تحلیلی از
میمحا نجار
با سپاس از
حریف زحمتکش
سعدی
کذائی:
چو
رسی به کوه سینا
«ارنی»
مگو
و
بگذر
که
نیرزد این تمنا
به
جواب «لن ترانی»
·
معنی تحت اللفظی:
·
وقتی که به کوه طور می رسی، بدون
گفتن ارنی (خودت را بنمای)، راهت را بگیر و برو.
·
حیف است که ارنی بگوئی و عشوه
تحویل بگیری.
1
چو
رسی به کوه سینا
«ارنی»
مگو
و
بگذر
که
نیرزد این تمنا
به
جواب «لن ترانی»
·
کسی که این بیت را به سعدی نسبت
داده، بی کمترین تردید کمترین خبری از بینش سعدی ندارد.
·
محتوای این بیت، از قضا مغایر و
متضاد با بینش ارتجاعی سعدی است:
·
سعدی عاشق را خوار و ذلیل و سمج و رو
دار می خواهد که خاک پای دوست را سرمه چشم خویش سازد.
·
عاشق در قاموس سعدی، لاشخور گدا
صفت بی شعور و بی شخصیتی است که تف و تحقیر و تهدید و توهین و تخریب را به جان می
خرد و رسوائی در راه «عشق» به دشمن را حتی ایدئالیزه و تقدیس و تجلیل می کند،
فضیلتی از آن می سازد و به عرش اعلی می برد:
که بگذار تا
زخم تیغ هلاک
بغلتاندم لاشه
در خون و خاک
نمی بینم از
خاک کویش گریز
به بیداد گو:
«آبرویم بریز»
2
چو
رسی به کوه سینا
«ارنی»
مگو
و
بگذر
که
نیرزد این تمنا
به
جواب «لن ترانی»
·
محتوای این بیت شعر، محتوای طراز
نوینی است و در بدترین حالت به عصر جدید بورژوائی تعلق دارد و نه به قرون وسطی.
·
شاعر این بیت از بضاعت معرفتی و
شخصیتی خارق العاده بهره مند است و قید دیدار روی یار را پیشاپیش می زند تا لن
ترانی (مرا هرگز نخواهی دید) نشنود و عزت انسانی اش پایمال نشود.
·
این موضع اخلاقی در بهترین حالت،
موضع پرولتری است.
·
در کانون این سمتگیری اخلاقی، هومانیسم
مارکسیستی ـ لنینیستی زبانه می کشد.
·
سعدی با چنین هومانیسمی بکلی
بیگانه بوده است.
·
سعدی از اعضای جامعه بنده و غلام و
کلفت و کنیز و رعیت و نوکر می خواهد و نه پرولتر.
3
حافظ
کذائی:
چو
رسی به طور سینا،
«ارنی» بگو و بگذر
تو
صدای دوست بشنو،
نه
جواب «لن ترانی»
·
معنی تحت اللفظی:
·
وقتی به کوه طور می رسی، ارنی (خودت
را بنمای) بگو و برو.
·
صدای دوست را بشنو ولی لنترانی را
ناشنیده بگیر.
·
فلسفه حافظ در خطوط کلی اش با
محتوای این بیت انطباق دارد:
·
حافظ کذائی در این بیت دیالک تیک
فرم نمودین و محتوای ماهوی را به شکل دیالک تیک لنترانی و صدای دوست بسط و تعمیم
می دهد و دیالک تیک یاد شده را بسان خردستیزان بلافاصله وارونه می سازد.
·
آن سان که محتوای ماهوی آن هیچ و
پوچ تلقی می شود و فرم نمودین آن همه چیز واره.
4
حافظ
کذائی:
چو
رسی به طور سینا،
«ارنی» بگو و بگذر
تو
صدای دوست بشنو،
نه
جواب «لن ترانی»
·
رهنمود شاعر این بیت این است که
بگذار به ازای شنیدن صدای یار غرورت لگدمال شود و عزت انسانی ات تار و مار گردد.
·
این همان تئوری عشق سعدی و حافظ
است که عاشق موجودی بی همه چیز است و حتی بوئی از آدمیت به مشامش نرسیده است.
·
عاشق در قاموس سعدی و حافظ لات و
لومپن و لاشخور است و حرفه اصلی اش لیس زدن چکمه های خون آلود دشمن طبقاتی خویش به
مثابه معشوق و دوست و یار و دلبر و دلدار است.
·
تنها چیزی که برای این زباله آدمی واره
ارج و ارزش ندارد، عزت انسانی است.
5
مولانای
کذائی:
«ارنی»
کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو
که با منی همیشه،
چه
«تری» چه «لن ترانی»
·
معنی تحت اللفظی:
·
کسی ارنی می گوید (طالب دیدار روی
تو می شود) که تو را ندیده باشد.
·
تو ولی همیشه با منی.
·
به همین دلیل فرقی میان تری و لن
ترانی (مرا می توانی ببینی و نمی توانی ببینی) وجود ندارد.
·
این بیت با بینش پانته ئیستی (همه
چیز خدائی) مولانا انطباق دارد.
·
در مکتب ایراسیونالیستی (خردستیز)
عرفان کمترین فرقی میان خدا و خلق و خر و خرما وجود ندارد.
·
عرفان پایان اختلاف ها، تفاوت ها و
تضادها ست.
·
عرفان پایان دیالک تیک عینی هستی
است.
·
عرفان مکتب وحدت وجود است.
6
«ارنی»
کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو
که با منی همیشه،
چه
«تری» چه «لن ترانی»
·
در عرفان دیالک تیک عینی هستی بی
مهابا تخریب می شود.
·
تضاد میان اقطاب دیالک تیکی با
قلدر مآبی انکار می شود و وحدت مطلق می گردد.
·
با این ترفند، ماده و روح در
یکدیگر ذوب می شوند و مضمحل می گردند.
·
آن سان که نه از ماده (واقعیت عینی،
طبیعت و جامعه و انسان) اثری می ماند و نه از روح (خدا، فکر و احساس و عاطفه و
روان و رؤیا و غیره)
·
ایراسیونالیسم عرفان در همین دیالک
تیک ستیزی آن است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر