسیونالیستی با تحمل زحمات زیاد تحریر یافته، بهتر است که تحلیل شود.
چون احتمالا ارزش سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) زیادی دارد و برای تحلیل، ایدئال است.
خود مؤلف ـ بلحاظ ظاهر و صورت و یا جمال جسمی ـ مظهر زیبایی بی چون و چرا ست.
یعنی کمترین نیازی به آرایش ندارد.
به قول سعدی:
حد همین است سخندانی و زیبایی را


مؤلف
 
این متن یک نگاه رئالیستی مثبت به مبحث آرایش بود. 

۱

به زبان ساده ما چیزی به نام زیبایی طبیعی نداریم. 


۲
 
به عنوان یک آرایشگر و گریمور حرفه ای باید بگم از حداقل ساده ترین کرم ها گرفته تا بسیاری از سایه ها و رنگ هایی که شما نمی بینید روی چهرة زنی که در نگاه مرد زیبا ست، وجود دارد. 


۳

زیبایی در زن از سن طبیعی و وحشی خودش یعنی 18 تا 22 الی 24 که بگذره بدون رنگ و کرم نمی تواند برای هیچ مردی تعریف بشود. 


۴
پوست در زن ها سریعن روال پیری خودش رو با فرسودگی چهره نشون می ده که بدون کرم ها هیچ راه پیشگیری ئی برای اون وجود نداره و همچنین رنگ لب ها و ماتی زیر چشم و بالای چشم بدون سایه ها چندان خوشایند نیست.

۵

این تعریف مبتنی بر فانتزی و ایده آلیستی و فمنیستی را که زن باید زیبایی ذاتی داشته باشه و اندیشة زیبا داشته باشه و از این بیهوده گویی های رایج باب روز برای فریب دادن هم خود و هم زنان دست بردارید. 

۶
طبیعتا منظور آرایش تا خرخره نیست، اما آرایش نسبی در هر زنی واقعا می تواند به زیبایی و اعتماد به نفس و همان جوری که گفتم پر کردن اون حفره های لکانی لعنتی کمک کند. 

۷

این خلاء فقط با لباس و رنگ پر می شود. 


۸

برهنگی و بی رنگی دو دستاورد بزرگ فمینیست های مردنمای عریان پیکر یا کت و شلوار پوش است که در جهت محو هرچه بیشتر زنانگی به کار گرفته شده و متاسفانه بسیاری از مردها و زن های بی اطلاع ما را هم توانسته به راحتی فریب دهد.


۹

صورت من در همة عکس هام همیشه آرایش دارد و مدل موهایم را هم کاملا درست کرده و رنگ کرده است. 


۱۰
بینی ام را هم عمل کرده ام.
دنبال توهم زیبایی طبیعی نباشید. 


۱۱
 
همان طور که طبعا دنبال دلقک های تا گلو در رنگ فرو رفته و تا مغز استخون عمل کرده نیستید.


میم

نه.
زیبایی طبیعی وجود دارد. 

خیلی خیلی هم وجود دارد. 

۱
حتی حشرات و پرنده ها درک استه تیکی خاص خود را دارند. 

۲
آشیانه سازی پرنده های کوچک مثال جالبی است که با نوارهای رنگی حتی تزیین می کنند و اگر باب میل جانان شان نباشد، تخریب می شود تا از نو تزیین شود. 

۳
زیبایی کهکشان ها و رنگین کمان و ساختار شکوهمند ابرها زیبایی طبیعی و عینی است.

۴
خود طبیعت معمار، هنرمند، طراح و نقاش اصیل بی بدیلی است: دل هر ذره را که بشکافی
کهکشانی درون آن، یابی.

مؤلف

من در مورد زن صحبت کردم و نه حشرات و پرندگان و آفتاب و رنگین کمان.
در مورد زن
حتی در این متن به همین کوتاهی هم حاضر نیستید که ببینیدش.


۱
ما تعریف و تمجید لازم نداریم. 

۲
لازم داریم که دیده بشویم به عنوان یک زن و نه گل و حشره و پرنده ای. 

۳
در این راستا هم ، بدون رنگ و بی لباس چیزی جز اندیشه برای زن نمی ماند که آن هم فرمی مردانه دارد. 

۴
این هم حرف من نیست.
حرف نیچه، فروید، لکان و باقی کسانی است که به جای داستان ساختن در مورد زن سعی کرده اند ببینندش و همان جوری که هست تصویرش کنند.


 ۵
دوم اینکه من منظورم کلیت زن در برابر مرد است.
وگرنه من هم هیچ وقت شب ها با آرایش و مدل موی درست شده به رختخواب نمی روم.
اما با قیافة رختخوابی هم جلوی هیچ مردی ظاهر نمی شوم.


۶
می دانم که با نظری مثبت خواستید تا به جنبة زیبایی ذاتی زنانه اشاره کنید و طرفداری کنید.
اما همیشه مردها از همین نقطه به خطا رفته اند و بهتر است که من محکم این خطا را تصحیح کنم.

میم

۱
«به زبان ساده ما چیزی به نام زیبایی طبیعی نداریم.»
این سخن شما ست.

این ادعای شما و هر کس دیگر از سرتاپا نادرست است. 

۲
زیبایی طبیعی وجود عینی دارد.
هر بلور برف مظهر زیبایی است.
فقط کافی است که زیر ذره بین نهاده شود و دیده شود
و یا عکس برداری رونتگن از آن به عمل آید.


هر کودک و بچه و نوجوان و بالغ و پیر هم به نوبه خود حاوی زیبایی طبیعی  است. 

۳
زن و یا نر هر دو موجود طبیعی اند و هر کدام فی نفسه حاوی عناصر استه تیکی اند. 
زیبا هستند. 

۴
کسی قصد تعریف توخالی از کسی ندارد. 

۵

شما خودتان بنظر ما بلحاظ صوری و ساختاری خیلی هم زیبا هستید.
بی اعتنا به رنگ و فوت و فن و ترفند تان.


۶
اگر دلیل می خواهید آینه ای بخرید و خود را به عنوان موضوع شناخت مورد بررسی قرار دهید. 

۷
ما همه این سخنان شما را می توانیم مورد تحلیل علمی قرار دهیم و نظر خود را از طریق ستدلال تجربی و منطقی اثبات کنیم.

مؤلف

چون د رمورد زن صحبت می کردیم من زن رو به عنوان فاعل نیاوردم.
زیبایی طبیعی دربارة زن منظورم بود.


میم

ما هم نگفتیم که شما زن را به مثابه فاعل آورده اید. 

۱
موضوع شناخت یعنی اوبژکت شناخت و نه سوبژکت شناخت.
سوبژکت شناخت یعنی شناسنده، فاعل.


۲
زن ولی موجودی طبیعی ـ اجتماعی است.
طبیعی ـ اجتماعی هم خواهد ماند.
بدون آرایش و لوازم آرایشی هم زیبا خواهد بود. 


۳
آرایش فرمی از تحریف و مانی پولاسیون زن و یا نر و یا هر چیز دیگر است. 

۴
تزیین فرمی از عوامفریبی است.
تزیین ـ بلحاظ معرفتی ـ فرمی از فرمالیسم است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر