جمعبندی از
مسعود بهبودی
فلسفه حیات و یا اگزیستانسیالیسم
یکی از فلسفه های ارتجاعی امپریالیستی است.
1
فلسفه حیات آبشخور ایده ئولوژیکی فاشیسم (ناسیونال ـ سوسیالیسم) بوده است.
2
ما همه فرقه های آن را ترجمه و منتشر کرده ایم:
مراجعه کنید به فلسفه حیات، اگزیستانسیالیسم، اگزیستانسیالیسم کاتولیکی و ایراسیونالیسم (خردستیزی) و غیره در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
این ادعای ژان پل سارتر نادرست است
درست به همان دلیل که ذکرش گذشت:
1
ما وجود عینی داریم.
2
یعنی حتی اگر اراد و شعور و توان تصمیمگیری و انتخاب هم نداشته باشیم،
وجود داریم.
3
ما در خانواده ای با تعلقات طبقاتی معینی زاده می شویم
و تربیت درخور آن طبقه اجتماعی را کسب می کنیم.
4
انتخاب ما مشروط به پایگاه و خاستگاه طبقاتی ما ست.
5
کسی که در خانواده رعیت به دنیا می آید
انتخاب او را شرایط عینی پیشاپیش رقم می زنند.
6
بچه رعیت که نخست وزیر نمی شود.
اگر حتی تمام اراده خود را بسیج کند.
7
ژان پل سارتر و اگزیستانسیالیسم بطور کلی
نماینده ایدئالیسم ذهنی است.
8
فریب هارت و پورت اینها را نباید خورد.
9
آینها فرقی با کشیش ها و اخوندها ندارند.
نیهلیسم (پوچیگرایی)
مثل هر گرایش دیگر
ـ قبل از همه ـ
علت طبقاتی دارد.
1
نیهلیسم از بی دورنمائی تاریخی افراد ریشه می گیرد.
2
ایده ئولوژی طبقاتی است.
3
نیهلیسم می تواند علت معرفتی هم داشته باشد.
4
نیهلیسم صادق هدایت
به دلیل پایگاه طبقاتی او ست:
او احتمالا متعلق به اشرافیت فئودالی و یا بورژوائی واپسین بوده است.
5
شاملو اگزیستانسیالیست است
شاملو و پدرش هم فاشیست بوده اند.
خوش به حال یاسمن که خیلی خوشبینه
ما به لیسانس ها و فوق لیسانس ها و دکترها
برمی خوریم
که شعر
«توانا بود، هر که دانا بود»
را حتی بلد نیستند
زیبائی و زشتی هر چیز
ـ قبل از همه ـ
اوبژکتیو و یا عینی است.
1
فقط اندکی سوبژکتیو است.
2
یعنی اندکی هم
به سلیقه شخصی و استه تیکی بیننده ربط دارد.
3
نقش تعیین کننده در
دیالک تیک اوبژکت شناخت ـ سوبژکت شناخت،
اوبژکت شناخت است.
4
چون محتوای شناخت در اوبژکت شناخت است
و نه در کله سوبژکت شناخت.
5
سیبیت سیب در مولکول های متشکله آن است
و نه در کارنده و چیننده و بوینده و خرنده و خورنده سیب.
6
این بحث شورانگیزی در تئوری شناخت است.
مرزها فرم اند
مهم اما محتوایی است که در این فرم از نظرها نهان است.
1
انکار مرزها
هم می تواند به معنی اثبات خواهری ـ برادری، همبستگی و هومانیسم باشد
2
و هم می تواند به معنی اثبات فاشیسم و فوندامنتالیسم و امپریالیسم و کوسموپولیتیسم (جهانوندیت) باشد
3
هم می تواند به معنی پایان بردگی بشریت باشد
4
و هم می تواند آغاز گلوبالیزاسیون سیستم بردگی باشد
ویکتور هوگو
مردی که می گوید تنها تو را دوست دارم
درست شبیه زنی است
که قول داده فقط مغازه ها را بگردد و چیزی نخرد.
شنیدن کی بود، مانند دیدن،
ویکتور هوگو جان
1
روحت حتی خبر ندارد که در کشور اجامر
بخشی از زنان
نه برای خرید چیزی، بلکه برای فروش چیزی
به مراکز کذایی خرید کذایی می روند.
2
شرم مان باد از این خرقه پشمینه خویش
3
علاوه بر این
اگر آدم، آدم باشد و نه لومپن
اگر عشق، عشق باشد و نه هوس
کسی را چاره ای جز مونیسم عاطفی باقی نمی ماند.
آنگاه همه می شنوند که
دل او،
«جای دیگری بند است.»
«جای دیگری بند است.»
(محمد زهری)
ادامه دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر