تحلیلی از
شین میم شین
با سپاس بیکران از
شیوا زهری
که ما را با شیخ اصفهان آشنا کرد.
گر نبود خنگ مطلی لگام
زد بتوان بر قدم خویش، گام
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر اسب زرینلگام نداشته باشی،
پیاده که می توانی بروی.
1
گر نبود خنگ مطلی لگام
زد بتوان بر قدم خویش، گام
·
شیخ اصفهان در این شعر ـ بطور کلی
ـ دیالک تیک آلترناتیو ها را به خواننده و شنونده شعر آموزش می دهد:
·
اگر وسیله حیوانی (طبیعی) سفر نباشد، از پای خویش که می توان بهره برگرفت.
·
شیخ در مقابل وسیله سفر، مثلا اسب،
پاها را قرار می دهد.
·
سؤال ولی این است که چرا نه اسب
بطور کلی، بلکه اسب زرینلگام را قرار می دهد؟
2
گر نبود خنگ مطلی لگام
زد بتوان بر قدم خویش، گام
·
این بیت شعر اولا بدان معنی است که
اعضای اندام موجودات زنده ـ در تحلیل نهائی ـ وسیله و ابزار کار اند.
·
ارگان های ارگانیسم موجودات زنده، ابزار
مقدماتی کار اند که در طول تکامل میلیون ها ساله توسعه یافته اند.
·
پا را می توان ابزار ارگانیکی حرکت
موجودات زنده محسوب داشت.
·
وسایط نقلیه از قبیل گاو و خر و سگ
و اسب و دوچرخه و اوتومبیل و کاروان و قطار و هواپیما ـ در تحلیل نهائی ـ پای
تکامل یافته انسانی اند.
3
گر نبود خنگ مطلی لگام
زد بتوان بر قدم خویش، گام
·
این به معنی گذار از ابزار طبیعی ـ
ارگانیکی (انسانی ـ اجتماعی) به ابزار طبیعی
ـ غیرارگانیکی و بعد به ابزار طبیعی ـ اجتماعی ـ مکانیکی است.
4
گر نبود خنگ مطلی لگام
زد بتوان بر قدم خویش، گام
·
این ضمنا به معنی تبلیغ حرکت و کار
و تلاش و تقلا و تجربه و پراتیک است:
·
شیخ اصفهان در این شعر، خواننده و
شنونده شعر را از بهانه تراشی و انفعال و تن پروری منع می کند.
·
از دید شیخ دانشمند اصفهان، بطالت
و تنبلی و علافی بی دلیل و بیهوده است.
·
اگر ابزار طبیعی ـ غیر ارگانیکی ـ
مکانیکی وجود نداشته باشند، ابزار ارگانیکی که همیشه هست.
5
گر نبود خنگ مطلی لگام
زد بتوان بر قدم خویش، گام
·
چارلی چاپلین در چالش فکری با زن
جوانی که انتحار کرده و چارلی در آخرین لحظه از مرگ نجاتش داده، همین سخن شیخ
اصفهان را مو به مو تکرار می کند:
·
«در ایام کودکی، بازی نمی کردم و در کنجی
نشسته بودم.
·
بهانه ام این بود که اسباب بازی
ندارم.
·
پدرم گفت:
·
اسباب بازی نداری، ولی کله که داری
و در این کله ی صاحب مرده مغز اندیشنده که داری.»
6
·
شیخ اصفهان در این بیت، برای عالی
ترین وسیله حرکت در آن زمان، اسب تازی زرینلگام، ابتدائی ترین وسیله حرکت را،
پیاده روی را به عنوان آلترناتیو و یا بدیل پیشنهاد می کند.
·
سؤال این است که چرا شیخ نه، الاغ،
نه قاطر، نه اسب معمولی و نه حتی اسب تازی با لگام معمولی را، بلکه اسب زرینلگام
را پیشنهاد می کند؟
7
ور نبود مشربه از زر ناب
با دو کف دست، توان خورد، آب
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر کسی کاسه ای از زر ناب برای
خوردن آب نداری، قحط وسیله آب خوری که نیست.
·
مثلا می توانی با دو کف دستانت آب
بخوری.
8
ور نبود مشربه از زر ناب
با دو کف دست، توان خورد، آب
·
شیخ اصفهان در این بیت شعر نیز برای
عالی ترین وسیله آب خوری، آلترناتیوی از ابتدائی ترین وسیله آب خوری را پیشنهاد می
کند.
·
برای ظرف آب خوری از زر ناب، آلترناتیو و یا بدیلی به عنوان دو کف
دست پیشنهاد می کند.
·
سؤال باز هم این است که چرا نه ظرف
مسی، برنجی، سفالین و یا حتی زرین، بلکه ظرفی از زر ناب را پیشنهاد می کند؟
·
آنچه که به ظاهر ساده و پیش پا افتاده
جلوه گر می شود، حاوی دنیایی اندیشه و ایده ئولوژی است.
9
ور نبود بر سر خوان، آن و این
هم بتوان ساخت به نان جوین
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر در سر سفره، اطعمه و اغذیه
متنوع و رنگارنگ وجود ندارد، فاجعه که نیست.
·
می توان به نان جو قناعت کرد.
·
شیخ دانشمند اصفهان در این بیت هم برای
افراطی، آلترناتو و بدیلی از تفریطی پیشنهاد می کند.
·
او برای اطعمه متنوع، حتی از نان و
پنیر نامی نمی برد و به نان خالی چنگ می زند.
·
آنهم نه نان خالی از گندم.
·
بلکه از جو.
·
اما چرا و به چه دلیل و علت و نیت؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر