۱۳۹۴ آذر ۲۰, جمعه

سوبژکت تاریخ (7)


اعظم کاشی
چرا سوبژكت تاريخ
در دوران برده دارى و فئوداليسم
اشرافيت برده دار واشرافيت فئودال بوده
و نه برده ها ودهقانان؟

تحلیلی از
شین میم شین

به دلایل ذکر شده در بخش پیشین تحلیل، سرنگون فئودالیسم برای بشریت خیلی گران تمام می شود.
دهقانان آلمان ـ به عنوان مثال ـ سی سال بر ضد اشرافیت فئودالی ـ کاتولیکی ـ روحانی می جنگند.
جنگی خونین، پر تلفات و بسیار دشوار.

برای سرنگونی فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی خلع ید از اشرافیت فئودالی ـ روحانی مسیحیت حتی دو شقه می شود.
یعنی در روبنای ایده ئولوژیکی فئودالیسم حتی شکاف می افتد.

این جور جاها ست که به دیالک تیک زیربنا و روبنا پی می بریم.
اقلیتی از کشیشان به عنوان مثال توماس مونتسر و همسر سلحشورش، عبادتگاه ها را به پناهگاه توده های خلق تبدیل می کنند و خود پیشاپیش دهقانان به رزم بی امان بر ضد فئودالیسم کمر می بندند و هر دو پس از دستگیری به دار آویخته می شوند.

۱
 
برای سرنگونی فئودالیسم سراسر اروپا را انقلابات بورژوایی فرا می گیرد که به انقلاب ۱۸۴۸ معروف اند.
علیرغم شرکت فعال دهقانان در سرنگونی فئودالیسم، به سبب سطح توسعه نازل نیروهای مولده و شرایط سوبژکتیو توده های دهقانی، رسالت تاریخ و یا سوبژکتیویته نه به عهده آنان، بلکه به عهده بورژوازی محول می شود.
بسیج و رهبری توده های خلق در انقلابات ضد فئودالی به عهده بورژوازی بوده است.

بورژوازی هم ایده ئولوژی فئودالی ـ روحانی را به چالش می کشد و رسوا و بی اعتبار می سازد و هم شطی از خون اشراف و روحانیان و شاهان و شاه زادگان در کوچه و برزن شهرهای بزرگ اروپا مثلا پاریس به راه می اندازد.

۲
 
پس از تشکیل فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری و انفجار مناسبات تولیدی فئودالی، راه برای توسعه سریع و غول آسای نیروهای مولده باز می شود.

در مدت کوتاهی نیروهای مولده توسعه بی سابقه و حیرت انگیزی می یابند.
دوران سرمایه داری بدین طریق جای دوران نکبت بار فئودالی را می گیرد و سدهای عظیم از سر راه توسعه نیروهای مولده و علم و فن و هنر و غیره برداشته می شوند.

۳
 
اکنون بورژوازی است که برای تبدیل کره زمین به جامعه سرمایه داری به لشکرکشی بی رحمانه عملی و نظری مبادرت می ورزد.

شعارهای برنامه ای بورژوازی انقلابی (آزادی ـ برابری ـ برادری) در فضای زمین طنین می افکنند و ضمیر توده های خلق را تسخیر می کنند.
گذار تمام راضی (گلوبال) از فئودالیسم به کاپیتالیسم آغاز می شود.
لشکرکشی های ناپلئون و غیره برای کسب هژمونی بورژوازی و گسترش مناسبات تولیدی سرمایه داری در جهان بوده اند.

۴
 
همراه با توسعه نیروهای مولده در نظام سرمایه داری، پرولتاریای صنعتی در قلب نیروهای مولده رو به رشد می نهد و پس از تحکیم نظام سرمایه داری و گرفتاری اش در بحران های اقتصادی، وارد مبارزه طبقاتی گمی گردد.

با ورود پرولتاریا به میدان مبارزه طبقاتی، ایده ئولوژی پرولتری نیز تدوین می یابد و روشنفکران طبقه به رزم ایده ئولوژیکی بر ضد ایده ئولوژی بورژوایی کمر می بندند.

۵
 
بورژوازی در اواخر قرن نوزدهم از ظرفیت انقلابی تهی می گردد و سلب سوبژکتیویته می شود.
اکنون بورژوازی با آرمان های انقلابی خود خداحافظی می کند و به بورژوازی واپسین استحاله می یابد.

از این به بعد سوبژکت تاریخ، پرولتاریا ست و بورژوازی بسان اشرافیت برده دار واپسین و اشرافیت فئودالی ـ روحانی واپسین به طبقه ای ارتجاعی استحاله می یابد و از همه سنگرها و شعارهای انقلابی، علمی، فلسفی، هنری و غیره خود وداع می گوید و با طبقات اجتماعی واپسین، یعنی با دشمنان سابق خود بر ضد پرولتاریا متحد می شود.

مراجعه کنید به دایرة المعارف فلسفه بورژوایی واپسین در تارنمای دایرة المعارف روشنگری.

۶
https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjQ1VSOw44yFOSdhZ6uLZeHtSmg15g53tkSLwJnWy-OkATe-htSA0Nd1EZEoI9hgOvT23AV5rfSr5Y74ApnjxDunv2H-mOUkB6n2kJ8uvkiKw5I0Kbj02exntvATRwboqF6DohS7aDVZx3D/s1600/%DA%A9%D9%85%D9%88%D9%86+%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B33.jpg
 
کمون پاریس

از این به بعد،، همه وظایف تاریخی مثبت و انقلابی بورژوازی به عهده سوبژکت طراز نوین تاریخ یعنی پرولتاریا محول می شود.
این نکته بسیار مهمی است.
ما بعد به این نکته برمی گردیم.


اکنون سؤال این است که چرا پرولتاریا را سوبژکت طراز نوین تاریخ می نامیم؟
پرولتاریا چه فرق، تفاوت و یا تضادی با سوبژکت های قبلی تاریخ دارد؟

۷
 
تفاوت پرولتاریا ـ به مثابه سوبژکت تاریخ ـ با سوبژکت های قبلی در این است که رسالتش نه فقط سرنگونی نظامات سرمایه داری و ماقبل سرمایه داری، بلکه پایان دادن به ماقبل تاریخ و شروع تاریخ حقیقی بشری است.


برای درک این فونکسیون پرولتاریا به قانون دیالک تیکی نفی نفی نیاز هست:

الف
 
جامعه اشتراکی توسط اقلیت استثمارگر نفی می شود.
نفی اول.

ب

اکنون نافی جدیدی به نام پرولتاریا نظام سرمایه داری را و بقایای نظامات برده داری و فئودالی را نفی می کند:
نفی نفی.


ت

نفی نفی اما ضمنا به معنی اثبات همان نظام اشتراکی آغازین (کمون اولیه) در پله ای متعالی تر و مدرن تر است.
این به معنی تشکیل مجدد کمونیسم آغازین نفی شده است.
این به معنی اثبات کمونیسم آغازین نفی شده است.


۸
 
اکنون تاریخ حقیقی بشری آغاز می شود:
اکنون جامعه ای تشکیل می شود که توسط سوبژکت طراز نوین تاریخ بطرز برنامه ریزی شده، آگاهانه هدایت و اداره می شود.


بدین طریق بر هرج و مرج کاپیتالیستی و بر بحران عمومی سرمایه داری فاتحه بلند بالایی خوانده می شود.

انسان اکنون خدای خاک (سیاوش کسرایی) می گردد.


بدین طریق اما هارمونی و هماهنگی برباد رفته میان بشریت و طبیعت دو باره برقرار می شود:
کمونیسم دست در دست با ناتورالیسم به پیش می تازد.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر