۱۳۹۴ آذر ۲۱, شنبه

طرز و طراز تربیت مادران بالفعل و بالقوه در کشور عه «هورا» و عا «شورا» (2)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

پیشکش به
معصومه علیمرادی

1
نخستین حرفه ای که به واسطة مادرم از کودکی شناختم، آرایشگری بود.
حتی شاید کمی زودتر از مداد شمعی و مداد رنگی،
با سایه و رژگونه و لاک و رنگ مو آشنا شدم.

·        این دو جمله آغازین مؤلف این مطلب آیینه تمام نمای جهان بینی خود او ست:
·        او ادعا می کند که قبل از آشنایی با مداد شمعی و مداد رنگی، با سایه و رژ گونه و لاک و رنگ مو آشنا شده است.

·        این ادعا اما به چه معنی است؟

1
·        برای پاسخ به این پرسش باید از خطه خاص به عالم عام گذر کرد و به قول هراکلیت، راه رفته را دو باره برگشت:
·        مؤلف دیالک تیک وسیله و فونکسیون را به شکل دیالک تیک مداد و آرایش بسط و تعمیم می دهد.
·        ما اگر اشتباه نکنیم مداد شمعی و مداد رنگی را به عنوان وسیله آرایش استنباط می کنیم و جامه ی عمل پوشاندن به   سایه و رژ گونه و لاک و رنگ مو را آرایش.

·        اگر استنباط ما درست باشد، مؤلف قبل از آشنایی با وسیله، با فونکسیون آن آشنا شده است.
·        به قول خودش: 

حتی شاید کمی زودتر از مداد شمعی و مداد رنگی،
با سایه و رژگونه و لاک و رنگ مو آشنا شدم.

2

·        این بدان معنی است که دهقانی بگوید:
·        قبل از آشنایی با داس و غیره، با درو آشنا شده ام.

·        و یا نجاری بگوید قبل از آشنایی با آره و رنده و دیگر ساز و برگ نجاری، با تولید در و پنجره و میز و صندلی آشنا شده ام.

·        و یا خیاطی بگوید:
·        قبل از آشنایی با نخ و سوزن و انگشتانه و چرخ خیاطی و غیره با دوخت و دوز آشنا شده ام.

3
حتی شاید کمی زودتر از مداد شمعی و مداد رنگی،
با سایه و رژگونه و لاک و رنگ مو آشنا شدم.

·        این بدان معنی است که مؤلف برای دیالک تیک وسیله و فونکسیون، تره خرد نمی کند و یا دیالک تیک یاد شده را وارونه می سازد و نقش تعیین کننده را نه از آن وسیله، بلکه از آن فونکسیون می داند.

4

·        این طرز «تفکر» حاکی از خردستیزی (ایراسیونالیسم) است که یکی از مکاتب اصلی بورژوائی واپسین و دیگر طبقات اجتماعی واپسین است.
·        مؤسس خردستیزی به عنوان سیستم «تفکر» در قرن نوزدهم لاشخوری به نام نیچه است که پدر معنوی فاشیسم و راسیسم و نیهلیسم و غیره است و کتاب هایش در زمان سیطره فاشیسم (ناسیونال ـ سوسیالیسم) در آلمان جزو کتب درسی بودند و تدریس می شده اند.

·        به قول حکیمی به نام گئورگ لوکاچ، بدون تخریب پیشاپیش خانه خرد خلق توسط خردستیزانی از قبیل نیچه، ایده ئولوژی فاشیسم نمی توانست به این آسانی ها در جامعه آلمان رخنه و نفوذ کند و مورد استقبال وسیع مردم قرار گیرد.
·        آن سان که 6 میلیون نفر در داخل رایش سوم و 60 میلیون نفر در خارج از آن، بطرز سیستماتیک قتل عام شوند

5
حتی شاید کمی زودتر از مداد شمعی و مداد رنگی،
با سایه و رژگونه و لاک و رنگ مو آشنا شدم.

·        به این جمله بندی مؤلف باید اما اندکی دقت کرد:
·        او نمی گوید:

  کمی زودتر از مداد شمعی و مداد رنگی،
با سایه و رژگونه و لاک و رنگ مو آشنا شدم.

·        بلکه می گوید:
حتی شاید ....

·         در این «حتی شاید» معصوم و مظلوم یکی دیگر از خصوصیات این طرز «تفکر» ارتجاعی و ایراسیونالیستی عربده می کشد که به اسکپتیسیسم و یا تردیدگرایی معروف است.

·        مراجعه کنید به ایراسیونالیسم (خردستیزی)، اسکپتیسیسم (تردیدگرایی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

6
الف
سایه هایی که به خاموش ترین چشم ها چنان عمقی می بخشیدند
که می توانستند برای خود کتاب ها حرف داشته باشند.

·        مؤلف اکنون به ایدئالیزاسیون (به عرش اعلی بردن)  سایه ها می پردازد.
·        کرد و کار او در این جمله اما قابل تأمل است.

·        او بار دیگر دیالک تیک وسیله و فونکسیون را به شکل دیالک تیک زبان و سخن و به عبارت روشنتر به شکل دیالک تیک چشم و سایه بسط و تعمیم می دهد و دوباره وارونه اش می سازد.
·        آن سان که نقش تعیین کننده از آن فونکسیون (سخن، سایه) جا زده می شود.

·        چرا و چگونه ما به این نتیجه می رسیم؟     

7
سایه هایی که به خاموش ترین چشم ها چنان عمقی می بخشیدند
که می توانستند برای خود کتاب ها حرف داشته باشند.

·        اگر کسی در این واویلای سردرگمی، فرصت دقت به این جمله پر ترفند را داشته باشد، متوجه این وارونه سازی می گردد:
·        به زعم مؤلف این مطلب، بدون فونکسیون، یعنی بدون سایه زدن به چشم، چشم خاموش و یا لال می ماند.
·        این بدان معنی است که میلیون ها چشم که سایه نمی خورند، خاموش و الکن و لال اند.

·        در این ادعا اما کدام واقعیت عینی ماستمالی و پرده پوشی می شود؟

8
سایه هایی که به خاموش ترین چشم ها چنان عمقی می بخشیدند
که می توانستند برای خود کتاب ها حرف داشته باشند.

·        آنچه در نهایت بی پروایی نادیده گرفته می شود، فونکسیون طبیعی ارگان های ارگانیسم ها (اعضای اندام ها) ست:
·        چشم یکی از ارگان های اساسی هر ارگانیسم است.

·        چشم همیشه در دیالک تیک سه عضوی قادر به ایفای فونکسیون موسوم به رؤیت (مشاهده، دیدن) است:
·        بدین طریق دیالک تیک چشم ـ نگاه ـ رؤیت تحقق می یابد که بسط و تعمیم دیالک تیک سوبژکت ـ وسیله ـ اوبژکت از سوئی و انجام کار (در این مورد بخصوص، رؤیت) از سوی دیگر است:
·        این همان دیالک تیک سه عضوی دهقان ـ تبر ـ درخت است.

·        چشم در گذر از پل نگاه، قادر به دیدن این و آن می شود.
·        به همان سان که دهقان با استفاده از تبر، قادر به براندازی درخت بی بر و بار و تهیه هیزم و چوب و غیره می گردد.   

9

سایه هایی که به خاموش ترین چشم ها چنان عمقی می بخشیدند
که می توانستند برای خود کتاب ها حرف داشته باشند.

·        مؤلف این مطلب کمترین اعتنایی به زبان طبیعی ـ ارگانیکی چشم یعنی نگاه ندارد.
·        می توان گفت که مهم نیست.
·        منافع حرفه ای مادر زادی می تواند مانع کشف بعضی چیزها شود.

·        حیرت انگیز اما این است که راجع به نگاه صدها هزار بیت شعر سروده شده است.

·        ما نظری به دیوان خواجه خردستیز شیراز می اندازیم که شاعر محبوب مؤسس خردستیزی است:     


اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی

غلام نرگس جماش آن سهی سروم
که از شراب غرورش به کس، نگاهی نیست

آن که عمری شد که تا بیمارم از سودای او
گو نگاهی کن که پیش چشم شهلا میرمت

مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروی شریعت بدین قدر نرود

به جلوه ی گل سوری نگاه می‌ کردم
که بود در شب تیره به روشنی چو چراغ

مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که نیست معصیت و زهد، بی مشیت او

·        حتی خواجه از نگاه به مثابه زبان معنامند چشم خبر دارد.

·        به همین دلیل خیلی از شعرا و دیگر اعضای جامعه چه بسا بدون استفاده از زبان و کلام، با توسل به نگاه پیام می فرستند و پیام دریافت می کنند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر